🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت500
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
تاچشم بهم زدیم وقت برگشتنمون رسید، به درخواست اساتید قرار شد روز اخر باهم باشیم.
از صبح که به زیارت اومدیم تا الان تو حرم بودیم و موقع برگشتن علی، تسبیح تربت و مهر خرید تا برای کسانی که خونمون میان تبرکی بهشون بدیم.
تمام وسایلم رو جمع کردم و پایین پیش علی که ساک به دست منتظرم بود رفتم.
بغض و دلتنگی باعث شده بود سکوت کنم و خیلی حرف نزنم. بالاخره این سفر هم با تمام خوشیهاش گذشت و حالا باید برگردیم و دوباره به زندگی عادیمون ادامه بدیم.
سوار اتوبوس شدیم و سرم رو به شیشه تکیه دادم. تمام خاطرات این چند روز رو مرور کردم، حرم امام علی، مسجد سهله و کوفه، وادی السلام و مزار مسلم بن عقیل، سامرا و خونه ی امام زمان و اخر سر کربلا ... که با شنیدن اسمشم دل ادم میگیره.
یاد علقمه وفرات افتادم، با دیدن ابی که بر امام حسین بسته شد. همه حالمون دگرگون شده بود.
یا تل زینبیه و یاداوری مصیبتهای حضرت زینب سلام الله علیها و مقام امام زمان کنار رود فرات که از بین شهر عبور میکرد. تموم شد انگار همین دیروز اومده بودیم.
اتوبوس حرکت کرد و به سمت ایران راه افتاد حالا باید با تمام اینا وداع کنم، چه وداع سختی!!
نمیدونم صدای گوشی کی بود که مداحی سوزناکی روشن کرده بود و خودشم صدای فین فینش میومد.
سرم رو برگردوندم و با دیدن خانم رضایی که گریه میکرد حال خودمم بیشتر گرفته شد.
فکر اینکه فردا صبح به جای اینکه تو کربلا چشم باز کنم، قراره تو اتاق خودم و روی تشک خودم باشم حالم رو خرابتر میکرد.
دست علی رو گرفتم تا شاید اروم شم
- چی شده؟
بغضم رو به سختی قورت دادم
- دل کندن از اینجا خیلی سخته! اصلا دوست ندارم برگردم.فکر کن برسیم خونه بخوابیم صبح به جای اینکه با صدای اذان بلند بشیم وبه تصور اینکه میخوایم بریم زیارت یه دفعه چشم باز کنیم و ببینیم توی رختخواب خونمون هستیم
- میدونم همه همین حال رو داریم، اما من عهد کردم برگردم و بهتر از قبل برای امام زمان کار کنم. زهرا ما کلی کار داریم من نیت کردم که زندگی بعداز کربلامون با قبل از کربلا متفاوت باشه!
با شنیدن این حرف کمی اروم شدم. حق با علیه! این دلتنگیها نشونه ی محبت ما به اهل بیته، اما همیشه که نمیشه تو زیارتگاها موند. باید برگردیم و برای خدمت به امام زمان اماده شیم و تمام زندگیمون رو وقف خدمت به حضرت بکنیم.
- باهات موافقم. منم سعی میکنم برگشتم یکم که خستگیم رفت، هم روی پایان نامه م کار کنم، هم برم با یه مدرسه ی نزدیکمون حرف بزنم ببینم یونیفورم امسالشون روخودم میتونم بدوزم.
البته برای بچه های کلاس مهدویت هم میخوام با استاد حرف بزنم تا یه برنامه خوب و مفید براشون بریزیم. سربازای امام زمان علیه السلام نباید تنبل باشن، علی میخوام روشون خوب کار کنم، غیر از اینکه مباحث مهدویت باهاشون کار میکنم یه برنامه های تفریحی هم براشون میخوام بذارم.
لبخندعمیقی زد
- عالیه زهرا! دوست دارم همیشه با این روحیه ببینمت. ان شاءالله دفعه ی بعد دست پر میایم.
ان شاءاللهی گفتمو به جاده ی روبرو خیره شدم.
بالاخره هر رفتنی یه برگشتی داره اما مهم اینه معرفتی که اینجا کسب کردیم رو از دست شیطان حفظ کنیم و با قدم های محکم برای ظهور تنها منجی عالم بشریت که منتقم خون امام حسین علیه السلام و شهدای کربلاست تلاش کنیم.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
*** او را فراموش نكنيم چون او ما را فراموش نمىكند ***
امام عصر أرواحنا فداه در توقیع و نامه ای که برای شیخ مفید فرستاده می فرماید:
اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ
وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللأّْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَعْداءُ.
ترجمه: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم! که اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می نمودند.
گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را
آقا اگر چه نوکر خوبی نبوده ایم از ما مکن دریغ تو نیمه نگاه را
🤲🤲🤲🤲😭😭😭
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت501
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
قران رو بستم و تو کتابخونه گذاشتم. تا چشم بهم زدیم هشت ماه از سفر کربلامون گذشت.
اهی از ته دل کشیدم کربلا....
چقدر دلم برای اون روزا تنگ شد. سال پیش خیلی اتفاقات برامافتاد که هر کدوم یه تلنگری برام داشت. خداروشکر تو این مدت تونستم پایان نامه م رو تموم کنم و با نمره ی بالا قبول بشم و همین باعث شد بعضی از اساتید درباره مسائل مهدوی ازم بخوان باهاشون همکاری کنم.
از یه طرفی هم با قبول کردن لباس مدارس حمید یه چرخ صنعتی برای سحر خرید و هر دو باهم تونستیم خیاطی کنیم.
تمام اینها بعداز کربلا اتفاق افتاد، علی هم طبق عهدی که تو کربلا بسته بود، یه مطب زده و روزهای سه شنبه به نیت فرج امام زمان هم مریضهای خیریه، هم کسانی که عضو خیریه نبودن و از نظر مالی مشکل هزینه ویزیت و دوا و درمون داشتن به اسم سه شنبه های مهدوی رایگان ویزیت میکنه.
با اینکه خیلی سرش شلوغ شده اما من راضیم چون میدونم داره برای خدمت به امام زمان کار میکنه و خودمم سعی دارم هر طور شده بچه های کلاس رو طوری بار بیارم که با قدم های محکم و ثابت تو این راه بمونن و یاری حضرت رو بکنن.
پرده رو کنار زدم و به حیاطی که درختاش شکوفه هاش ریخته و جاش برگای سبز دراومده نگاه کردم. چقدر زود سیزده روز عید گذشت.
بهتره برم هم به سبزیا آب بدم هم علف های اضافیش رو بچینم.
چادرم رو سر کردم و به حیاط رفتم.
به همشون اب دادم وبا دست یکی یکی علف هارو کندم و کنار باغچه گذاشتم. حالا دیگه تمیز شد.
لبخند کجی روی لبم نشست کاش باغبون دل ماهم که امام زمانه یکی یکی این علف های هرز گناه رو از دلمون بچینه و مارو پاکو خالص برای نوکریش انتخاب کنهو
با صدای زهرا گفتن علی از فکر بیرون اومدم، جلوی چارچوب در ایستاده و دستهاش رو تو سینه ش قلاب کرده بود و با لبخندی نگاهم میکرد.
-سلام اقا...خوش اومدی
دمپاییهارو پاش کرد و از پله ها پایین اومد
- سلام خانم خوشگلم، میبینم که وسط این همه گل و بلبل یه گل سرسبد داره میدرخشه که اونم بانوی عزیز خودمه!
از حرفش دلم قنج رفت. باهاش دست دادم و کنارم روی لبه ی سنگی باغچه نشست
- چرا زود اومدی؟گفتی که شب میای؟
با خنده گفت
- اگه دوست نداری برگردم، گفتم شاید دلت برای قیافه ی خوشگلم تنگ شده، برا همین زود اومدم که خیلی دلتنگی نکنی
ابرویی بالا دادم و به چشماش نگاه کردم
- تو جان دلی، ای جان و دلم همه تو! مگه میشه دلم تنگ نشه. اتفاقا خوب کردی اومدی دیگه داشت حوصله م سر میرفت.
لبخندش پهن تر شد، دستش رو پشتش برد و خواستمببینم چیکار میکنه که دوتا شاخه گل رز، یکی سفید و یکی قرمز مقابلم چشمم گرفت.
- گل رز تقدیم به تنها گل زندگیم!
با خوشحالی ازش گرفتم و چشمهام رو بستم و بو کردم.
- وااااای چه بویی دارن، دست گلت درد نکنه!
- خواهش عزیزم، حالا میشه به این اقای خسته و کوفته و عاشقتون یه چایی از اون چاییای خوش عطر و خوشرنگتون بدین؟
- بله که میشه، بشین تا برات بیارم.
از کنارش بلندشدم و خوشحال از اینکه اومده خونه، از پله ها بالا اومدم و وارد خونه شدم.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
سلام دوست مهربون 😊
یه صلوات برای ظهور مولا بفرست و بزن روی لینک پایین🌹👇
https://digipostal.ir/tsmohrm
#شبتونمهدوی💎
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
زمان:
حجم:
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸