.
🥀|زندگےبـهسبکِشُھَـدآ
✴️|دخترانہ
💢|خودسازۍ
☑️|گناههاۍکوچک
یک روز مریم آمد و گفت:
"به من یک روز مرخصی بده".
رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود!
پرسیدم: "تصادف کردی؟"
جوابی نداد...
پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روی لولههای نفت -که خدا میداند توی #آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میشدند- پا برهنه راه رفته!
پرسیدم "چرا این کار رو کردی؟"
گفت:" #غافل شده بودم این کار رو باید می کردم تا یادم بیاید چه آتشی در #آخرت منتظر من است".
گفتم: "تو که جز #خدمت کاری نمی کنی".
گفت: "فکر میکنی!
بعضی اشارهها، بعضی سکوت های نا به جا؛ همهی اینها گناهای کوچیکیه که تکرار می کنیم و برامون #عادی میشن".
„شهیدهمریمفرهانیان”
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 #استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
برداشت از آیات ۴۴ ـ ۳۲ #سوره_کهف
📌یکی مؤمن و دیگری کافر
#سالک الی #اللّه باید از جریان دو مردی که یکی #مؤمن و دیگری #کفران کننده #نعمت پروردگار بودند عبرت بگیرد. #کفران کننده وقتی چشمش به باغها و ثروتش افتاد، از خدا #غافل شد، منکر #قیامت گردید، خدا را فراموش کرد و هر چه آن مرد #مؤمن خواست او را متذکر پروردگار کند، از #خواب غفلتش بیدار نشد تا آنکه وقتی تمام #ثروتش از بین رفت، گفت: ای کاش من از پروردگارم #غافل نمی شدم و اموالم را #شریک خدایم قرار نمی دادم.
📎تفسیر و قرآن پژوهی
╭⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╮
@estoory_mazhabi
╰⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╯
برداشت از آیات ۴۴ ـ ۳۲ #سوره_کهف
📌یکی مؤمن و دیگری کافر
#سالک الی #اللّه باید از جریان دو مردی که یکی #مؤمن و دیگری #کفران کننده #نعمت پروردگار بودند عبرت بگیرد. #کفران کننده وقتی چشمش به باغها و ثروتش افتاد، از خدا #غافل شد، منکر #قیامت گردید، خدا را فراموش کرد و هر چه آن مرد #مؤمن خواست او را متذکر پروردگار کند، از #خواب غفلتش بیدار نشد تا آنکه وقتی تمام #ثروتش از بین رفت، گفت: ای کاش من از پروردگارم #غافل نمی شدم و اموالم را #شریک خدایم قرار نمی دادم.
📎تفسیر و قرآن پژوهی