eitaa logo
استنطاق
130 دنبال‌کننده
77 عکس
38 ویدیو
65 فایل
نوشتارها و گفتارهای قرآنی و حدیثی رضاکریمی لینک گروه مطالعاتی المیزان: http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a ارتباط: @rezakarimi1001
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه۳۱-۴۶.mp3
5.04M
اول رفیق بعد طریق، اول همسایه بعد خانه سیری در نامه۳۱ قسمت۴۶ ۱۱مهر۱۴۰۳ @estentagh @rezakarimi
نامه۳۱-۴۷.mp3
7.91M
کندوکاوی در معنای کلام مضحک سیری در نامه۳۱ قسمت۴۷ ۱۸مهر۱۴۰۳ @estentagh @rezakarimi
نامه۳۱-۴۸.mp3
5.87M
مقام‌ زن ؛ معنی ریحانه، قهرمانه و مشاوره با زنان سیری در نامه۳۱ قسمت۴۸ ۲۵مهر۱۴۰۳ @estentagh @rezakarimi
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
حقایق مهم مصاحبه تلویزیونی آیت‌الله میرباقری با بی‌دقتی سوءفهم به بار آورد. ایشان حقایق روحیه‌بخشی بیان می‌کند. اما در سخنی سوء تفاهم‌برانگیز گفته: " وادی ایمان وادی حرف و گفت‌وگو و...نیست؛ وادی فتنه است". بهتر بود می‌گفت در وادی ایمان گفتگو همیشه کافی نیست. اگر منظور این باشد که مؤمنین به صرف گفتن و ادعای ایمان رها نمی‌شوند ربطی به کلمه گفتگو که یادآور صلح است، ندارد و بی‌دقتی سخن را آماده تقطیع و سوءاستفاده سازش‌طلبان کرده است! البته ایشان، بعد از واکنش‌ها، تئوری‌ مقاومت را جایگزین تئوری جنگ می‌‌داند اما ویراستی هرگز به اندازه آن مصاحبه شنیده نمی‌شود. در مصاحبه در پاسخ مجری که  به کشته شدن ۴۲ هزار در فلسطین اشاره می‌‎کند، می‌گوید: "اصلاً بیشتر از اینها هم کشته شود؛ نصف عالم کشته شوند". این جمله قابلیت این را دارد که با تقطیع سوءفهم بیاورد. در حالی که سخن بعدی معقول‌تر است:«بحث ترساندن نیست بحث واقعیت‌های عالم است... خیال نکنید اگر با دشمن کنار آمدید هزینه ندارد». اما این اشاره گذرا کافی نیست و خشونت پاسخ قبلی را توضیح نمی‌دهد. مثلا می‌توان از تاریخ گفت. میلیونها کشته ایران در جنگ جهانی اول و دومی در شرایطی بود که ایران بی‌طرف و صلح‌طلب بود اما در جنگ ما یک میلیون هم کشته نشدند. این نشان می‌دهد بی‌طرفی لزوما به آسایش منجر نمی‌شود.  در فتنه باید سخن رابا ظرافت گفت. در شرایطی که نگرانی مردم و حکومت از جنگ شدت گرفته، گفتن حقایق به مردم باید با دقت و رعایت ظرفیت آنها باشد تا ترسوها و دشمن از  آن سوءاستفاده نکنند.  یادداشت کامل: https://farsnews.ir/rezakarimi1001/1729179112088378869
نامه۳۱-۴۹.mp3
8.04M
درباره غیرت سیری در نامه۳۱ قسمت۴۹ ۲آبان ۱۴۰۳ یادداشت درباره غیرت https://farsnews.ir/rezakarimi1001/1729712799241231016 -بی‌غیرتی بی‌هویتی است  - غیرت تقابل با غیر (بیگانه و دیگری) است. - آثار خودباشی و خودشناسی عبارتست از: آزادی و بنده غیر نبودن و در مقابل بنده برادران بودن. - نامحرم فقط جنسیتی نیست. -غیور هم مراقب خود است و هم مراقب خودی.  - در گفتگو و مدارا، همچنان خودی و غیرخودی معیار است -خودی و غیرخودی نسبی است @estentagh @rezakarimi
در نهج‌البلاغه دوستی و دشمنی تفصیل پیدا می‌کند و هر کدام به سه نوع تبدیل می‌شود یعنی علاوه بر دوست و دشمن، دوست دوست و دشمن دوست و دشمن دشمن به وجود می‌آید: وَ قَالَ عليه‌السلام أَصْدِقَاؤُكَ ثَلاَثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلاَثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ. بعضی از انواع دشمن فتنه‌انگیزند. حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: ان ممن ینتحل مودتنا اهل البیت- من هو اشد فتنة علی شیعتنا من الدجال- فقلت بما ذا قال بموالاة اعدائنا و معاداة اولیائنا انه اذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل و اشتبه الامر؛ بعضی از كسانى كه ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند، ضررشان براى شيعيان ما از دجّال بيشتر است. راوی گفت: عرض كردم: اى پسر رسول خدا به چه علّت‌؟ حضرت فرمود: به خاطر دوستى‌شان با دشمنان ما و دشمنى‌شان با دوستان ما؛ هر گاه چنين شود، حقّ‌ و باطل به هم در آميزد و امر (بر عوام) مشتبه گردد ( صفات الشیعة، شیخ صدوق: ص۸) در مورد دشمنِ دشمن باید دقت کرد که درست است که او دوست ماست ولی این دوستی در حد دشمنی آنها با دشمن است نه از همه ابعاد. همان‌طور که دشمنی اهل کتاب با یکدیگر معیار دوستی ما با آنها نیست: بَيْنَهُمُ اَلْعَدٰاوَةَ وَ اَلْبَغْضٰاءَ إِلىٰ يَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ (مائده۱۴و۶۴). بلکه نزدیکی ما با آنها بر اساس توحید و ایمان آنهاست. دعای أللّهُمَّ اشغَلِ الظّالِمِینَ بِالظّالِمِینَ به صورت ضمنی دشمنی دشمنان را بیان می‌کند ولی قاعدتا ظالمین دوست ما نیستند. همچنین بعضی دشمنان دشمن ممکن است همزمان دوست دشمنان دیگر هم باشند. این نوع دوستان حداکثر در بعضی ابعاد دوست هستند. گاهی بین دوستان دشمنی پیش بیاید اینجا اصلاح ذات‌البین بر دشمنی اولویت دارد. "میزان‌انگاری دشمن‌ستیزی" گاهی ما را از تحلیل کامل واقعیت دور می‌کند و وزن تبری را بر تولی بیشتر می‌کند. مثلاً وقتی میزان حقانیت کسی را این بدانیم که دشمن تا چه حد با او دشمنی می‌کند نگاه به بیرون ما را از ضعف‌های درون غافل می‌کند و گاه منشأ مشکلات را نه در خود که در توطئه دشمن می‌دانیم. اکنون آمریکا دشمن مشترک ما و کشورها و چهره‌های ضدامپریالیستی است ولی این دلیل دوستی و شباهت کامل بین ما و آنها نیست. گاهی اشتراک در برابر دشمن ما را با کسانی که اهل توحید نیستند دوست می‌کند. وقتی دشمن را بیش از حد میزان قرار بدهیم حداقل اولویت‌ها از بین می‌روند و برخي دوستان ضعيف بیشتر تضعیف شده و برخی دوستان بیگانه بیش از حد دوست می‌شوند. @estentgh
نامه۳۱-۵۰.mp3
5.77M
تواکل سیری در نامه۳۱ قسمت۵۰ ۱۶آبان۱۴۰۳ یادداشت تواکل؛ هشدار امیرالمؤمنین (ع) به سازمانها تواکل هشدار امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که در نامه۳۱ نهج‌البلاغه از ایشان نقل شده است و پرهیز از آن برای سازمانها، ادارات و تشکلها و کلیه فعالیتهای گروهی لازم است. تواکل برخلاف توکل که واگذاری کار به خداست، واگذاری کار به دیگران است. ظاهراً این توصیه امام شبیه به مسئله مشهور «تقسیم کار» است اما روح کلی نامه۳۱ حقایق عمیق‌تری را در این رابطه به ما یاد می دهد. @estentagh @rezakarimi
نشست دکتر رضا کریمی.mp3
27.16M
پاسخ‌های علامه طباطبایی ره به مسائل معاصر دوشنبه ۲۱ آبان‌ماه مجمع حکمت اسلامی کرمانشاه یادداشت مکتوب @rezakarimi @estentagh
تفکیک تدبر از تفسیر طوری که دو نوع روش متفاوت از فهم و توضیح قرآن را ارائه دهد، گرچه در سال‌های اخیر تفکیک مشهوری شده است، اما مستند نیست. این دو اصطلاح قرآنی حدیثی هستند و تعریف آنها باید از قرآن و حدیث اخذ شود. قرآن گفته تدبر کنید و روایات هم گفته‌اند تفسیر به رأی نکنید. من فکر می‌کنم تدبر و تفسیر دو جلوه از یک رفتار یعنی فهم و توضیح قرآن هستند. فهم کلام الهی از آن جهت که با ارجاع قرآن به قرآن و با عمل به محکمات انجام می‌شود تدبر نامیده می‌شود و از آن جهت که پرده‌برداری از لایه‌های پنهان است تفسیر نامیده می‌شود. تفسیر در سنت علمی مسلمانان با اصطلاح تفسیر در قرآن و اهل‌بیت یکی نیست. به هر حال در تفسير باید بر برهان و شاهد تکیه کرد، یا از خود قرآن یا روایت یا از زبان عربی. منابع اصطلاحا تفسيری اگر از این شواهد بهره بردند معتبرند و گرنه می‌شود آنها را هم نقد کرد. تدبر هم باید به این موارد مستند باشد وگرنه معتبر نیست. تدبر همان فهم قرآن به قرآن و فهم حاصل از عمل به محکمات قرآن است و خداوند از بندگانش مطالبه کرده اما تفسیر کار خداست : جِئْنٰاكَ... أَحْسَنَ تَفْسِيراً (فرقان٣٣) و بنده تسلیم خداست و تفسیر او و کسی که تسلیم اوست را اخذ می‌کند. اما نسبت دادن تفسیر به خداوند به معنای تخصصی دانستن آن و انحصار آن به دست درس‌خواندگان نیست بلکه میزان تسلیم بودن و عبودیت است. روایت ليسَ شيءٌ أبعَدَ مِن عُقولِ الرِّجالِ مِن تَفسيرِ القرآنِ [بحار الأنوار:92/95/48.] برای نفی بشری بودن تفسیر است و پس روایت به این معنی است که تفسیر را خداوند می‌آورد و از عقول رجال دور است. عامی و متخصص هر دو بشر هستند. تفسیر به رأی یعنی تفسیر ظنی ولی اگر مفسر به یقین قلبی‌اش مراجعه کند سخن خدا را یافته است. یادداشت مرتبط: آیا تدبر بازبینی بدبینانه است؟ @estentagh
نامه۳۱-۵۱.mp3
15.51M
دینت را به خدا بسپار سیری در نامه۳۱ قسمت۵۱(پایانی) ۳۰آبان ۱۴۰۳ @estentagh @rezakarimi
نهج‌البلاغه و خطبه فدکیه.mp3
7.87M
مقایسه حکمت۲۵۲ نهج‌البلاغه با متن مشابه در خطبه فدکیه درباره حکمت واجبات دینی ۱۵آذر ۱۴۰۲ @rezakarimi @estentagh