اگـہ وجــود خـــــــدا ﺑـــــــــــاورت بــشــہ
خـــــــــــــــدا یــہ نـــقــــــطــہ مےندازه زیــر بــاورت …
مـــیـــشــہ : ﻳــــــــــــــــﺎﻭﺭﺕ …
بہ همین راحتے
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
مےدانم اگر قضاوت نادرستے در مورد ڪسے بـــڪنم
دنیا تمام تلاشش را مےڪند تا مرا در شرایط او قرار دهـــد
تا بہ من ثابت کند در تاریکے، همهے ما شبیہ یڪدیگریم
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_18 علی خواب بود؛ آن هم چه خوابی شاید
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#پارت_19
محمد:
_بخواب رو تخت سرم بزنم
بی هیچ حرفی روی تخت دراز کشیدم
می خواستم استینم را بالا بدهم که گفت
_خب یه دفعه درش بیار...
_عجب گیری دادی
_زود باش
عصبی دست بردم سمت پارگی لباس و به یک حرکت کامل پاره اش کردم
کلافه دست کرد داخل کیفش
_بی حسی ندارم در نتیجه...
حرفش را قطع کردم
_می دونم؛تو کارتو بکن.
_سرتو برگردون شروع کنم
_تو چرا اینقدر امر و نهی می کنی کیوان؟؟دوتا بخیه که این حرفا رو نداره
_اونقدر وقت تلف کن که خونت تموم شه
در حالی که حرف میزد سوزنِ سرم را در رگ دستم فرو کرد
از جایش بلند شد و رفت سمت در
_کجا؟
دستش را بالا اورد
_الان میام
از فرصت استفاده کردم و چند نفس عمیق کشیدم
چند دقیقه نشد که کیوان همراه مهدی و علی وارد اتاق شد
قبل از اینکه بتوانم حرفی بزنم پارچه ای را چپاند در دهانم
_علی تو از پاهاش بگیر
_تو ام از شونه راست
بهش مجال تکون خوردن ندید
مست خواب بودم
خودم که می دانستم حتی اگر انها هم نیامده بودند من از درد تکان نمی خوردم
پنست را برداشت و مشغول شد
مهدی و علی جوری پا و شانه ام را گرفته بودند که کم مانده بود بشکند
تنها راه برای کنترل درد خواب بود
چشمانم را بستم و غرق خواب شدم
نجلا:
آرام از گوشه ی در به داخل نگاه کردم
صحنه عجیبی بود.
سه نفر به یک نفر؛ چه می کردند خدا می داند.
با دیدن سرم یک لحظه ترسیدم
_بخیه تموم شد؛ اون گاز استریلو بده مهدی
_ولش کنم؟
با خنده گفت:
_ول کن. الان خوابه...درد نمیفهمه، وقتی بیدار شد حالشو می پرسم.
تازه فهمیدم...
اما چرا باید دلم به حالش می سوخت؟
خود او وارد این بازی شده بود
ان زخم حقش بود
معلوم نبود سرنوشتم چه می شد...ولی هر چه که در انتظارم بود بهتر از زندان بود.
شاید مرگ
از پشت در کنده شدم و به سمت آشپزخانه رفتم
با دیدن مردی که روی صندلی نشسته بود ترسیده دست روی سینه ام گذاشتم
کامیار بود
بی هیچ حرفی رفتم سمت سماور و چایِ پر رنگی برای خودم ریختم
کنارش، پشت میز نشستم.
_بد نیس رفیقت داره درد میکشه توهم داری صبحونه میل می کنی؟
بی خبر از همه جا سر بلند کرد
_بله؟
از سر تاسف پوفی کشیدم و چای داغ را سر کشیدم.
عادت داشتم به این کارها.
به قول پدرم سگ جان و نترس بودم
بہ قلــــم:ف.ب
لینڪ ناشنــاس:
https://harfeto.timefriend.net/16474525947268
✨✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
تو گلے خوشبو از بهشت خدایــے کہ گلخانہ دلم از عطرتـــو سرشار است
از تبار فاطمہاے وگویــے وجود تو را با مهر فاطمہ سرشتہاند
پس همیشہ دعایــم کن چراکہ دعایت سرمایہ فرداے من است...
شب جمعہ🙃
امید ڪہ فردا بیایــے
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
۲۶ اسفند ۱۴۰۰
زندگے شیرین است
مثل شیرینے یڪ روز قشنگ
زندگے زیبایــے است
مثل زیبایــے یڪ غنچهے باز
زندگے تڪ تڪ این ساعت هاست
زندگے چرخش این عقربہ هاست...
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
۲۶ اسفند ۱۴۰۰
۲۶ اسفند ۱۴۰۰
۲۶ اسفند ۱۴۰۰
۲۶ اسفند ۱۴۰۰
۲۷ اسفند ۱۴۰۰
خوشبختے را نجو ڪہ هرگز نخواهے یافت…
خوشبختے همین لحظہ توست…
لحظہاے ڪہ دنیا را با عمق بیشترے نگاه کردے، آنگاه در مے یابــےڪہ هم اڪنون همہ چیز در وجود خودم هست…
تنها ڪافیست عمیقا شاهد زندگے باشے…
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
۲۷ اسفند ۱۴۰۰
هدایت شده از 𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
Hamed Zamani - Velveleh (128).mp3
5.56M
#ولوله از حامد زمانی به مناسبت میلاد امام زمان ( عج ) ❤️🌹🌹🌹🌹💐💐
#حامد_زمانی
@istafan
#الهم_عجل_ولیک_الفرج
۲۷ اسفند ۱۴۰۰
هدایت شده از 𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
AUD-20220114-WA0017.mp3
15.53M
۲۷ اسفند ۱۴۰۰