eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.6هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
257 فایل
من با ۳۴سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد می دم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
☘استخوان لای زخم ☘ ضرب‌المثل ها قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید . همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند . حکیم بعد از ضد عفونی زخم میخواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است . می خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداری گوشت با خود میبرد و با مبلغی به حکیم باشی میداد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد اما زخم قصاب خوب نشد که نشد . مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود به جای او بیماران را مداوا می کرد . آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا میکند . دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت : تو بهتر از پدرت مداوا می کنی . زخم من امروز خیلی بهتر است . پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت :از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی. چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت . وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است . با تعجب گفت : این غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده . حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد ؟ پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی که لای آن مانده بود را بیرون کشیدم . مطمئن باشید کارم را خوب انجام داده‌ام . حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : نکرده کار ، نبر به کار .پس بگو از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداری گوشت برایمان بیاورد . از آن روز به بعد درباره ی کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند ، می گویند : استخوان لای زخم می گذارد… ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝کاردستی 💝 نقاشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖☝️ 💢دلبند من ❤️نازنین 💢 خلاقیت یعنی این☝️😘 ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓    بفرست واسه دوستات ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖☝️ 💢 می‌کشیم ما بچه ها 💢 نقاشی های زیبا ☝️😜 ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓    واسه دوستات بفرست ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅نویسنده برگزیده مون: 🍁 باران جون رحمتی ❤️ 🍁کلاس چهارم 🍁 شهر زیبای ملایر 🍁 آذر ۱۴۰۲
173.8K
💝شعر :لک لک مهربون ✍ به قلم و اجرای: 🎤 باران جون رحمتی ❤️ لک لک چقدر تو نازی پاهات به این درازی تو آسمون همیشه پروازت اول میشه میری توی دشت و دمن میسازی یه لونه ی قشنگ لک لک تو مهربونی پیش منم می مونی ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
✅نویسنده برگزیده مون: 🍁 علی اکبر جون رحمتی ❤️ 🍁کلاس دوم 🍁 شهر زیبای ملایر 🍁 آذر ۱۴۰۲
182.4K
💖شعر : آرزوی دختر ✍ به قلم و اجرای: 🎤علی اکبر جون رحمتی❤️ دختری آرزو کرد بره توی آسمون لک لکی اومد و گفت بیا بریم آسمون سوار لک لکه شد رفت تا بالای ابرا از اون بالا قشنگ بود خونه و درختا ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh