#صبح_صبا
این روزها آمار آدمهای گیجی که اطرافم چرخ میزنند، بالا رفته است. چرایش را نمیدانم؛ اما شاید به خاطر سرگیجههای اخیر زمین باشد! نمیدانم؛ اما این روزها هرلحظه منتظر یک زلزلۀ جدیدم! و بیشتر که فکر میکنم، میبینم خودم هم سرگیجه گرفتهام. واقعاً چه خبر است؟
زندگیمان به صفحۀ حوادث تبدیل شده؛ خبرهای ناگوار و تلخ، نقل و نبات محافلمان شده و هرچه میخواهی به روی خودت نیاوری، یک اتفاق تازه، آن رویت را بالا میآورد.
با اینهمه من فکر میکنم در این دنیا هیچچیز اتفاقی نیست. گمانم باید کمی عمیق شویم. ما در شبی سرد، گیر کردهایم و آنقدر اسیر تاریکی شدهایم که یادمان رفته صبحی هم هست که بالأخره میآید؛ صبحی پر از #نور، پر از #عشق، پر از نرگسهای زرد... . ما یادمان رفته منتظر #صبح بمانیم؛ اما صدایی مدام در گوش جمعهها میگوید: «آیا صبح نزدیک نیست؟»
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
🔴 #رهبر_انقلاب:
🌷 #ملاقات_خانوادگی_حقیقی
💠 ما به #مردها همیشه سفارش میکنیم وقتی کار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند. بعضیها #صبح اول وقت میروند بیرون تا ساعت ۱۰ شب. نه! ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است سفارش میکنیم حتی #ظهرها را بروند با زن و بچهشان باشند.
💠 در محیط خانوادگی #غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب اول شب بروند بچهها را ببینند، #ملاقات خانوادگی حقیقی داشته باشند.
۱۳۷۶/۰۶/۱۸
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #رهبر_انقلاب:
🌷 #ملاقات_خانوادگی_حقیقی
💠 ما به #مردها همیشه سفارش میکنیم وقتی کار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند. بعضیها #صبح اول وقت میروند بیرون تا ساعت ۱۰ شب. نه! ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است سفارش میکنیم حتی #ظهرها را بروند با زن و بچهشان باشند.
💠 در محیط خانوادگی #غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب اول شب بروند بچهها را ببینند، #ملاقات خانوادگی حقیقی داشته باشند.
۱۳۷۶/۰۶/۱۸
🆔 @zanashooi_amoozesh
🔴 #رهبر_انقلاب:
🌷 #ملاقات_خانوادگی_حقیقی
💠 ما به #مردها همیشه سفارش میکنیم وقتی کار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند. بعضیها #صبح اول وقت میروند بیرون تا ساعت ۱۰ شب. نه! ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است سفارش میکنیم حتی #ظهرها را بروند با زن و بچهشان باشند.
💠 در محیط خانوادگی #غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب اول شب بروند بچهها را ببینند، #ملاقات خانوادگی حقیقی داشته باشند.
۱۳۷۶/۰۶/۱۸
🆔 @zanashooi_amoozesh
#صبح_صبا
تقصير هيچكس نيست.
ما سالهاست لابهلای ذهنهای زمينیمان گير كردهايم و دنيایی كه میبينيم، نه #حقيقت است، نه واقعيت؛ تنها سايهای است از ساختههای ذهنمان. و اينگونه است كه یک روز دنيا برايمان زيباست، روز ديگر زشت و روز بعد از آن... .
نمیدانم!
تنها میدانم كه اين بالا و پايينها #عوارض زندگی با حاكميت #ذهن است.
گاهی فكر میكنم زمين، آسمان و تمام كائنات از دست ما خستهاند. واقعاً خستهاند و ديگر نمیدانند چه كنند كه خوشحالمان كرده باشند! باران بيايد، ناراحتيم؛ نيايد، ناراحتيم. برف نمیداند بيايد، نيايد؛ خورشيد بتابد، نتابد؟ حتی اگر رفراندوم كنند، بعيد میدانم به توافق برسيم. خوب است كه آسمان از ما دستور نمیگيرد!
مدتی است صبحها كه از خواب بيدار میشوم، از خودم میپرسم:
من كه هستم؟ من بدون برداشتهای ذهنم کیستم؟ اگر تمام داشتههايم را كنار بگذارم، حقيقتاً چه كسی هستم؟...
بعد ياد حرفهای استادم میافتم.
خودم را خارج از لباسهايم تصور میكنم، خارج از چهره و بدنم، خارج از خانواده و آنان كه دوستشان دارم؛ بدون عناوين و القابم، بدون مدرک، بدون شغل، بدون مقام و بدون تمام چيزهایی كه میتوانند از من جدا شوند!
كمكم در آيینه گم میشوم. هرچه فكر میكنم، تصويری را كه میبينم، به خاطر نمیآورم. اگر من اين هستم، پس آنهمه منهای قديمی چه بودند؟!
اين روزها ديگر چيزی نمیتواند خارج از منِ حقيقیام مرا ناراحت يا خوشحال كند. آسمان ببارد يا نه، آفتاب باشد يا نه، زمين باشد يا نه، منِ من هميشه هست؛ چون ظهور حقيقتی ازلی، ابدی و سرمدی است.
بدون تمام تعلقات و عوارض، حالا ذهنهای محبوس در زمين و زمان میتوانند هركدام تصويری از من داشته باشند. مثل نقاشیهای متفاوت از يک منظرهٔ واحد. كدام سبک، حقيقت من را نشان خواهد داد؟ رئاليسمها راست میگويند يا امپرسيونيسمها يا اكسپرسيونيسمها يا كوبيسمها؟ يا آن دخترک كوچک، صبا سهساله از تهران؟
من فكر میكنم #صبح كه بيايد، همه چيز روشن میشود.
آيا صبح نزديک نيست؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Lotfiiazar
#صبح_صبا
اين روزها زمان را گم كردهام. اما هنوز #عطر_سحر، روح نوشتن را در من بيدار میكند. میروم كنار حوض آينه و مُشتمُشت، ماه میريزم روی چشمهام، گونههام، لبهام
چک، چک، چک...
آنقدر كه با آب و ماه، يكی میشوم.
بعد خاطراتی دور از روزهای نبودنم را به خاطر میآورم و روح مثالیام در عالم مُثُل، شروع میكند به حرف زدن و شعر خواندن...
و ديوانگی از همين جا آغاز میشود.
فكر كن در جهانی سفيد و پر از سكوت، گم شده باشی؛ بدون هر آشنا، دوست، غريبه و هرآنچه موجود است!
چه كار میكنی با حجمِ بودنت؟
با هجوم وجود؟ با ميل به ظهور؟
كمكم سر میروی از چشمهات و ريزريز میريزی بدون آنكه ذرهای از وجودت كم شود. ناگهان شعری متولد میشود، نقاشی زيبايی، تمثالی نورانی يا صدايی از جنس #عشق.
فرقی نمیكند كدام، تو هستی و نوعِ بودنت مساوی است با ظهور.
اين روزها با خودم فكر میكنم اگر شعرها و نقاشیها و متنهای عاشقانهام مثل مردم دنيا میخواستند با هم بر سر محبوبيت و موفقيت بيشتر نزاع كنند، چه بلايی بر سر دفترم میآمد!
لابد جایی میشد شبيه زمين!
و چقدر خوب است كه آثار من كاملاً مطيع و سربهزيرند و سرشان به كار خودشان گرم است.
شايد اين حرفها مثل روح سَحَر، پنهان و مستور باشند؛ اما صبح كه برآید، ترجمان اين شوق، به گوش همه خواهد رسيد.
و آيا #صبح نزديک نيست؟
#رمضان
#سحر
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
@Lotfiiazar
﷽ ☀️ حرف حساب! 👌
🍀 یک روز در یکی از قرارگاه ها #شهید_صیاد_شیرازی از من پرسید فلانی، میزان شرکت رزمنده ها در #نماز_جماعت به چه صورت است؟
🌳 من به ایشان گفتم بیشتر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر، و مغرب و عشا شرکت می کنند؛ ولی تعداد شرکتکنندگان در نماز جماعت #صبح کم است.
🍃 در این زمان شهید صیاد به من گفت به همه اعلام کن فردا قبل از #اذان_صبح در حسینیه #حاضر باشند. صبح همه در حسینیه حاضر شدند.
🌿 شهید صیاد بلند شد و گفت: برادران، شما به دستور من که یک #سرباز€کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید؛ ولی به #امر_خدا که هر روز صبح با صدای اذان شما را به #نماز_جماعت می خواند، توجه نمی کنید!
📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص ۱۶
🌺🍃🌺🍃🌺
هرقدر بلند باشد
به بلندای #تو نمیرسد
تو که تمامشدنی نیستی
و به جای یک #شب در سال
هرلحظه از درون
مرا میخوانی
کاش امسال در تو #صبح شوم
ای بلندترین یلدای من
سائحات محله فرشته
┄┅┅═ 🌷 ═┅┅┄
https://eitaa.com/eshgh14