eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.6هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
313 فایل
من با ۳۴ سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد میدم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
_ قصه نویسی : خرس تنبل 🌸الهه سادات موسوی 🌸کلاس سوم _ ۹ساله 🌸آموزگار عزیز: سرکار خانم فامیلیان 🌸اردیبهشت ۱۴۰۲ یکی بود ویکی نبود . توی جنگل زیبا و سرسبز یک خرس تنبل و خوابالو زندگی می کرد . خرس قصه ی ما روز تا شب می خوابید و بیرون نمی رفت تا با بچه ها بازی کند همه به خرس میگفتند که بیا بیرون با ما بازی کن اما کو گوش شنوا . روز ها می گذشت . یک روز که خرس عسلش تمام شده بود خرس به خرگوش که خونه خرگوش نزدیک خرس بود گفت : خرگوش باهوش میشه بری برام عسل بیاری؟؟ خرگوش گفت : نه که نمیرم خودت برو خلاصه که خرس به همه همسایه های خود گفت ولی کسی نرفت. خرس که دید فایده نداشت خرس خودش رفت به کندوی عسل نزدیک شد عسل جمع کرد بچه هابه خرس گفتند که ای خرس کوچولو بیا باما بازی کن خرس کمی فکر کرد وبعد کوزه ی عسل را گذاشت زمین و رفت بازی کرد خرس از آن به بعد بازی کردن را دوست داشت و تصمیم گرفت که تنبلی را کنار بگذارد و با بچه ها بازی کند ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
_ قصه نویسی 💢قصه سمانه 💢 نویسنده: تمنا عزیزی 💢کلاس ششم - ۱۲ ساله 💢 خرداد ۱۴۰۲
_ قصه نویسی 💢: کلاغ فضول 💢: الهه سادات موسوی 💢کلاس سوم _ ۹ساله 💢خرداد 1402 روزی و روزگاری در یک جنگل زیبا سرسبز حیواناتی مهربان زندگی می کردند. اما در بین آن ها یک کلاغ فضول زندگی می کرد او بین دو دوست الکی اختلاف می انداخت حرف آن یکی را به این یکی می رساند خلاصه که او فضول ترین جنگل بود دیگر کسی با آن یکی دوست نبود همه باهم قهر بودند . یک روز جغد که دانا ترین حیوان جنگل بود یک جسله گذاشت ولی به کلاغ کسی چیزی نگفت اعضا جنگل تصمیم گرفتند کلاغ که باعث قهر می شود از جنگل بیرون بیاندازند . فردا ی آن روز به کلاغ گفتند:《 تو باید از جنگل بیرون بروی که باعث دعوا و کدورت می شوی . کلاغ گریه کنان از جنگل بیرون رفت . او به رفتار بد خود فکرکرد . بعد از چند روز به جنگل برگشت ومعذرت خواهی کرد و حیوانات جنگل اورا بخشیدند . او تصمیم گرفت دیگر خبرچینی و دخالت بی جا نکند ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
_ قصه نویسی 💢 : الهه سادات موسوی 💢کلاس سوم _ ۹ ساله 🌸استان تهران_مدرسه زمزم 🌸خرداد ۱۴۰۲ بهار مثل فرشته ای زیبا روی شاخه ای نشسته بود و لبخند می زد . پروانه های رنگین بال در اطراف او می چرخیدند و غنچه ها را می بوسیدند. بهار گفت: شما معجزه خدایید می شه ماجرای پروانه شدن تون رو تعریف کنید؟.. یکی از پروانه ها شروع به گفتن ماجرای پیله بستن و بعد از چند ماه پروانه شدن کرد که ناگهان صدا ی ترک خوردن چیزی آمد . بهار دید که پروانه چه طور از پیله بیرون آمد . بهار به وجد آمد و قدرت خدا را در پیله کردن پروانه دید
۰✅ سرودن شعر 🌸: باغ هلو 🌸شاعر:الهه سادات موسوی 🌸کلاس سوم _ ۹ ساله 🌸خرداد ۱۴۰۲ توی فصل تابستان دختری بود مهربان دختر می خواست بره باغ بچینه آلو، زردالو و گیلاس دختر کوچولو دید یه کفشدوزک موچولو کفشدوزک تا دختر دید غصه از دلش پرید ان هاباهم دوست شدن باز شادو شنگول شدن ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
زمان: حجم: 86.7K
_ سرودن_شعر 🌸 : بوسه مادر 🌸# نویسنده الهه سادات موسوی تهران _ مدرسه زمزم 🌸خرداد ۱۴۰۲ شب که مادر خوابید رفتم به باغ چیدم چند شاخه از گل یاس صبح که شد آن را دادم به مادر مادر خوشحال شد بوسید مرا یکبار دیگر ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
قصه نویسی 🌸# قصه : کجا بریم؟؟ 🌸# نویسنده و قصه گو : 🌸 الهه سادات موسوی 🌸کلاس سوم _۹ساله 🌸استان تهران 🌸# مدرسه ی زمزم_ خرداد ۱۴۰۲
💢 عزیزان دلم 📕امروز دوتا تمرین نویسی داریم 💢لطفااین قصه☝️ رو تا ۵خط ادامه بدین 💢✍ماجرا فانتزی و خیالیه🌸 ❤️ اول 💢می خوام ببینم رودخونه ی خیال شما رو کجاها می بره؟ 🌸منتظر خوندن و شنیدن قصه های قشنگ شما هستم❤️ 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
_ قصه _ نویسی 🌸: گربه ها چی میخورن؟ 🌸 : الهه سادات موسوی 🌸 سوم _ ۹ ساله 🌸استان تهران _ مدرسه زمزم
_ داستان _ نویسی 🌸: قصه های بی بی 💢 حضرت عباس 🌸: الهه سادات موسوی 🌸# کلاس سوم _ ۹ ساله 🌸استان تهران _ مدرسه زمزم 🏴مرداد و محرم ۱۴۰۲