eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
257 فایل
من با ۳۴سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد می دم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
209.2K
منتظر مانده ام تا بیایی دوری ات کاش پایان بگیرد بغض دارد دلم در نبودت تشنه ام... کاش باران بگیرد 🖤 قبول باشه کیانا جون🖤 ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
❤️ممنون از تلاش های درخشان: کیانا جون 🌸 نازنین زهرا جون 🌸 زینب سادات جون🌸 معصومه جون🌸
💢نوبت چیه؟ 🌸 و 🌸 امروزمون 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اینم یه اسباب بازی☝️ 💢کوچولوی ناز نازی😍 ❤️با دورریختنی ها یه اسباب بازی بساز عزیزدلم ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢چه جالب و قشنگه 💢نقاشی روی سنگه 💢شما چه ایده ای از نقاشی روی سنگ به نظرت می رسه عزیزدلم؟ ❤️ ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
عصر بسیار خوب و شادی در کنار خانواده براتون آرزو دارم❤️
🌸 جستجوی ترانه های زیبای فسقل فندقی ها 👇 👈👈❤️ 💢کلیک کنید و بشنوید و لذت ببرید
🌸❤️سلام گل‌های قشنگ و رنگارنگ من عصرتون پر از شادی🌸❤️ با همدیگه چند اثر برگزیده از دوستان هنرمند تون رو می خونیم و می شنویم👇🌸
💢قصه : بهترین لحظه 💢 نویسنده و قصه گو: 💢اجرای اسما شریفی زاده 💢مرداد ۱۴۰۲
408.8K
🌸بهترین لحظه سلام دوستان من اسما شریفی زاده هستم میخوام خاطره ای از سفرکربلا براتون تعریف کنم خوب ماجرا از اینجا شروع شد: ما تصمیم گرفتیم کاروانی کربلا بریم من و برادرم و مامان و بابام و مامان بزرگم رفتیم ساعت هفت صبح اتوبوس اومد یک شبانه روز تو راه بودیم شب اون روز ما به لب مرز رسیدیم و فردا از لب مرز رد شدیم سوار ماشین شدیم و رفتیم کربلا وقتی به کربلا رسیدیم ما از کاروان جدا شدیم و به هتل رفتیم بعد از دو یا سه روز برگشتیم به کاروان خلاصه که موقع نماز صبح به حرم حضرت عباس اونجا دست زدن به ضریح خیلی سخت بود من رفتم و به زور دست زدم به ضریح مامانم هم همینطور وقتی به ضریح دست زدم حس کردم برای لحظه ای در بهشتم وقتی زیارت تموم شد به حرم امام حسین رفتیم خوب نبود عالییی بود من اصلا باورم نمیشد به ضریح دست زدم اخه پارسال که برای اربعین رفتیم خیلی شلوغ بود ما به زور به بین الحرمین رفتیم اون لحظه ای که به ضریح دست زدم نا خود اگاه گفتم: الهم عجل لولیک الفرج... ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
_ داستان _ نویسی 🌸: قصه های بی بی 💢 حضرت عباس 🌸: الهه سادات موسوی 🌸# کلاس سوم _ ۹ ساله 🌸استان تهران _ مدرسه زمزم 🏴مرداد و محرم ۱۴۰۲