⚜ذوالقرنین
شيخ صدوق داستانى جالبى را حكايت می کند:
ذوالقرنين با لشگر فراوانى از بيابان عبور می کرد
مردى را ديد مشغول نماز است
و به عظمت ذوالقرنين توجهى نكرد!
ذوالقرنين از بزرگى روح او تعجب كرد
پس از تمام شدن نمازش به او گفت:
چگونه با ديدن بزرگى دستگاه من نترسيدى و به حال تو تغيير پيدا نشد.
عرضه داشت:
با كسى مشغول مناجات بودم
كه قدرت و لشگرش بي نهايت است
ترسيدم از او منصرف شوم
و به تو متوجه گردم
از عنايتش محروم گردم و ديگر دعايم را اجابت ننمايد.
ذوالقرنين فرمود: اگر همراه من بيايى تمام خواسته هايت را اجابت می كنم
پير مرد گفت: من حاضرم همه جا با تو باشم به شرط آن كه چهار چيز براى من ضمانت كنى:
🔅اول: سلامتى كه دارم هيچ وقت مريض نشوم.
🔅دوم: نعمتى كه دارم هميشه باشد زوال نداشته باشد.
🔅سوم: قدرتى كه دارم پيرى در او ديده نشود.
🔅چهارم: حياتى كه دارم مرگ نداشته باشد.
ذوالقرنين گفت: كدام مخلوق بر اينها توانا است ؟!!
پير مرد گفت: پس من از كسى كه تمام امور در تحت قدرت اوست دست بر نمی دارم
و به شخصی مثل خودم عاجز و محتاج است تكيه نمی نمايم.
پس من همراه آنم كه توانا است يعنى پيرو خدا می روم.
📜آمالى شيخ صدوق، ص۱۷۰
#ذولقرنین
#استوری_مذهبی 💫
╭⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╮
@estoory_mazhabi
╰⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╯