هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : هفتاد و دو✨💥
◀️لباسها و چادر عروسی عصمت را خودم دوختم✅ میخواستم چادرش را آماده کنم. برای اندازهگیری، پارچه را روی سرش انداختم و نشستم که پارچه را برش بزنم وقتی قیچی ✂️را بر روی پارچه گذاشتم، عصمت ذکرهایی میخواند.
سرم را بالا گرفتم و با تعجب گفتم: «چی میخونی؟»
گفت: «دعای شهادت.»🙏
گفتم: «چرا شهادت؟»
گفت: «یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید بشم؟»🤔
◀️یک لحظه سکوت کردم، دوباره شروع کرد به دعا خواندن. دستم کند شده بود، آرام آرام پارچه 🌿را برش می زدم و به دعا خواندش گوش می دادم، معنی ذکر و دعایی را که خواند متوجه نشدم؛ اما وقتی گفت برای شهادت دعا میکنم، خیلی خوشحال شدم.☺️
◀️عصر آن روز محمد با دوستانش آمد دنبال جهیزیه، وسایل را در ماشین🚚 گذاشتند. علیرضا آب خنک تعارفشان کرد. محمد آمد توی حیاط، از من و غلامعلی خیلی تشکر🙏 کرد. بعد از کمی من و عصمت همراه محمد به خانهشان رفتیم.
◀️جهیزیهٔ عصمت و مرضیه را با خوشحالی در اتاقهایشان چیدند✅ خانوادهٔ مرضیه هم بودند بعد از کمی، فاطمه خانم و مادرش دو صندلی گذاشتند وسط حیاط، حیاط بزرگی داشتند. تعدادمان به هفت نفر هم نمیرسید. صدیقه خانم دست محمد و غلامرضا را گرفت و کنار هم روی صندلی نشاند. مادربزرگِ محمد، حنا 💫خریده بود. میگفت: «باید به دست و پای پسرام حنا بزنم. آخه امشب دَس رَزونِه!»
◀️وقتی محمد و غلامرضا با آن چهرههایی که از گرمای آفتاب 🌝سوخته بود کنار هم روی صندلی نشستند، خستگی در چهرههایشان کاملاً نمایان بود. هر دو برادر رسم و رسومی را که به طور معمول باید انجام میشد نپذیرفتند. آنقدر در جبهه حضور داشتند که وقتی به یاد شهادت 🥀رفقایشان میافتادند، به ما میگفتند: «این مراسم نیاز نیست برگزار بشه.»
◀️مادربزرگ برایشان اشعار محلی دزفولی میخواند. ما دست میزدیم 👏و صلوات میفرستادیم. بچهها هم میچرخیدند و ذوق کرده بودند. عصمت و مرضیه از آن دور کنار اتاقشان ایستاده بودند و ما را تماشا 😍میکردن مادربزرگ یک ظرف آورد، حنا را ریخت توی ظرف🥣فاطمه خانم با یک پارچ آب میریخت روی دست مادربزرگ، او هم با دستش حنا را ورز میداد و برای محمد و غلامرضا آرزوی خوشبختی ❤️میکرد. ◀️وقتی حنا آماده شد، چون فاطمه خانم دوست داشت این مراسم طبق رسم و رسوم انجام بشود، هم او و هم مادربزرگ ظرف حنا🌸 را گرفتند و ایستادند جلوی محمد و غلامرضا، که به دست و پایشان حنا بزنند. محمد و غلامرضا نگاهی به همدیگر انداختند، گفتند: «نه! اصلاً امکان نداره.»⭕️
◀️مادربزرگ خیلی دلش میخواست به دست و پای محمد و غلامرضا حنا بزند؛ اما محمد و غلامرضا با شوخی و خنده😁 کاری کردند که ما هم بیخیال برگزاری این مراسم شدیم.
مادربزرگ خیلی اصرار کرد؛ اما راضی نشدند🔹 مادربزرگ بچهها را صدا کرد. نشست توی حیاط بچهها را دور خودش جمع کرد و برایشان شعر میخواند. بچهها هم با خوشحالی آستین لباسشان را بالا زده بودند و بیصبرانه منتظر بودند تا به دستشان حنا بزند.🍃🌸🍃
ادامه دارد .......
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
ایده جمع آوری وسایل ،مناسب سفر👌
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
ساعت دکمه ای بسازیم👌😍
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
ساخت جامدادی با چوب بستنی 👌😍
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 @ArBaoGif
🌸وصال حیدر و یارش مبارک
💝وصال یاس و دلدارش مبارک
🌸از الطاف و عنایات الهی
💝رسیده حق به حقدارش مبارک
🌸فرا رسیدن سالروز
💝پیوند مبارک
🌸حضرت علی(ع)
💝و حضرت فاطمه(س)
بر شمـا خوبان مبـارک 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کامتان شیرین عیدتان مبااارک😍🌹👏👏👏
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️❤️🎂🌹🌹👏👏👏🌸🌺🌟💫✨⛈⛈❄️❄️🍒🍎🍎🍏🍒🍦🎂🍨🍩🍬🍬🍬🍬🍬⛱🌹🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📗 #یک_آیه_یک_نکته
❣ #سوره_آلعمران_آیه_۳۱
حضرت حقتعالی #تبعیت و اطاعت از #انسان_کامل را آنچنان مهم میداند، که شرط #محبت خود به بندگان معرفی میکند.
معرفت نور تا عصر ظهور، جلد ۱، صفحۀ ۲۰۱
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
🌐 سایت
saehat.ir
📚 کانال معرفی کتابهای سرکار خانم لطفیآذر:
https://t.me/ProfessorBooks
🗓 پنجشنبه ٢ مرداد ماه ١٣٩٩
🔻 گزیدهای از روایات #جهاد_با_نفس، مورد توصیه آیتالله بهجت قدسسره
در روایتی از أبوحمزه ثمالی آمده است: امام باقر علیهالسلام به من فرمود:
چون زمان وفات پدرم فرا رسید، مرا به سینه خود فشرد، و آنگاه فرمود: فرزند عزیزم، بر حق صابر باش، اگرچه تلخ باشد، تا اجرت بیدریغ به تو پرداخته شود.
📚 وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۲۳۸
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت آیتالله سید محمد محقق داماد، استاد بسیاری از علمای معاصر؛ ١٣٨٨ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
#نهج_البلاغه
✨مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ
💠«هركس به عيب خود نگاه كند از عيب جويى ديگران بازمى ماند»
📚 #حکمت ۳۴۹
@nahjol_balagheh