eitaa logo
کانال عشق
314 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
11هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
⛓در بند جلوه گری ⚠️ بزرگترین جنایت در حق زنان چیست؟ 📌رهبرانقلاب: در رژیم گذشته زن را وادار میکردند که به وسیله‌ی جلوه‌گری، برای خویش یک شخصیت کاذب درست کند. آیا جنایتی بزرگتر از این نسبت به زن وجود دارد که سر او را با آرایش و مُد و طلا و زیورآلات بند کنند و نگذارند در میدان سیاست و اخلاق و تربیت وارد بشود؟» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶ 📥 دریافت کیفیت بالا http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=39226 ❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🌙رحم زمانی رمضان ۴ @ostad_shojae
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ماه عسل نزدیک است... ▫️چه کنیم سهممان از رمضان، گرسنگی و تشنگیِ محض نباشد؟ ▫️چه کنیم مهمانِ ویژه‌ی خدا باشیم؟ 🌜 @ostad_shojae
🔴 💠 درب دیگ زودپز به‌گونه‌ای است که وقتی بسته می‌شود منفذی برای خارج شدن حرارت و بخار در اطراف آن وجود ندارد امّا روی درب آن وجود دارد که برای جلوگیری از انفجار دیگ، در وقت لازم به کار می‌افتد و باعث خروج حرارت و بخار اضافه‌ی دیگ می‌شود. 💠 در زندگی مشترک، رفتارهایی وجود دارد که نقش دارند و اگر به موقع انجام نشوند باعث تشنّج شدید، فتنه‌‌، کینه‌های طولانی، و مشاجره‌ی جدّی بین زن و شوهر می‌گردد. 💠 به ویژه در حال و خشم همسر استفاده از رفتارهای سوپاپی ضروری است. به طور مثال استفاده از جملات مهربانانه، عذرخواهی، بگو مگو نکردن، گفتن چشم به همسر، به موقع، مقصّر دانستن خود ولو ظاهری، تشویق وی به بخشش و بزرگواری، ذکر این نکته که تو را می‌کنم، زبان تشکّر، محبّت کردن، تغییر موضوع دعوا و ایجاد گفتگوی ، توجّه به حسّاسیت‌های همسر و دهها رفتار دیگر که می‌تواند عصبانیّت همسر را به شدّت دهد تا از ایجاد سر و صدا، بددهنی و انفجار او جلوگیری گردد. 🆔 @khanevadeh_313
🔴 💠 زن و شوهر نباید داشته باشند بعد از اینکه همسرشان با او ازدواج کرد تمام روابط، تفریح‌ها، دوستان و دل مشغولی‌هایش را کند و همه وقت و توجه خود را به او دهد. 💠 این توقع و محصور کردن همسر، مانع از ایجاد ارتباط و موثر است. 💠 و یقیناً روز به روز از شما بخاطر محدود کردن همسرتان کاسته می‌شود. 💠 همراهی شما با علاقه‌مندی‌ها و تفریحات سالمِ همسرتان نقش مهمی در شدن شما و گرم شدن روابطتان دارد. 🆔 @khanevadeh_313
🍃 ⇦✨مصرف مرتب روغن ڪنجد اضطراب را کاهش می دهد، گردش خون را تقویت می کند، مانع اختلالات عصبی می شود ⇦✨روغن کنجد، نشاط آور است و سطع هوشیاری بالا می برد 🌸🍃 @Tebolathar
🍃 ⇦✨اگر ۳۰ دقیقه پس از خوردن سیر یا پیاز یڪ قاشق غذاخورے عسل یا ڪمی جعفری یا یک عدد سیب بخورید ⇦✨بوی بد سیر یا پیاز در دهان به صورت آنی از بین می رود 🌸🍃 @Tebolathar
💰🎁🛍💰🎁📚🎁📗📒📕🎁📦 بخش هدایای شماعزیزان به کانال خودتان🌹👇👇
هدایت شده از منتظرمنجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 | این قسمت: منافقین ✍نویسنده: رضا عیوضی 🎙گوینده: امیرحسن محمدپور- رضا عیوضی با ما همراه باشید💗 😃 @montakhabtanz
فوق العاده های کانال❤️👇 ❤️ 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎❤️
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
••🌸🌱•• مشخصات: 🤓 🌺خاطرات خانم زهرا رحیمی ، همسر جانباز 💞کتاب : در حسرت یک آغوش💞 🕊قسمت : صد🕊 فصل دوم : زمستان بلندترین شب سال در راه بود. هنداونه🍉 و انار و شلغم را سارا آماده کرده و در ظرف چیده بود. سال‌های گذشته دور و برمان شلوغ‌تر بود، اما امسال فقط ما بودیم و روح‌الله و بچه‌هایش👫. روح‌الله که آمد، وضعیت سید را با پزشکش در میان گذاشت. پزشک 👨‍⚕هم یک سرم برایش تجویز کرد. همیشه وقتی می‌خواستند به سید سرم بزنند، خیلی اذیت می‌شد چون به‌سختی می‌توانستند رگ از او پیدا کنند. معمولاً از گردنش رگ می‌گرفتند،🙈 اما این دفعه روح‌الله خیلی زود توانست رگ پیدا کند و سرم را به انگشت سوم دستش وصل کرد. شب‌های چلۀ قبلی سید می‌گفت و می‌خندید، اما امسال اصلاً حوصلۀ حرف‌زدن و خوردن نداشت.😔 اصلاً  لب به هیچ چیز نمی‌زد. روحیۀ سید روی همه تأثیر گذاشته بود.خیلی زود شب چله را تمام کردیم و از بلندبودنش چیزی نفهمیدیم. آن شب، روح‌الله و سارا هم خانۀ 🏠ما خوابیدند. احساس می‌کردم سید بی‌قرار است اما چیزی نمی‌گفت. چند بار تا صبح حالش را پرسیدم، می‌گفت خوبم. کمتر خواب به چشم هر دومان آمد و بیشتر شب 🌙را بیدار بودیم. نزدیک اذان صبح، روح‌الله را صدا زد تا بیاید و وضویش دهد. روح‌الله که داشت وضویش می‌داد، سید گفت حالت تهوع دارم و همان موقع بالا آورد. این چیز عجیبی نبود خیلی اتفاق می‌افتاد معمولاً بالا که می‌آورد، بهتر می‌شد آن روز هم همین‌طور شد.🌸🌸 مثل همیشه بعد از نماز صبح بیدار بود. کتاب دعایش را به دستش دادم و شروع کرد به خواندن. تا همه بیدار می‌شدند، چند ساعتی را دعا🙏 می‌خواند. روح‌الله شیفت صبح بود، چای و صبحانه‌اش را خورد و رفت. سید هر روز اول یک استکان آب‌جوش می‌خورد و بعد چای اما آن‌روز گفت: «فقط چای می‌خوام.» چای را که خورد گفت: «همین کافیه.» همان موقع تلفن ☎️خانه زنگ زد و سید گوشی را جواب داد. تا موقعی که خداحافظی کرد، چایش سرد شد. سارا که آمد چایش را عوض کند، نگذاشت برای صرف صبحانه هم گفت: «فعلاً میل ندارم.» سیدبنیامین به سمتش رفت و گفت: «آقاجون خوبید؟» گفت: «آره خوبم.» اما ظاهرش با آنچه می‌گفت فرق داشت. سارا به روح‌الله زنگ زد و گفت: «حال‌ آقاجون خوب نیست.» روح‌الله هم گفت: «آمبولانس 🚍هماهنگ می‌کنم بیاد تا بابا رو بستری کنند. به عمو هم زنگ می‌زنم که از فرگ بیاید پیش‌شون.» یک صندلی سفید پلاستیکی همیشه کنار تخت سید بود، سارا آمد و رویش نشست، یک دستمال برداشت و عرق های محمد را خشک کرد. محمد می‌گفت: «خوابم میاد.» سارا هم به شوخی گفت: «دیشب که نخوابیدین. الان میرین بیمارستان و تا ظهر پدر خواب رو درمیارید.» سید لبخندی زد 😊و چشمانش را بست . ادامه دارد ....... eitaa.com/mashgheshgh313 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•