eitaa logo
اسلام سیاسی | مومنی
2.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
510 فایل
https://eitaa.com/eslamesyasi 🔸 در خدمتم 👇 @momeni1366
مشاهده در ایتا
دانلود
↙️ پای کار اسلام خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد قسمت 29: وظیفه شناس و بی تکلّف 🔻🔻🔻 من تا قبل از آنکه استاد فرج نژاد را ببینم، وصف ایشان را شنیده بودم. فکر میکردم ایشان استادی معمم و با پرستیژ هستند که حتی قدری هم خودشان را میگیرند و غرور و تکبر دارند...اما اصلا این طور نبود. بار اول که استاد فرج نژاد را دیدم، توی اردوی نخبگان مدرسه عشق (دارالولایه) بود. محل برگزاری اردو، آهن شهر بافق بود و موضوع اردو، تاریخ معاصر بود. اولین مواجه من با استاد در همان اردو بود. ایشان خیلی ساده بین بچه ها راه میرفت و میگفت بچه ها این فرم هایی که دادیم را با دقت پر کنید. این کار را افراد دیگه هم میتونستن انجام بدن، اما ایشان خیلی ساده و بی تکلف خودشون دنبال کار بچه ها بودند. استاد فرج نژاد میگفت چون حضرت آقا فرموده اند خواندن تاریخ معاصر بر جوانان واجبه، داریم اردو برگزار میکنیم! یک جمله آقا باعث شده بود تا ایشون یک اردو برگزار کنند و این نشان از تقید استاد نسبت به بیانات حضرت آقا بود. اساتید قوی هم از قم دعوت کرده بودند، استاد ابوطالبی، استاد اشکوری و... همه این اساتید بخاطر اعتبار آقای فرج نژاد بود که اومده بودن وگرنه بعید بود اساتیدی با اون تحصیلات، قبول کنن برای یه تعداد دانش آموز تدریس کنن. 🔸یک جمله پرتکراری را استاد فرج نژاد داشتند که میگفتند: برو مرد شو با کوچک انگاری خودمون مخالف بود، به ما اعتماد به نفس میداد حتی وقتی با من که تازه آن زمان حدود 18 سال داشتم مواجه میشدند انگار با یک انسان چهل ساله روبرو شده بود، خیلی ما را تحویل میگرفت، به شخصیت ما بها میداد. همیشه به تمام سوالها پاسخگو بودن. شبها با اینکه خسته بودن، تا ساعت 1و2 شب مینشستن و با بچه ها حرف میزدن و این هم از بزرگواری ایشان بود. اون زمان من مدرسه تیزهوشان بودم و رشته ریاضی میخوندم. یکسری بتها در ذهن ما شکل گرفته بود مثل کنکور و المپیاد و....که شکستن اونها سخت بود. استاد فرج نژاد ما را از عرفی نگری خارج کردند، آینده را به ما نشان دادند، هربار از ایشان میپرسیدم برم حوزه یا دانشگاه؟ میگفت خودت باید به تصمیم برسی. برامون تعیین تکلیف نمیکرد، میگفت خودمون باید برسیم و انتخاب کنیم. در این اردوها خیلی از بچه ها مسیر زندگیشون را پیدا میکردند، اینکه من کی هستم و به کجا میخواهم برسم دغدغه اکثر رفقا میشد. از لاک فردی خودشون خارج میشدند و نگاه های اجتماعی پیدا میکردند. یکی از مباحث ایشان ترسیم «درخت علم» بود و برنامه ریزی 15ساله برای هر طلبه ای. استاد برای ما انرژی بخش و محرک بود، نمیخواست ما سیب زمینی باشیم! هر موقع در جلسات ایشون شرکت میکردیم، وقتی بیرون می آمدیم سرزنده تر میشدیم، اصلا خسته نمیشدیم. همیشه وظیفه محور عمل میکردند، یادم میاد دی ماه 96 که شد ایشون مثل همیشه به دنبال انجام وظیفه بود و این دغدغه را به ما هم منتقل میکردند. ایشان میرفت بعد به ما میگفت بیایید...منتظر کسی نمیموند. دی ماه 96 و بحث فتنه اقتصادی که پیش اومد، ایشون به جد پیگیر مباحث و مطالعات اقتصادی بودن و به ما هم کتابهای متعدد اقتصادی رو معرفی میکردند تا در ایام عید برای اقوام روشنگری اقتصادی داشته باشیم. اصلا «ما نمیتوانیم» را در ایشان نمیدیدم. موقعی که مجلس میخواست اف ای تی اف رو تصويب کنه، صبح جمعه با استاد رفتیم پیش گروهی که برای روشنگری قرداد اف ای تی اف مطالبی رو آماده می‌کردند تا بعد نماز جمعه برای مردم بیان کنند. استاد میفرمودند سجاد ببین برای اینکه بیانات آقا رو اجرا کنیم چقدر باید کار کنیم!! منظورشون این بود که نباید اینقدر برخی مسئولین به دور از دیدگاه آقا فعالیت کنند که ما بخواهیم اینجوری بیاییم وسط میدون. بعد نماز جمعه خود ایشون پلاکارد دست گرفتن و با مردم صحبت میکردند و ابایی از این کار نداشتن. در یک کلام استاد فرج نژاد عالم وظیفه شناس جهادی بی تکلّف بود. 🔷راوی: سجاد مزیدی، طلبه پایه 6 مدرسه علمیه حقانی قم https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام 🔴خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔹قسمت ۳۰: ایستاده در محراب یکی از دغدغه های استاد فرج نژاد معماری بومی و اسلامی بود. دغدغه ایشان این بود که بر روی معماری یزد کار پژوهشی انجام بدیم و معماری بومی خودمان را بشناسیم و بشناسانیم. به صورت خاص سعی میکرد تا به معماری مسجد جامع یزد و مسجد جامع ابرکوه بیشتر بپردازیم، کار پژوهشی حرفه ای و تخصصی انجام بدهیم، مقاله بنویسیم، و این میراث عظیم را با کار درست و با زبان علمی حفظ و به مردم معرفی کنیم. یادم میاد درباره نشان حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) که در دو طرف محراب مسجد جامع یزد قرار داره با آقای فرج نژاد صحبت کردم. درباره تعدد استفاده از این الگو در مسجد جامع و تکیه امیرچقماق صحبت‌هایی داشتیم. اهمیت معماری یزد و این نقش زیبا برای ایشان طوری بود که وقت گذاشت، تفکر کرد، با دیگر اساتید هنر گفتگوهایی کرده بود، مطالعاتش را تکمیل کرد تا در نهایت آن را به صورت مدون، به مقاله تبدیل کرد. مقاله‌ای با عنوان زیبای «شش گوشه دوار علوی_محمدی در معماری یزد». بعد از چند ماه که به یزد آمده بود، اون مقاله را برام چاپ کرده بود و بهم داد تا نظرم را بهش اعلام کنم. چندین و چندبار با همدیگر یا با دوستان دیگه به مسجد جامع یزد رفته بود، از بخش‌های مختلف آن دیدن می‌کرد و پیرامون آن کلی بحث و گفتگو رقم زده بود. حسین آقا عاشق مسجد جامع بود. زیر گنبد مسجد جامع می ایستاد و از عرفان و هنر اسلامی برایمان میگفت. درباره معماری اجزای مسجد از جمله گنبد، ماذنه و سردر گفتگو می‌کردیم. اگر حرفی، نکته‌ای، مسئله‌ای ابراز می‌کردیم به خوبی گوش می‌داد به طوری که فکر می‌کردی دارد شاگردی‌ات می‌کند، برایمان تحلیل میکرد و از آموزه‌های حکمی و عرفانی‌ این دست‌ساخته‌های هنرمندان این مرز و بوم برایمان میگفت. یادمه یک بار زیر گنبد مسجد جامع بودیم، از گنبد و نقوش آن گفت، از سیر الی الله و رسیدن از کثرت به وحدت و در نهایت عبادت و عبودیت و بندگی را برایمان معنا کرد و رسید به فرش. از حکمت‌ها و اسرار فرش ایرانی برایمان نکته‌ها بیان داشت. برایمان گفت که رنگ لاکی فرش ایرانی خون سیاوش است که زمین را قرمز کرده و ایرانی در همه زندگی‌اش این خون به ناحق ریخته را یادآور بوده، تا جایی که در فرش محل زندگی اش بروز و ظهور کرده است. می‌گفت پس از عرضه اسلام به ایرانیان و فاجعه کربلا، رنگ لاکی فرش ایرانی با خون سیدالشهدا علیه السلام گلگون تر می‌شود و ماهیت دینی مردم این مرز و بوم در همه زندگی شان ساری و جاری است، از فرش تا عرش. او بود که برایمان از سر مکنون الهی در عرفان صحبت می‌کرد و رد آن را تا نقطه مرکزی فرش پر نقش و نگار ایرانی رونمایی می‌کرد. از فرش ایرانی به گنبد گیتی نمای مساجد ایرانی می‌رفت و از آنجا به شش گوشه دوار علوی_محمدی. لحظه به لحظه همراهی با او مکاشفه‌ای بود از دنیای هنر و ذوق ایرانی موحد. ♦️راوی: آصف نجیبیان https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام قسمت۳۱: واقعا مربی بود خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔻🔻 نزدیکهای انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ بود در ساختمان پرتو منتظر حضور استاد فرج نژاد بودیم، رفقا ایشون رو دعوت کرده بودن برای تحلیل سیاسی. اضطراب داشتم که چطور باید با استاد مواجه بشم، تحویل می گیرد یا نه؟ آخه تا حالا ایشون را ندیده بودم. ناگهان شخصی عینکی با موهای فر با پیراهنی چهار خونه و تیره رنگ با سرعت وارد ساختمان شد. سلام و علیکی با بچه های حاضر کرد و به یکی از اونها گفت: حکیم فشارم افتاده. لیوان آب قندی درست کردند و ایشون هم میل کرد و همین طور حرف می زد. از مضرات قند گفتند براشون. گفت الآن مجبورم، فشارم افتاده. وقتی شنیدم بچه ها استاد صداش می کنند، گفتم: ایشون استاد فرج نژاده؟! هنوز باورم نشده بود، البته بچه ها گفته بودن که اگر ببینیش نمیشناسیش، از بس ساده و بی آلایشه. 🔻🔻 کم کم توی قم ارتباطم با ایشون زیاد شد. حتی اگه مشکل مالی داشتم با استاد در میون میگذاشتم. برای چک ماشینی که خریده بودم پول نیاز داشتم، با اینکه از وضعیت مالی استاد خبر داشتم به او زنگ زدم و مساله را گفتم. گفت من فلان مقدار بهت قرض می دهم و تو بجاش مقاله بنویس،گفتم مگر چه قدر مقاله بنویسم تا حسابمون صاف بشه؟ گفت تو بنویس کار نداشته باش، حتی یک منت کوچک هم سر من نگذاشت، مدتی مقاله نوشتم و بعد دیگه ننوشتم و ایشون حرفی از حسابمان نزد، یک بار به استاد گفتم اما استاد گفت من نمی دانم چه قدر هست هر وقت خواستی مابقیش را بده. 🔻🔻 وقتی با موتور به سمت پردیسان می رفتیم حسابی توی راه با صدای بلند حرف می زد، تازه به پردیسان که می رسیدیم می گفت بیا بریم خونه تا مطالبی را که گفتم یا نیاز داری بهت بدم. ممکن نبود با استاد خوش و بشی داشته باشی و تو را به خانه اش دعوت نکند، آخر شب بعد از کلاسی که با استاد بودیم ما را برد خونه، درب خانه که باز می شد بچه های عزیزش به استقبال می آمدند و استاد من را معرفی می کرد، ما می رفتیم تو اتاق استاد و ایشان سریع می رفتند سلامی به خانواده می کردند و بر می گشتند، اینقدر می خندیدن و شوخی می کردن که مبادا احساس غریبی کنیم. همسرشان بلافاصله سینی چای و دمنوش با میوه می آوردند و استاد به من می گفت: سید چای سیب بخور. فکرش را بکن تا ساعت یک و نیم نصف شب تو خونه استادت باشی، تازه که می خواستی بری او بالشتی بر می داشت زیر دستش می گذاشت و لپ تاپش را دست می گرفت و می گفت سید تا صبح باید این کار را تمام کنم. 🔻🔻 استاد مدیریت چند سایت را بر عهده داشت. زیر ساخت ها را خودش برایمان فراهم می کرد، از کلاس آموزشی تا خریدن اینترنت و... اون چیزی که براشون مهم بود این بود که کار بره جلو حتی اگه از جیبشون خرج کنند. برای تشکیل یک مدرسه علمیه ایشان را دعوت کرده بودند، زنگ زد به من و گفت سید بیا بریم فلان جا جلسه. وقتی اسم اونجا را شنیدم خیلی جا خوردم؟ دیدم راست می گوید، اما توی اون جلسه جدی اصلا جای حرف زدن من نبود ولی ایشون طوری من را معرفی کرد که خودم باورم نمیشد؟! دنبال شهرت خودش نبود، از آبرویش می زد و امثال من را می برد تا رشد کنیم. 🔻🔻 اولین مطلبم را که نوشتم و برای استاد فرستادم، آنقدر ذوق زده شد و تعریف کرد که من کلی کیف کرده بودم، بعضی رفقا با جدیت مخالفت کردن که این مطلب به درد سایت نمی خوره، استاد محکم جواب داد این مطلب از همه بهتره! حتی مرا مسول بخش فرهنگی سایت کرد، کاری که استاد کرد جسورانه و حیرت آور بود. 🔻🔻 با اینکه خودش استاد بود بهترین اساتید را دعوت می کرد. اینقدر اخلاص داشت که حتی یکی از اساتید گفت من این همه تدریس کرده ام هیچ دوره ای مثل این دوره پای کار نبودن. خیلی به اساتید احترام میگذاشت، می گفت پول اساتید را هنوز به منزل نرسیده حتی از جیب خودم هم که شده واریز می کنم. 🔻🔻 به استاد گفتم دوست دارم شهید بشم، گفت سید کاری کن که اینقدر برای دشمن مهم بشی که بیایند تو را بکشند. مرتب می گفت سید باید مرد شوی، باید قوی شوی تا یک مشت لیبرال نتونن روی جوونا و مملکت اثر بگذارن. 🔸راوی: سید ضیاءالدین رضی https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام قسمت۳۲ ۱:چیزی از سکونتم داخل قم نگذشته بود. مثل خیلی از طلبه ها احساس مبهمی داشتم از اینکه توو قم چه خبره؟ درس کدوم استاد رو انتخاب کنم؟ برا مطالعات جنبی چه موضوعاتی رو انتخاب کنم؟ در کنار درس و بحث رسمی حوزه، و در بین این همه تنوع موضوعات و اساتید قم، کدوم موضوعات رو اولویت بدهم و کدوم جلسات رو شرکت کنم؟ یکی از رفقای همشهری، جلسه ای رو بهم معرفی کرد و گفت بیا بریم با این جلسه و استادش آشنا بشیم. جلسه آقای فرج نژاد بود که جمعه ها برگزار میشد و هرکسی از طلبه و دانشجو، و در هر سطح علمی میتونست شرکت و استفاده کنه. معمولا جلسات جمعه هاش یا موضوع دقیقا مشخصی نداشت، یا بحثها مکرر از موضوع اصلی خارج میشد؛ چون استاد فضای بحث و گفتگو رو باز میذاشت تا مخاطب بتونه سوالات و دغدغه هاش رو راحت و به هر بهانه ای مطرح کنه‌. اولویت استاد هم توی اینجور جلسات جهت دهی به دغدغه های مخاطب بود؛ هرکسی به‌ شیوه ای. در عین تال که نکات علمی استاد برا بچه ها جذاب و حالب بود، ولی رابطه اغلب اونها با استاد، خیلی زود از حالت استاد_شاگردی خارج نیسد و به حالت رفاقت تبدیل میشد؛ طوری که حتی بعضی بچه ها آقای فرجنژاد رو به اسم کوچکش صدا میزدند: 《حسین》 بدون هیچ پسوند و پیشوندی! حال و هوای حاکم بر جلسات و احساسی که به مخاطب منتقل میشد این بود: روحیه علمی و تحقیقی آقای فرج نژاد با غیرت و حمیت دشمن‌ستیزانه اش ترکیب شده بود و از او ساخته بود که شاکله زندگی‌ و طرحهای پژوهشیش رو غیرت دشمن‌ستیزان او شکل میداد. رابطه‌ صمیمی و خودمونی او با بچه ها این روحیه را به آنها هم منتقل میکرد‌. ۲: رسیدیم به تابستان؛ تابستاتی که مقارن شده بود با ماه مبارک رمضان. درسها تعطیل شدند و اکثر طلبه ها به شهرستانهاشون رفته بودند. با یکی از رفقا موندیم قم برا استفاده از یکسری برنامه های علمی، و خصوصا جلسه با استاد فرج نژاد. روزی ۳ ساعت میرفتیم خانه استاد و مباحثه میکردیم. یکی از مهمترین محورهای بحثمون کتاب "زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران" بود؛ کتابی که تاریخ معاصر ایران رو با رویکرد دشمن شناسی و با تاکید بر نقش یهود در استعمار جهان و ایران مورد تحقیق قرار میداد. استاد این کتاب تحقیقی رو چندین بار با افراد مختلف مباحثه کرده بود و حاشیه‌هایی هم بر این کتاب نوشته بود. ۳: در مباحثه کتاب "زرسالاران..." وقتی بحث تاریخ اندلس اسلامی (اسپانیای بعدی) تموم شد، استاد فرج نژاد به عنوان جمع بندی و نتیجه‌گیری عملی از بحث گفت: تاریخ تمدن اسپانیا نشون میده که این سرزمین ظرفیت بالایی در اسلام‌گرایی داره. باید روی اون کار کنیم و طرح عملیاتی برا گسترش اسلام در اسپانیا بنویسیم من که تا اون موقع، به مسائل اسلام و جهان اینطوری نگاه نکرده بودم، با تعجب گفتم: 《ما طرح بنویسیم برا اسلام‌گرایی اسپانیا؟!! مگه ما چکاره مملکت و دنیا هستیم؟!! مگه ما قدرت و امکانات برا چنین کارها و افکاری داریم که حالا بنشینیم طرح عملیاتی‌ش رو بنویسیم؟!!》 استاد فرج. نژاد که میخواست بلندهمتی خودش رو به شاگرداش هم یاد بده، جواب داد: 《پول نمیخواد؛ میخواد. اگه بلد باشیم عقلمون رو درست رو بکار بندازیم، بقیه مشکلات‌مون حل میشه》 بعد همونجور که نشسته بود، پاچه شلوارش رو نشونمون داد! و گفت: 《هندل موتورم خراب شده؛ هنوز نتونستم درستش کنم. وقتی هندل میزنم برمیگرده و پاچه شلوارم رو پاره کرده. ببین! منِ پاچه‌پاره دارم به فروپاشی نظام سلطه آمریکا و صهیونیسم فکر میکنم و طرح مینویسم. کشور ما به طرحهای کلان نیاز داره.》 بعد، با اون لحن همیشگی خطاب به من گفت: 《بِجُنب! بجُنب، زود مَرد شو! که خیلی کار داریم. باید زیاد کتاب بخونی تا مَرد بشی!》 راوی: محسن عطارمنش https://eitaa.com/eslamesyasi
اسلام سیاسی | مومنی
#خاطره ↙️ پای کار اسلام قسمت۳۲ ۱:چیزی از سکونتم داخل قم نگذشته بود. مثل خیلی از طلبه ها احساس مب
↙️ پای کار اسلام قسمت۳۳ ۴: میگفت: بچه‌ها! بزرگترین دشمن اسلام کیه؟ یهود. آیه قرآن چی میفرماید؟ "لَتجدنَّ اَشدَّ الناس عداوتاً للذین آمنوا الیهود". آیه رو تحلیل کنید: لام مفتوح 《لَتجدنّ》 برا تاکید؛ نون آخر 《لتجدنّ》 برا تاکید؛ تشدید روی نون یعنی تاکید بیشتر؛ استفاده از ماده "شدت" (اَشدّ) یعنی تاکید؛ میفرماید 《اشدّ الناس》 یعنی از همه سرسخت‌تر در دشمنی. هیچ نردمانی دشمن‌تر از اینها نیستند... . دیگه قرآن چجوری بفهمونه که باید دشمن‌شناسی کار کنید؟! خدا چجوری بگه باید یهود رو بشناسید؟! ما چقد کار کردیم؟! تفاسیر ما ختی ذیل همین آیه چقد به یهود پرداختن؟! تقریبا هیچی. سروصداش خیلی جاها هست؛ ولی کار عمیق و حدی علمی که اهداف و استراتژیها و طرحهاشون رو دقیقا تبیین کنه و مشخص کنه که ما دقیقا در مقابلشون چه استراتژیهایی رو باید در میش بگیریم انجام نشده. حوزه باید رشته یهودشناسی داشته باشه اونهم با نگاه دشمن‌شناسانه. دانشگاه هم همینطور. یکی از آرزوهای من اینه که یه روز دایره المعارف یهود بنویسم؛ و خواهم نوشت‌. اگر من مُردَم و عمرم کفاف نداد شماها باید بنویسید. اگه یه دایره المعا ف قوی توو این زمینه نوشته بشه مسیر باز میشه.》..... چند سال بعد، استاد فرجنژاد تالیف دایره المعارف یهود در قرآن رو تحت اِشراف آیه الله علم الهدی شروع کرد. از بچه ها هم دعوت به همکاری میکرد‌. وقتی میخواست پروژه رو توضیح بده این نکته رو هم تذکر میداد: 《من بخاطر این پروژه اسمم توی لیست سازمان سیای آمریکاست. هرکسی هم توو این پروژه مشارکت بکنه اسمش میره توو لیست سازمان سیا》. ۵: یه روز گفت: من هر روز بعد از این جلسه، یه جلسه نقد فیلم دارم؛ اگه میخواهید بیایید با هم بریم. هر روز ماه رمضان، بعد از ۳ ساعت مباحثه کتاب "زرسالاران..." توو خونه‌ش، میرفتیم به جلسه ۶ ساعته نقد فیلم. مخاطب جلسه نقد فیلم چند نفر از جوونای بالاشهرنشینی بودند که پای ماهواره بزرگ شده بودن و... . نقد فیلم بهانه‌ای بود برا طرح مسائل کلامی و فلسفه سیاسی و... . به بهانه نقد فیلم سعی میکرد هم عقائد مخاطب رو ترمیم و تعمیق کنه، هم اونها رو دشمن‌شناس بار بیاره، و هم ازشون یه کنشگر فعال انقلابی بسازه. دربرخورد با شبهات و سوالات سعی میکرد ذهن مخاطبش رو متوجه لایه‌های مبنایی و عمیق بحث بکنه و بر اساس مبانی، اشکالات موردی و مصداقی رو هم حل کنه. مثلا وقتی کسی به عملکرد رهبری اشکال میگرفت، اول به فراخور حال مخاطب، نظام سیاسی اسلام و مبانی فلسفه سیاسی رو مطرح میکرد و اشکالات مصداقی رو هم جواب میداد.یکی از بچه های اون جلسه که اوائل منتقد رهبری بود، بعد از مدتی عکس رهبری رو روو صفحه گوشی‌ش میگذاشت. یکی دیگه از بچه‌های اون جلسه رو بعدها توی هیئت حاج مهدی سلحشور (هیئت فاطمیون قم) و پای درس خارج تفسیر "یهود در قرآن" آیت الله علم الهدی میدیدم؛ تفسیری با رویکرد دشمن‌شناسی. این حوون با همون شلوار لی جذبش میومد پای درس تفسیر مینشست و گاهی به تناسب خودش، وارد سوال و جواب با آیت الله علم الهدی هم میشد. علاوه بر اینکه دنبال این بود که ببینه برا اقتصاد مقاومتی چکار عملی میتونه انجام بده. راوی: محسن عطارمنش https://eitaa.com/eslamesyasi
اسلام سیاسی | مومنی
#خاطره ↙️ پای کار اسلام 🔴خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره طلبه مجاهد
یادم می آید هنگامی که در کوچه های تنگ و کاهگلی محله فهادان یزد باهم قدم می‌زدیم، میگفت: یه دونه از این کوچه ها را با کل ساختمانها پس و خیابانهای بالا شهر عوض نمی‌کنم. حسین، این طوری به ما درس مردم ‌شناسی، درس خودشناسی و خداشناسی می‌داد. وقتی بر روی نقشه ها و طرح های اسلیمی در معماری و کاشی‌کاری مسجد جامع یزد با هم صحبت می‌کردیم، حسین آقا نکات بسیار شگفت انگیزی می‌گفت و ارتباطش را با معماری سایر ابنیه دوره تیموری به خصوص مسجد گوهرشاد بیان می‌کرد. وقتی درباره نقوش فرش ایرانی برایمان صحبت کرد، ارتباطش را با افسانه های شاهنامه فردوسی و بعد هم ارتباطش را با داستان کربلا و قرب و بعد نسبت به ذات اقدس الهی تحلیل می‌کرد. استاد فرج نژاد به علت اشرافی که به تاریخ تمدن داشت و از طرف دیگه به علت مطالعات گسترده در هنر و معماری، می‌توانست پیوند تاریخ، تمدن و معماری را بازشناسی کنه و ابعاد مختلف این موضوع را بیان کنه. https://eitaa.com/eslamesyasi
🔻نشریه الکترونیکی "فرمانده خط آتش" صفحه اول ♦️به یاد طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi
🔻نشریه الکترونیکی "فرمانده خط آتش" صفحه دوم ♦️به یاد طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi
فرمانده خط آتش.pdf
4.83M
↙️ فایل پی دی اف نشریه الکترونیکی "فرمانده خط آتش" 🔻یادنامه طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi
نقد اقتصاد لیبرال.mp3
5.72M
🔉 پادکست صوتی 🔶 موضوع |نقد تفکر اقتصاد لیبرالی 🎙دکتر 🔹دانشگاه‌های شبه اقتصادی ما و کتاب‌های شبه علمی اقتصاد که به وفور در دانشگاه‌های ما ترجمه می‌شود و حتی بعضی موسسات شبه تخصصی قم به اسم "اقتصاد" دارند «شبه علم» را رواج میدهند! 🔹نتیجه وضعیت امروز اقتصاد کشور، ماحصل تفکر مکاتب شبه علمی است که از آمریکا و اروپا ترجمه می‌شود و بدون نقد درست و بدون توجه به مبانی ایدئولوژیک و تند اقتصاد غرب؛ و بدون توجه به مبانی فلسفی؛ در دانشکده‌های شبه اقتصادی ما بدون توجه به قرآن و خط اهل بیت پیاده‌سازی می‌شود! https://eitaa.com/eslamesyasi
🔹پیش‌نیازهای کار رسانه اي از منظر دکتر 🖋استاد فرج‌نژاد، متن زیر را به عنوان پیش‌نیازهای کار رسانه اي نگاشته‌ بودند: 1- شناخت اسلام ولايي (قرآن شناسي، انسان شناسي، هستي شناسي، معرفت شناسي، فلسفه سياست و اخلاق و تاريخ و فلسفه هاي مضاف علوم) 2- توان اجتهاد نسبي براي استفاده از قرآن و احاديث در حوادث واقعه(ادبيات، اصول، رجال، درايه، فقه) 3- شناخت تاريخ تمدن اسلامي و توان هزار ساله اسلام در اداره جامعه. 4- شناخت دقيق دنياي پيراموني (سياست واقتصاد روز)با محوريت فلسفه تاريخ قرآني وفرمايشات رهبري. 5- شناخت جدي تاريخ، خصوصا تاريخ معاصر. 6- شناخت دقيق تمدن رقيب غربي و جنايات آنها. 7- شناخت دشمن با محوريت شناخت خدعه هاي شيطان ويهوديت ماده گرا وصهيونيسم. 8- شناخت رسانه ها وارتباطات بين المللي. 9- شناخت فلسفه و تاريخ هنر با حاکميت جهان بيني اسلامي. 10- شناخت هنر وتکنيک هاي سينما وتاريخ سينما واصول نقد برنامه هاي تلويزيوني و رسانه اي. 11- اسطوره شناسي خصوصاً اساطير ايران، مصر، بابل، روم، يونان، هند، چين، ژاپن، آمريکا واسترالياي باستان ودين شناسي خصوصا اسلام، بوديسم، يهوديت، مسيحيت، هندوئيسم. 12- شناخت مهم ترين اديان و عرفان ها وفرقه هاي جعلي جديد، مانند بهائيت، وهابيت، پروتستانتيسم، پيوريتانيسم، مسيحيت صهيونيستي و... 🆔 @darseenghelab .......... https://eitaa.com/eslamesyasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مهمترین مؤلفه‌های تمدن غربی ▪️استاد •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 📌آدرس کانال؛ 🆔 https://eitaa.com/eslamesyasi
یادش بخیر همین چند ماه پیش بود که با استاد فرج نژاد عزیز یه جلسه وبیناری داشتیم انگار همین دیروز بود https://eitaa.com/eslamesyasi
و اما امروز... ای سرا پای وجودت همه زخم و غم و درد https://eitaa.com/eslamesyasi
استادفرج نژاد (2).mp3
3.65M
پاسخ استاد به یک پرسش 🔹برای تربیت نخبگان و انقلابی چه باید کرد❓ 🔅 ما پس از پنج‌هزار ساعت وقت گذاشتن، به یک درخت معرفت رسیده‌ایم و معتقدیم که این علوم را باید بیاموزیم: 👈 قرآن، حکمت و تاریخ که ریشه هستند. 👈دشمن شناسی که حاصل این سه علم است. 👈در درجه بعد ادبیات، فقه، اصول و معارف هستند. 👈درمرحله بعد، اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه شناسی. 🔹 من به این نتیجه رسیدم که پولدار شدن با عالم شدن قابل جمع شدن نیست. اگر مسیر علم را انتخاب کردید روزی 16 ساعت وقت بگذارید و بهانه تابستان و تعطیلات و جمعه و... را هم بگذارید کنار. https://eitaa.com/eslamesyasi
بررسی انتقادی کابالیسم در سینمای هالیوود.pdf
368.5K
✅ مقاله «بررسی انتقادی کابالیسم در سینمای هالیوود» 🔷 یکی از بهترین مقاله های مرحوم استاد https://eitaa.com/eslamesyasi
یعقوب توکلی: ایران حججی‌ها با ایرانِ زمان اشغال فرق دارد/ سفرای خارجی بفهمند چگونه روی صندلی بنشینند! مصاحبه دکتر یعقوب توکلی به خبرگزاری فارس پیرامون یک عکس جنجالی👇👇 http://fna.ir/33w5s https://eitaa.com/eslamesyasi
▪️ همزمان با ایام شهادت شهید حججی: 💢 انتشار شماره جدید نشریه «حلقه‌وصل» ویژه بزرگداشت سه فعال فرهنگی 📌 شماره ۹۴ نشریه فرهنگی تشکیلاتی «حلقه‌وصل» هم‌زمان با سالگرد شهادت شهید محسن حججی مروری به زندگی فرهنگی این شهید بزرگوار داشته است. هم‌چنین در این شماره مطالبی در بزرگداشت محمدحسین فرج‌نژاد و محمدسرور رجایی منتشر شده است. https://eitaa.com/eslamesyasi
▪️تصویری از نشست «تبیین جایگاه معاد و تناسخ در قرآن و سینما» با حضور استاد سعید مستغاثی و استاد محمد حسین فرج‌نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi