eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
16.7هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗ این‌کانال وقف امام زمان علیه السلامه و مطالب غیرمرتبط، تبلیغ‌ و‌تبادل گذاشته نمیشه❌
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ قبل از اینکه حرکت کنه به سمتم برگشت و گفت - خیلی دوستت دارم زهرا. تنها کسی هستی که اولین بار بادیدنت دلم لرزید دلم از این حرفش قنج رفت، سرم رو پایین انداختم و حرفی نزدم. نمیدونم چرا با اینکه محرمم شده ولی خجالت میکشم نگاهش کنم یا بهش بگم منم از ته دل دوستت دارم. دستش رو از روی دستم برداشت و زیر چونه گذاشت و سرم رو به طرف خودش برگردوند - خانومی اینهمه خجالت نکش، خدارو شکر دیگه محرمیم. آروم خندیدم، چشم هاش میلرزید. چشمش به پانسمان روی سرم که افتاد زیر لب چیزی گفت که نفهمیدم. دستم رو بوسید و گفت - منو ببخش، زهرا! ببخش که دلت رو شکستم. البته تاوانشم سخت پس دادم لبخند کمرنگی زدم و گفتم - بهتره به اون روزا دیگه فکر نکنیم، هرچی بوده گذشته. لبخند شیرینی تحویلم داد و گفت - منم عاشق همین مهربونیت شدم دیگه. قبل از اینکه حرکت کنه پرسید - خب کجا دوست داری بریم؟ من باید فردا برگردم، میخوام امروز که پیش همیم بهترین استفاده رو از وقتمون بکنیم. - ‌هر جا شما دوست داشته باشین! - بریم کنار دریا؟ یاد اونروزی افتادم که با گلرخ صبح زود رفتیم خیلی قشنگ بود رو بهش گفتم - اگه میشه دریا رو فردا صبح زود بریم . من و گلرخ ساعت شش رفتیم خیلی قشنگ بود دست روی چشمش گذاشت - چشم خانم گلم، هر چی شما امر کنی. خندیدم و گفت - پس همینجوری بریم یه دوری بزنیم خوبه؟ آروم گفتم -بله با خنده جواب داد. - قربون اون حجب و حیات بشه علی! زیر لب خدا نکنه ای گفتم همونطور که رانندگی میکرد، گفت - میدونی زهرا وقتی اونروز رفتی انگار نمیتونستم نفس بکشم ، مثل دیوونه ها شده بودم، بدون تو موندن تو قم برام خیلی سخت بود زهرا خیلی... رفتم کوه خضر و بعدشم رفتم مشهد، سری پیش که با هم مشهد بودیم با یه آقا سیدی آشنا شده بودم، رفتم پیشش. یه شب مهمونشون بودم نمیدونی زهرا چقدر این زن و مرد عاشق هم بودن. همونجا از ته دل دعا کردم وقتی بهت برسم ما هم زندگیمون مثل اونا باشه. - خیلی مشتاقم ببینمشون - خیالت راحت عزیزم، بهشون قول دادم ببرمت پیششون، به هرحال یه مشهد به عنوان مهریه به خانمم بدهکارم دیگه! دلم میخواد یه دل سیر نگاهش کنم به نیم رخ زیبای صورتش نگاه کردم، بینی قلمی مردانه که هیچ انحرافی نداره و ته ریش بسیار مرتب صورتش که مردانه ترش کرده، چشم ها و ابروها و مژه های مشکی رنگش جلوه ای از جنس مرد بودن رو برام نمایان می کرد. این اولین دید زدن عاشقانه من به علیه! مردی که حالا محرم تموم لحظات زندگیم شده و از گرمای دستان مردانه اش احساس ارامش عجیبی دارم که تا به امروز تجربه نکرده بودم . - خانوم گلم، دید زدنتون تموم شد نفهمیدم از کی بهش زل زده بودم، با این حرفش چشم ازش برداشتم، حس کردم سرم داغ کرد. آروم خندیدم و همونطور که با دستم دنده رو عوض می کرد گفت - باشه بخند خانم خانما! علی قربون اون خنده هات بشه. علی! - جان دلم - شاید هیچ وقت نتونستم بهت بگم، اما حالا که محرم شدیم میخوام حرف دلم رو بهت بزنم ماشین رو کنار جدول نگه داشت و با محبت نگاهم کرد - خیلی دوستت دارم‌، امیدوارم سایه ت همیشه بالا سرم باشه. با اینکه این مدت اومدم اینجا تنها باشم و فراموشت کنم اما نتونستم. هرلحظه جلوی چشمم بودی!! حلقه ی اشک تو چشم هاش جمع شد، - باورم نمیشه الان کنار همیم و اینو از زبون تو میشنوم. برا منم خیلی سخت بود. ♥️پارت‌اول‌رمان‌ عاشقانه ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌