eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.6هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
257 فایل
من با ۳۴سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد می دم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
جون 💢خودت بنویس 💢ستاره بازیگوش ✍️نوشته: 💢ایلیا جعفری کلاس اول ۷ساله 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و داشت بازی می کرد که ناگهان باد شدیدی وزید و بادبادک زرد ستاره کوچولو را با خودش برد. او خیلی ناراحت شد و رفت پیش مادرش و با گریه گفت : مامان جون بادبادک قشنگم رو باد برد. مادر ، او را بوسید و گفت: ناراحت نباش عزیزم دوباره برات یه بادبادک درخشان درست می کنم. ستاره بازیگوش از مامان مهربونش تشکر کرد و با شادی خندید. ✅نظر مربی: ایلیای عزیزم از این که در اولین فعالیت قصه نویسی ما شرکت کردی متشکرم🙏 داستانت قشنگ و منطقی به پایان رسید . امیدوارم در فعالیت های بعدی ما هم شرکت کنی عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢ستاره بخشنده ✍️نوشته: 💢محمدحسن جعفری کلاس اول ۷ساله 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و شروع کرد به بازی و بالا و پایین می پرید و بادبادکش را هوا می فرستاد. دوست ستاره کوچولو او را از دور دید و گفت: می شه بادبادک زیبایت را به من هم بدهی تا بازی کنم؟ ستاره کوچولو با بخشندگی و مهربانی نخ بادبادکش را به دوستش داد و با هم بازی کردند. آن روز یک روز به یادماندنی برای آنها بود. ✅نظر مربی: محمد حسن عزیزم اولین فعالیت قصه نویسی ات عالی بود 👌 ممنونم که قصه ی زیبایت را با پیام دوستی و بخشندگی به پایان رساندی . منتظر حضورت در کارگاه بعدی هستم عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢شب طلایی ✍️نوشته: 💢محمدامین پیران عالی 💢کلاس اول ۷ساله 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و با آن بازی کرد که یک دفعه نخ بادبادک طلایی کنده شد و به آسمان رفت. مادر ستاره کوچولو سریع به سمت بادبادک اوج گرفت و آن را برایش آورد. ستاره کوچولو خیلی خوشحال شد واز لطف مادر عزیزش تشکر کرد . ✅نظر مربی: محمد امین عزیزم اولین قصه ات را خیلی خوب کامل کردی 👌 تشکر کردن از مادر یک نکته عالی در قصه شماست. امیدوارم در کارگاه بعدی ما هم حضور گرم داشته باشی عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢بادبادک بازی ✍️نوشته: 💢ایلیا قربانی نسب 💢کلاس اول ۷ساله 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و گفت: مامان جون می شه از شما خواهش کنم یک بادبادک هم برای برادرم درست کنید؟ مادر لبخندی زد و جواب داد: حتما عزیزدلم بعدش ستاره کوچولو با برادرش تمام شب در آسمان بادبادک بازی کردند. ✅نظر مربی: ایلیای عزیزم خیلی خوب است که در اولین قصه ات ، دوستی و مهربانی را یادآوری کردی 🌸آفرین نویسنده کوچولو در کارگاه بعدی هم منتظر حضور گرمت هستم عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
122.2K
جون 💢خودت بنویس 💢 بادبادک بازی با مامان 🎤 کوچولو: 💢 ریحانه اعلمی زاده 💢۴ساله 💢دزفول ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و با مامانش بازی کرد. مامانش خیلی ستاره کوچولو رو دوست داشت. اون ها اینقدر مشغول بازی شدند که حتی مامانش فرصت نکرد کارهای خونه رو انجام بده دلش نمی اومد دختر زیباشو تنها بزاره و بره قصه ما دوست داشتنی بود کلاغه به خونه اش نرسید. ✅نظر مربی: ریحانه عزیز و شیرین زبون من خوشحالم که با سن کم ، ذهن خلاقی داری و می تونی خیلی خوب یه قصه شفاهی رو بیان کنی. منتظر شنیدن قصه های قشنگت در کارگاه بعدی مون هستم فرشته کوچولو❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢 ستاره کوچولو و بادبادک ✍️نوشته: 💢امیرمحمد ایوبی 💢کلاس اول ۷ساله 💢تهران 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و با خوشحالی مشغول بازی شد. ناگهان باد تندی وزید و بادبادک را پایین برد . بادبادک به شاخه درخت‌ها گیر کرد و ستاره کوچولو خیلی ناراحت شد. بچه ها از دور بادبادک را دیدند و به کمک او آمدند ستاره کوچولو با خوشحالی رفت تا باز هم بازی کند. ✅نظر مربی: امیرمحمد عزیزم تخیل قوی و نگاه دقیقی داری 🌸 کمک به دیگران و خوشحال کردن آنها نکته مثبت قصه شماست.❤️ در کارگاه بعدی هم منتظر حضور گرمت هستم عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢 ستاره و همبازی ✍️نوشته: 💢سامیار صارمی 💢کلاس اول ۷ساله 💢تهران 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و به مادرش گفت :کاش میشد یک همبازی داشتم. مادرش گفت: دوست داری من همبازی تو باشم ؟ ستاره قصه ما ذوق زده شد و گفت: بله مادر جون. آن شب به ستاره کوچولو و مادرش خیلی خوش گذشت و او از وقتی که مادرش برایش گذاشته بود خیلی تشکر کرد. ✅نظر مربی: سامیار عزیزم آفرین به توجه و نگاه مهربانت 🌸 خیلی خوب بود که در قصه ات همبازی شدن مامان را با فرزندش بیان کردی.❤️ در کارگاه بعدی هم منتظر حضور گرمت هستم عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢 ستاره کوچولو و بادبادک ✍️نوشته: 💢 فاطمه جمشیدی 💢کلاس سوم ۹ساله 💢تهران 💢 مدرسه زمزم ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو بادبادکش را به دست گرفت و رفت تا از مادرش اجازه بگیرد و برای بازی به سوی زمین برود. مامان یه او اجازه داد و گفت مواظب خودت باش عزیزم. در راه باد وزید و بادبادک ستاره کوچولو افتاد و خراب شد. او با ناراحتی زد زیر گریه اما دید مادرش دارد با یک بادبادک درخشان دیگر به طرفش می آید. مادر از آن بالا متوجه شده بود و به کمک ستاره کوچولویش آمده بود. ستاره خیلی خوشحال شد و گفت :چه قدر خوب است که هرجا باشم مادرم مواظبم است. ✅نظر مربی: فاطمه عزیزم در این قصه تفکر لطیفت را نسبت به مادر خیلی خوب بیان کرده ای 🌸آفرین گل زیبای من❤️ در کارگاه بعدی هم منتظر حضور گرمت هستم عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh
جون 💢خودت بنویس 💢 بادبادک بازی ✍️نوشته: 💢 امیر محمد وسمه 💢کلاس اول ۷ساله 💢تهران 💢 مدرسه شهید غفاری ستاره کوچولو خیلی بادبادک بازی دوست داشت. مامانش با ابرهای براق برایش یک بادبادک درخشان درست کرد. ستاره کوچولو از مادرش تشکر کرد وبادبادکش را به دست گرفت و به کنار دریا رفت و آن را به آسمان فرستاد. ستاره کوچولو آرزو هایش را به بادبادک گفت تا آنها را به آسمان ببرد . ✅نظر مربی: امیر محمد عزیزم اولین قصه ات را خوب و قشنگ نوشتی ❤️آفرین پسر هنرمندم در کارگاه بعدی هم منتظر حضور گرمت هستم عزیزدلم❤️ 💢 💢 💢 http://eitaa.com/eslahisaeedeh