هشتکهایی که در کانال شیعه خونه
میتونید جستجو کنید و دنبال کنید.
#دعای_عهد
#درس_اخلاق
#مناجات_با_خدا
#عرفان_در_کلاس_عرفه
#جامعه_کبیره
#پای_درس_استاد
#موانع_استجابت_دعا
#مهارتهای_کلامی
#معرفی_کتاب
#قرآن_قطره_ای
#کرونا
#غدیر
#نهج_البلاغه
رمان #پدر
رمان #سه_دقیقه_در_قیامت
رمان #سیاحت_غرب
#رمان_شهید_عبدالمهدی
رمان #یادت_باشد
#کارگاه_انصاف
#امام_زمان
#امام_جعفر_صادق
#امام_علی
#امام_رضا
#استاد_شجاعی
#استاد_رائفی_پور
#آیت_الله_مجتهدی
#آیت_الله_بهجت
#حاج_آقا_پناهیان
#حاج_آقا_رفیعی
#حاج_آقا_عالی
#حاج_آقا_ماندگاری
#حاج_آقا_انصاریان
#حاج_آقا_دانشمند
#حاج_آقا_دولابی
#حاج_آقا_قرائتی
#بنی_فاطمه
@shia_khone
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 2⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀
گفتگو با همسر #شهید_عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
گويا واسطه ازدواج شما #شهيد_علمدار بود، اين وصلت چطور اتفاق افتاد؟
سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقهاي كه به شهيد سيد مجتبي علمدار داشتم، در خصوص زندگي ايشان مطالعه ميكردم. اين مطالعات به شكل كلي من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا ميكرد.
حب به شهيد علمدار و زندگياش موجي در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد.
شهيد علمدار #سيد بود و علاقه عجيبي به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) داشت. عاشق اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت بود.
ياد دارم در بخشهايي از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتي فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبي دست روي سر بچه ميكشد و شفا پيدا ميكند.
شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتي داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد.
وقتي اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبي علمدار گفتم حالا كه اين را ميگوييد، ميخواهم دعا كنم خدا يك مردي را قسمت من كند كه از سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد.
حاجتي كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 3⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
حاجتي كه با عنايت #شهيد_علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.
مگر در خواب چه ديديد كه تصميم گرفتيد شريك زندگيتان را به وسيله آن انتخاب كنيد؟
يك شب خواب شهيد سيد مجتبي علمدار را ديدم كه از داخل كوچهاي به سمت من ميآمد و يك جواني همراهشان بود. شهيد علمدار لبخندي زد و به من گفت #امام_حسين (ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان ميآيد.
نذرتان را ادا كنيد. وقتي از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم.
غافل از اينكه اگر #شهدا بخواهند شدني خواهد بود. فردا شب سيد مجتبي به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جواني هفته ديگر به خواستگاري دخترتان ميآيد. مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند.
شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم. خواستگاري درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسي كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتي همسرم در جلسه خواستگاري شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفي نزد و موافقت كرد و شب خواستگاري قباله من را گرفت.
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
پدر بدون هيچ تحقيقي رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به #عقد يكديگر درآمديم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 4⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر درآمديم.
وقتي براي اولين بار همسرتان را ديديد، آن هم بعد از خوابي كه ديده بوديد، واكنشتان چه بود؟
🌸 در اولين ملاقاتتان چه صحبتهايي رد و بدل شد؟
همان شب #خواستگاري قرار شد با عبدالمهدي صحبت كنم. وقتي چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتي ترسيدم!
طوري كه يادم رفت سلام بدهم. ياد خوابم افتادم. او همان جواني بود كه #شهيد_علمدار در خواب به من نشان داده بود.
وقتي با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقي افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام. خواب را كه تعريف كردم #عبدالمهدي شروع كرد به گريه كردن.
گفتم چرا گريه ميكنيد؟ در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار براي پيدا كردن همسري مؤمن و متدين برايم گفت.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
منم شیعه علی ع
#رمان_شهید_عبدالمهدی پارت 4⃣ 🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀 در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر درآمديم.
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 6⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود:
من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم. سيد مجتبي به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد. عدهاي ميخواهند به منزل ما بيايند.
مادر شهيد استقبال گرمي از همسرم و دوستانش كرده بود.
با گريه گفته بود شماها خيلي برايمان عزيزيد. شما مهمانهاي سيد مجتبي هستيد. در همان جلسه خواستگاري و بعد از آن همسرم خيلي از معجزههاي اين شهيد برايم تعريف كرد.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهاي از فرزند شهيدش روايت كرد. مادر شهيد علمدار گفته بود: من از سيد مجتبي گله كردم كه #روز_مادر است تو هم به من يك تبريكي بگو يك علامتي، چيزي كه من هم دلخوش باشم به اين روز. #سيد_مجتبي در خواب مادرش گفته بود مادر جان! من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتري به دست مادرگذاشته بود. وقتي مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايي #شهيد_علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود.
مادر شهيد انگشتري را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسري خوب ميخواهند و كمي بعد هم به خواستگاري من ميآيند.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 7⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
زمان ازدواج، شغل همسرتان چه بود؟
همسرم آن زمان درس طلبگي ميخواند و ميگفت: من طلبه هستم و مالي از دنيا ندارم. داراييام همين كاپشني است كه پوشيدهام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد. من اينطوري هستم اگر ميتوانيد قبول كنيد.
ميدانم كه ارزش شما بيش از اين حرفها است. ان شاءالله بعدها اگر توانستم جبران ميكنم. الان من درس ميخوانم و حقوقي ندارم.
دوست دارم همسرم سادهزيست باشد. اگر قرار است نان خالي يا غذاي خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد. زندگي بالا و پايين دارد، تلخي هست، سختي هست.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد ميكرد. براي خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود. دوست داشتم مرد زندگيام مؤمن و استاد اخلاق من باشد. آنقدر همسرم از لحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد. واقعاً هم عبدالمهدي در مدت زندگي براي من مثل #استاد_اخلاق بود.
امروز كه ميبينم #عبدالمهدي در كنارم نيست گويي از بهشت بيرون آمده باشم. من هر چه دارم را مديون و مرهون شهیدم می دانم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
🌹🌹🌹🌹🌹
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 8⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
در زندگي پيش آمده بود حرفي از شهادت پيش بكشد؟
اتفاقا عبدالمهدي يك بار يك خوابي ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكي از علماي اصفهان و خواب را تعريف كرد.
آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با #آيت_الله_بهجت ديدار كني.
همسرم به محضرآيتالله بهجت شرفياب ميشود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي #عبدالمهدي گذاشته و ميگويند جوان شغل شما چيست؟!
همسرم گفته بود طلبه هستم. ايشان فرموده بودند:بايد به #سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي?.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند اسم شما چيست ؟
گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن.
اسمتان را يا عبدالصالح يا 🌹عبدالمهدي🌹 بگذاريد.
آيتالله بهجت فرموده بودند: شما در روز تاجگذاري #امام_زمان (عج) به شهادت🥀🥀🥀خواهيد رسيد.
شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع ميكنيد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟ 🇮🇷
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 9⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش كرد.
با هم رفتيم گلستان شهدا و سر مزار #شهيد_جلال_افشار گفت: ميخواهم يك مسئلهاي را با شما در ميان بگذارم كه تا زندهام براي كسي بازگو نكنيد بين خودم، خودت و خدا بماند.
#عبدالمهدي گفت: شما در جواني من را از دست ميدهيد. من شهيد ميشوم. گفتم با چه سندي اين حرف را ميزنيد.
گفت: كه من خواب ديدم و رفتم پيش #آيتالله_بهجت و باقي ماجرا را برايم تعريف كرد. من خودم را اينگونه دلداري ميدادم كه انشاءالله #امام_زمان (عج) ظهور ميكند. و ايشان در ركاب امام زمان(عج) خواهند بود. امروز كه جنگي نيست كه شهادتي باشد. اين حرفها را با خود مرور ميكردم تا اينكه #عبدالمهدي_كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع #مدافعان_حرم پيوست.
🥀🥀🥀🥀🥀
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm