✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_15 با صدای زنگ خوردن ساعتِ گوشی چشما
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#پارت_16
باز کردن در همان و ضربه ای که به شانه ام خورد همان
به دیوار برخورد کردم
خواستم کلت را از کمرم در اورم ولی با اسمی که فریاد زد منصرف شدم
در حالی که به دیوار می کوبید فریاد زد
_امینیییی از سوراخ موشت بیاااا بیرون... فک کردی پیدات نمی کنممم؟
هلش دادم داخل باغ
_چته؟ چی میگی؟
_به زن نکبتت بگو بیاد پایین
_حرف دهنتو بفهم اقا...
_ببین...من پنج میلیارد سفته دارم ازش...میدونم ده برابر این پولا بهش ارث رسیده...
به اینجا که رسید فریاد زد
_پسسسس بهتره مثل ادم بیاد بدهیشو صاف کنهههه
عصبی دستم را بالا آوردم
_داد نزننن...
دقیقا زمانی که نباید به چشم می امد در ویلا را باز کرد
کلافه دست به صورتم کشیدم
_شما برید توووو
_به به...نجلا خانم، بالا بالا ها میگردی مارو از یاد بردی
_خفه شو سهیل....خفه
من هم به دیوار تکیه داده بودم و شاهد جر و بحثشان بودم
چند دقیقه بعد با سیلی که مرد به صورت امینی زد کفری شدم
یقه اش را گرفتم و کوبیدمش به زمین
چند نفری که کنارش بودند خواستند نزدیکم شوند که اسلحه را در آوردم و لوله اش را روی شقیقه اش گذاشتم
دندان هایم را روی هم فشار دادم و غریدم
_چرا شکایت نمی کنی؟
از ترس زبانش بند آمده بود
لوله تفنگ را بیشتر فشار دادم
_میخوای خودم جوابتو بدم؟...چون این پولی که میخوای برا یه معامله ی کثیفه...برا اینکه اگه شکایت کنی خودت میفتی تو دردسر
همانطور با صدای لرزان گفت
_فک کردی کسی که ازش دفاع می کنی خیلی ادم درستیه؟...چن وقت دیگه که کارش تموم شد تورو مثل اشغال...
با لگدی که به پهلویش خورد حرفش نصفه ماند
به امینی چپ چپ نگاه کردم
بیخیال حرف هایی ان مرد دستانش را از پشت گرفتم و بلندش کردم
_برید تو...
من هم از پشت با اسلحه دنبالشان راه افتادم
پایشان را که داخل ویلا گذاشتند بلند فریاد زدم
_زانو بزنید
_کامیارررررر دستبندارو بردار بیا پایین
جوابی نشنبدم
_خانم امینی شما برید از کشوی اول بیارید
_اما...
_فک نکنم نیازی برا تکرار حرفم باشه
نگاه تندی به ان مرد ها انداخت و رفت سمت پله ها
شماره سرهنگ را گرفتم
_سلام سرهنگ
_علیک سلام...بار دومه زنگ میزنی...اتفاقی افتاده؟
_اگه براتون مقدوره ماشین بفرستید..چندتا مزاحم داشتیم
_الان تمرکز رو شماست..نباید حرکت مشکوکی بزنید محمد
_میدونم ولی اتفاق..
_وظیفه تو و گروهت اینه همه اتفاقارو پیش بینی کنیددد
_بله معذرت میخوام
_منتظر باشید فک کنم تا ده دقیقه دیگه بتونم یه گروه جمع کنم بیان تحویلشون بگیرن
_ممنون
به قلــم:ف.ب
لینک ناشناس:
https://harfeto.timefriend.net/16471720429528
✨✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
راز تغيير ڪردن اين است كه تـــمام انرژے خود را
نہ روے جنـــگيدن بــا قديمےها
بلڪہ روےساختن جديدها متمرڪز كنيد
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
بچہ ها هرگز مادرشان را زشت نمےدانند؛
اگرکسے یاجایے را دوست داشتہ باشید
آنها را زیبــــا هم خواهید یافت؛
زیرا
حس زیبـــــا دیدن همان عشــــق است:)
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
ما بہ این دلیل روے کرهے زمین زندگے مےکنیم کہ از زندگے لذت ببریم
بہ حرف هاے کسانے کہ بہ شما چیزے غیر از این مےگویند گوش ندهید
✨شبتون پر از الطـــاف الهــــے✨
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
خوش اومدے(:🖐🏻
لیست نوشتہها«رمــان»🪶
🌿 رمـــان همســ؋ـران ؏شق ✿
←اتمام
🌿رمانــ امنیتے گمنـام✿
🌿رمانـ ڪوتاه نقطہے صفــ۰ــر✿
←اتمام
🌿رمانــ ڪوتاه روحینـــــا✿
←(ادامہے نقطہے صفــــر)
➕درحال پارت گذارے
نسخه ویرایش شدهی سه فصلِ گمنام تو این کانال بارگزاری میشه...
اگه مایلید عضو شید چون بعد اتمام ویرایش، از این کانال حذف میشه↓
@sarbas1_20
شخصیت هاے رمان همسفران عشق رو با #شخصیت جستجو کنید.
✨📚ایستگاه #معرفے_کتاب
🫀🤍ایستگاه #شاعرانــــہ
🖇🧕ایستگاه #قدرت_حجاب
🧷🕍ایستگاه #قوم_لوط
💍😈ایستگاه در مورد نمادهای حلقه در انگشتان
❤️🔥🍷ایستگاه #عرفان_شیطانی
🤲🏽🌱ایستگاه #فایدهدعاکردنبرایظهورامامزمانعج
✉️🌼ایستگاه #وصیت_نامه_مهدوی
📖🔑ایستگاه #قرآن برای آرامشمون
🕍🎙ايستگاه #صهیونیسم_شناسی با#استاد_شجاعی
🔅⛓ایستگاه #چطور_گناه_نکنیم با#استاد_رائفی_پور
👿🧾 ایستگاه #شیطان_شناسی با استاد #شجاعی
🫁🎵ایستگاه #سنتی_طور
💛🔅ایستگاه #امام_رئوف برای وقت های دلتنگی
🪖🏞 ایستگاه #قائدنا
👀کانالے کہ واس ماس:https://eitaa.com/sarbas1_20
ممنون از همراهیـــتون🌱
#پلاڪ
پرسیدند:حرفیباشهدادارے🖐🏿؟
گفت:شهداشرمندهایم
امانگفتڪہ(:🚶🏿♂
شهداشرمندهایمڪہبہوصیتشماعملنمیڪنیم!
شهداشرمندهایمڪہدربرابربدحجابیهابیتفاوتهستیم!
شهداشرمندهایمڪہبعضیهاغیرتشانراازدستدادهاند!!
شهداشرمندهایمڪہدیگرفرقیمیانآقاوخانمنمانده(:🚶🏿♂💔
#شهداشرمندهایم🖐🏿🚶🏿♂
هرچہ فڪر شما بزرگتـــر بــــاشد...
بہ همان اندازه بیشتر بہ افڪار دیگران احتـــرام مےگذارید…
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
قلمت را بردار بنویس از همہے خوبــے ها
زندگے، عشـــق، امیــــد
و هر آنچہ بر روے زمین زیبـــاست
گل مریـــم
گل رز
روے ڪاغذ بنویس:
زندگے بـــا همہ تلخے هایش، زیبــــاست...
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_16 باز کردن در همان و ضربه ای که ب
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#پارت_17
چند دقیقه گذشت.
مهدی، کامیار و خانم امینی پشت سر هم از پله ها پایین آمدند
کامیار نگاه متعجبی به ما انداخت و دستبند هارا به سمتم گرفت
_بزنید دستاشون
شانه ام بی دلیل می سوخت
با زنگ ایفون در را باز کردم
وانتی وارد باغ شد
بارش مبل و تیر و تخته بود
مقابل در ایستادم و دست در جیب گذاشتم
راننده وانت آشنا بود...لبخندی به لبم آمد
شاهین بود، همکار و هم درجه
با شور و شوق همیشگی اش از ماشین پایین آمد
به بچه هایی که پشت وانت ایستاده بودند اشاره کرد
_بارو خالی کنید زمین
با آن لباس کارگری خنده دار شده بود؛ به سمتم امد و دستش را باز کرد
_خیلی وقته ندیدمت جناب سرگرد
مشتاق در اغوشش جا گرفتم؛ مرا از خود کند
نگاهش بین لباس خودش و من جا به جا شد
_چیکار کردی با خودت محمد؟
سر تکان دادم
_چی؟
دستم را ارام روی شانه ام کشیدم
با خیس شدن دستم متوجه شدم زخم شده اما به خاطر لباس تیره ام کسی متوجه نشده بود
_اها فهمیدم چی میگی...فک کنم تو درگیری تیزی خورده
_اینو بگم غیر این که وظیفه داری شونه اتو پانسمان کنی یه کار دیگه هم باید انجام بدی که من به خاطرش اومدم...البته قرارمون فردا بود که با این اتفاق جلو افتاد.
_خب؟
_قصد دارن دعوتتون کنن برا شام...اونجا باهاتون در مورد یه سفر حرف می زنن؛ من این اطلاعاتو در اوردم ولی اگه زنگ زدن نذار بفهمن که خبر د اشتی
_حواسم هست
_مزاحما کجان؟
فریاد زدم
_مهدی بیارشوننننن
برگشتم سمتش
_راستی شاهین...همسایه ها به ما اشراف دارن؟
_نه ویلای سمت راست که متروکه اس
سمت چپی هم فاصله داره نه صدا نه تصویر... ندارن
_باشه ممنون...
مهدی و کامیار ان چهار غول را بردند سمت وانت
_کلی کار دارم باید برم...زخمت معلومه عمیقه...نتونستی پانسمان کنی برو بیمارستان
_من یکی به این زخما عادت کردم...تو حواست به خودت باشه
_انقدر به این بچه ها سخت نگیر گناه دارن...اونا که نمیدونن دوسشون داری
پوکر فیس نگاهش کردم
_گفتی کار داری...
با خنده دست تکان داد و رفت سمت ماشین
بی توجه به خانم امینی که نگاهم میکرد رفتم سمت اتاق سه عجوزه تا جعبه کمک های اولیه را بردارم
بہ قلــــم:ف.ب
لینڪ ناشنــاس:
https://harfeto.timefriend.net/16472692326549
✨✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
زندگے تعداد دم و بـــازدم ها نیست
بلکہ لحظاتے هست کہ قلبت محڪم مےزند
بخاطر خنده بہ خاطر اتفاق هاے خوب غیره منتظره، بہ خاطر شگفتے، به خاطر شادے،
بہ خاطر دوست داشتن هاے بـــے حساب، بہ خاطر عشق، بہ خاطر مهربانے
شادے ات را بہ اطرافت بپاش و با حد و حصر هایــے کہ گذشتہ بہ تو تحمیل کرده، مبارزه کن...
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
مصریان باستان اعتقاد داشتند
کہ پس از مرگ...
از آنها تنــــها دو سوال پرسیده
مےشود:
آیا شادے را یــــــــافتے ؟
آیا شادے را آفریدے ؟
صبحتــــان سرشار از محبت و عشـــق
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
AUD-20220305-WA0001.mp3
4.11M
صبحت بخیــــر آقاے مـــن😍😔
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_17 چند دقیقه گذشت. مهدی، کامیار و خ
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#پارت_18
علی خواب بود؛ آن هم چه خوابی
شاید شاهین درست می گفت...شاید زیاد سخت می گرفتم.
کمد شیشه ای گوشه اتاق را باز کردم.
بعد برداشتن جعبه روی تخت، پشت به علی نشستم تا در دید نباشم
دکمه پیراهنم را باز کردم.
عرق گیرم خیس خون بود؛ آن را هم به یک حرکت از تنم کندم و مشغول بستن شانه ام شدم
ولی مگر به تنهایی میشد
درگیر چرخاندن باند دور زخم بودم که دستی ان را از من گرفت
سرم را برگرداندم..
_بهتر نبود ببرید بخیه بزنن؟
علی بود.
لبخندی میهمانش کردم
_صبح بخیر اقا علی
باند را رها کرد و مقابلم نشست
_اینطوری نمیشه محمد جان...همینطوری خونه که میره از زخمت؛ پانسمانت دوباره خیس شده
_پس یه کار دیگه میکنیم؛ من لبه های زخمو به هم نزدیک میکنم توام گاز استریلو روش فشار بده
پوکر فیس نگاهم کرد.
_عمیقه...عفونت میکنه
بی توجه به حرف هایم گوشی را برداشت و به کیوان زنگ زد
_سلام کیوان جان...یه لوکیشن میفرستم؛ تجهیزتتو بردار بیا
_.....
_زخم چاقوعه...حالا خودت ببین چی نیازه بیار
_....
_طوری لباس بپوش شناسایی نشی؛ خدافظ
گوشی را روی تخت گذاشت
_تا ده دقیقه دیگه اینجاس
از سر تاسف نفسی بیرون دادم
حداقل بیا کمک کن لباسمو دوباره تنم کنم
الان بچه ها میان
نجلا:
مادرم از سه سالگی کنار من و پدرم زندگی نمی کرد
دختری بودم که تمام زندگی ام در خوش گذرانی ،شیطنت و گشتن با جنس مخالف خلاصه میشد
مشکلاتم از روزی شروع شد که پدرم به دست یکی از شرکای خود به قتل رسید و من ماندم و 15 کیلو تریاکی که لو رفته بود
با هزاران مصیبت 50 ضربه شلاق را خریدم؛ مانده بود زندان رفتن که سرهنگ سپهری در دادگاه خواست تا بجای گذراندن دوران محکومیتم با انها همکاری کنم...من هم از خدا خواسته قبول کردم.
اما فکرش را هم نمی کردم که در چنین موقعیتی قرار بگیرم که مجبور شوم چادر به سر کنم و یا حتی با کسی همکاری کنم که خودش مرا لو داده بود.
امروز؛ صبح زود با تمام سختی و حال بدی که داشتم به سمت ویلا راه افتادم.
در راه کلی خرید کردم و داخل ماشینم گذاشتم.
همیشه عاشق اشپزی بودم
ماشین را در باغ پارک کردم و تمام خریدها را روی اپن گذاشتم
مشغول اماده کردن صبحانه شدم که ناگهان در باغ کوبیده شد
.......
نیم ساعت بعد:
حلیم را داخل کاسه ی بزرگی کشیدم و روی میز گذاشتم
صندلی را عقب کشیدم و نشستم
صدای تیک تاک ساعت دیوانه ام کرده بود 8 صبح
زنگ آیفون به صدا در آمد
بلند شدم
به تصویر نگاه کردم
قبل از اینکه جواب دهم خودش کلید انداخت داخل قفل و بالا آمد
بی خیال برگشتم جای قبل
اولین قاشق از حلیم را در دهان گذاشتم
_اومممممم
با دویدن مردی به سمت پله ها عصبی شدم
فریاد زدم
_تو این خونه چه خبرههههه
اما کسی نبود که جواب دهد
آرام از پله ها بالا رفتم و دقیقا مقابل در ایستادم
اولین چیزی که به چشمم خورد پیراهن خونی بود که روی زمین افتاده بود
صدا از اتاق بغل می آمد...
بہ قلــــم:ف.ب
لینڪ ناشنــاس:
https://harfeto.timefriend.net/16473439984678
✨✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
براے زیبا زندگے نکردن،
ڪوتاهے عمر را بهانہ نکن…
عمر کوتاه نیست…
ما ڪوتاهے مےکنیم!!
زندگے، لحظہ بہ لحظہ اش غنیمت است، فرصت است، شانس است، عشـــــــق است…
چهارشنبہ سورے تون مبــــارڪ😉
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
گاهے ارزش واقعے یڪ لحظہ را،
تا زمانے کہ بہ یڪ ” خاطره ” تبدیل شود؛
نمےفهمیم …
از لحظہ لذت ببر؛
نگذار حسرت بہ دلت بمانـــــد.
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
#گوشیتو_خونه_تکونی_کن📲
بیایید فرض کنیم هم اکنون
امام زمان بگه گوشیتو بده
میدهی⁉️
یا میگی یه لحظه صبر کن ⁉️🤨
اصلا بیا یه کاری کنیم
چه در دنیای واقعی ↫🌏
چه در دنیای مجازی ↫📱
بدانیم امام زمان و خدا داره میبینه
بیایید یه کاری کنیم
که وقتی تصور کنیم امام زمان گوشی ما رو میخواد سریع بهش بدهیم 😊😌
دنیای مجازی اٺ رو مثل دنیای واقعۍ ات جدی بگیر 🖐🏻⇆
یه وقت نگی که:
چه میشه یه سلامی هم به این کنم
چه میشه این پستو لایک کنم
چه میشه شمارشو ازش بخوام
چه میشه دنبالش کنم
چه میشه...
هر کس با دیدن گریه دیگری ناراحت میشه
چطور میشه که با گناهانت این همه امام زمانت را گریاندۍ
ناراحت نباشۍ ⁉️💧
سه روز مونده به تولد امام
زمانمون 😊🎉
بیا در عرض این سه روز
گوشیمون رو خونه تکونی کنیم
هر چیزی که از نظرت امام زمان ناراحت میشه سریع پاکش کن
نزار بمونن که یه وقت دیگه درد سر برات درست کنن 🖐🏻
⇟
هر مخاطبی را پاک کنیم 📵
هر پیوی نامحرمی را پاک کن 📲
هر نامحرمی اومد پیوی ات سریع ریپ و بلاکش کن 🖥
هر برنامه ای که عکس یا تبلیغات نامناسبۍ داره 🔞 پاکش کن
هر کانالی پست یا تبلیغات نامناسبی داره پاکش کن (لفت بده)
هر گروه و گپ مختلطی در گوشی ات وجود داره پاکش کن 📵📴
تو گالری ات هر عکس یا فیلم نامناسبی داری پاکش کن ↫📵〽️
هر عکسۍ نامناسب در پروفایلت دارۍ سریع پاکش کن 📵
اگر بیو ات نامناسب هست سریع پاکش کن 📵
به پیوی نامحرم نرو 🚫
هر کسی را دنبال نکن
هر پست نامناسبی را لایک نکن 👍🏻🚫
به هر فیلم و عکس نامناسبی نگاه
نکن 🚫
هر رمان نامناسبی را نخون 🚫📖
و...
بعد از اینکه از گوشی تکونی تموم شدی
چیزایی خوبی جایگزینی اشون کن
مثل به جای خواندن رمان های عاشقانه یا نامناسب کتاب یا رمان های شهدایی بخون 🏷📒
بعد از اینکه از کانال های نامناسب لفت دادی برو در کانال های امام زمانی عضو شو 📠📱
به جای چت کردن با نامحرم با رفقات چت کن 🙂💻
به جای لایک کردن پست های نامناسب، پست های مذهبی را لایک کن 👍🏻
به جای گذاشتن پروفایل های نامناسب بد حجاب و... پروفایل های مذهبی یا تلنگر های مذهبی بزار 📲
به جای نوشتن هر چیزی در بیو ات یه [أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج] اینطوری هر کس بیو ات را میخونه برای امام زمان هم دعا میکنه 🤲🏻☺️
ببین این کار تو شبیه کار کسی است که در هنگام خونه تکونی متوجه میشه کمدش خراب شده مبلش هم خراب شده و بعضی از وسایل های خونه اش خراب شده
پس اونا رو دور میریزه چون میدونه براش ارزشی نداره 🚫
و به جایشان چیزای جدیدی جایگزین میکنه 😍
همین الان که داری این متنو میخونی امام زمان میبینه و الان منتظره تا گوشی ات را به گوشی تکونی حسابی بکنی
زیاد منتظرش نزار 🙂
یادت باشه این خونه تکونی تا سه روز تموم بشه هاا
اینطوری برای آقا هم یه هدیه خیلی خفن و خوب میدهی 😎
مُشت همان مُشت است، انگشتر همان انگشتر
▫️ این خبر را برسانید به سفیانیها
▪️ وای از مشت گرهکرده ایرانیها
#قاسم_سلیمانی
#حاجی_زاده
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
🍃 - توصیه های شهید احمد مشلب به دختران:
#مواظب_حجاب خود باشید که این #مهم_ترین چیز است.🖇
در اجتماع ما کسی به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به فکر باشید و زینبی برخورد کنید .
سه چهارم دختران در حال حاظر حجابشان حجاب نیست و چیزهایی که می پوشند، واقعاً حجاب نیست. ممکن است عبا {چادر }بپوشند، ولی عبایشان دارای مد و برق است که من برای اولین بار است که میبینم و حجابشان حجاب نیست.
یا حجاب دارد ولی به مردان نگاه می کند. باید چشم خود را به زمین بدوزد و احترام عبایی {چادر} را که بر سر دارد نگه دارد.
ما باید از فاطمه زهرا سلام الله علیها الگو بگیریم.
حضرت زینب سلام الله علیها به گونه ای بود که غیر از حضرت علی (علیه السلام) کسی او را نمی دید.
الان حجاب بر سر دارد ، ولی همراه با مدل های جدید ، یا صورت آرایش کرده.
#شهید_احمدمشلب🌷
#یاد_شهدا_صلوات
شخصی در ڪاباره میمیرد
و شخصی دیگر در مسجد
شاید اولی برای نصیحت داخل رفته بود
و دومی برای دزدیدن ڪفشها
پس انسانها را به میل خود قضاوت نڪنیم…
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
چادر مشکی تو ، برایت امنیت می آورد
خیالت راحت،
گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند…
#یارقیه
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
آهسته گفت من که کبوتر نمی شوم ...
اما دلم به دیدن گلدسته آت خوش است !
#یارقیه
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
اي یوسف فاطمه!
اي یار سفر کرده!
هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون میگریند و فقط با تماشای قامت تو بینا میشوند.
ما درکنار دروازه ي دل هایمان، شاخه گل هاي ارادت بـه دست گرفته و هر آدینه منتظریم کـه چونان رسول اعظم«ص» کـه از مکه بـه مدینة النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و بـه مدینة المهدی دل ها پا گذاری.
#یارقیه
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
وعشقراخلاصہمیکنم...❤️
درنگاهمادرےکہ،بہعشقفرزند
گمنامش🕊️
سنگمزارتمامشهداےگمنامرا
بہآغوش میکشد...🥀💔
#شهید_گمنام💔🕊️