روایات حاوی استنباط ائمه علیهم السلام از قرآن و غیر آن، بسیار است.
گردآوری همه مصادیق استنباطات ائمه ممکن نیست. اما اشاره به چند نمونه از استنباط ائمه لازم است.
ان شاء الله ارائه مصادیق استنباطات ائمه به تدریج تکمیل خواهد شد.
مطالعه در مصادیق استنباطات ائمه علاوه بر بحث استنباط در حوزه دین، از ابعاد متعددی بسیار سودمند و مغتنم است.
🔶استنباط حرمت شراب از قرآن توسط امام علیه السلام
🖌 علی بن یقطین میگوید:
مهدی خلیفهٔ عباسی از امام كاظم علیه السلام از شراب پرسید كه آیا حرمت شراب در قرآن وجود دارد؟ چرا كه مردم نهی از شراب را در قرآن میشناسند، اما حرمت آن را نمیشناسند (و اثری از آن نیست؛ پس میتوان شراب نوشید)
امام كاظم علیه السلام فرمودند: ای امیرالمؤمنین چنین نیست؛ بلكه حرمت شراب در كتاب خدا آمده است.
خلیفه گفت: در كجای قرآن حرمت شراب بیان شده است؟ ای ابا الحسن!
امام علیه السلام فرمود: در این آیه از قرآن كه گفتهٔ خداوند عزوجل چنین است: بگو همانا پروردگار من كارهای زشت آشكار و پنهان و گناه و ظلم را حرام كرده است…
اما (از خود قرآن روشن میشود که) مقصود خداوند از گناه (اثم) خود شراب است؛
زیرا خداوند در جای دیگر چنین فرموده است:
از تو دربارهٔ شراب و قمار میپرسند. بگو در این دو گناه بزرگی است و منافعی برای مردم دارد.
(پس مسلم است که) گناه در كتاب خدا همان شراب و قمار است و همچنان كه خداوند فرموده است گناه این دو بزرگتر است.
خلیفه (که تیرش به سنگ خورد از درماندگی) رو به علی بن یقطین نمود و گفت: ای علی! قسم به خدا این فتوای هاشمی است.
علی بن یقطین میگوید: به او گفتم راست گفتی ای امیرالمؤمنین! سپاس خدا كه این فضیلت را از خاندان شما اهل بیت خارج نساخت.
علی بن یقطین میگوید قسم به خدا كه خلیفه نتوانست این فضیلت امام علیه السلام را تحمل كند و (بی اختیار ناخشنودیش را آشکار کرد و) گفت راست گفتی ای رافضی.
📌 نكات روایت:
در دیدگاه خلیفهٔ عباسی و سنیان عصر وی این جملهٔ قرآن فاجتنبوه تنها نهی از شراب خواری است و برای اثبات حرمت شراب كافی نیست. بلکه لازم است دقیقا عین تعبیر حرام است در متن قرآن آمده باشد تا بتوان حكم به حرمت نمود.
این مطلب همان نظریهٔ نص زدگی بعضی است. زیرا قائل هستند باید به عین تعبیر روایات ملتزم شد و تنها دلالت مطابقی را میپذیرند اما زیر بار دلالت التزامی قرآن و حدیث نمیروند.
اما در عین حالی كه تعبیر حرمت شراب در قرآن وجود ندارد، امام علیه السلام تصریح به وجود حرمت شراب در قرآن نموده است؛ این بدان معناست كه لازم نیست بیان حكم دقیقا عین تعبیری باشد كه در قرآن و روایات آمده است.
سپس امام با استنباط از قرآن و تشکیل قیاس منطقی استدلال میکند که شراب در قرآن حرام است.
📌 درایت استدلال امام علیه السلام:
استدلال امام علیه السلام یك قیاس منطقی است؛
1-مقدمهٔ اول از قرآن (صغری):
¹-راجع شراب و قمار، از تو میپرسند، بگو: در آن دو، گناهى بزرگ، و سودهایى براى مردم است.
2-مقدمهٔ دوم از قرآن (كبری):
²-بگو: پروردگار من فقط زشتكاریها را- چه آشكارش [باشد] و چه پنهان- و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است.
3-نتیجهٔ امام علیه السلام:
³-شراب در کتاب خدا حرام است.
📌 در حاشیهٔ روایت:
از این روایت روشن میشود که شیوه نص زدگی در زمان معصومین علیهم السلام هم وجود داشته و با این شیوه کارهای باطل و گناهان توجیه میشده است.
امام علیه السلام با رد سخن خلیفه عباسی، در واقع نظریه بعضی یعنی لزوم آوردن نص حدیث را باطل کرده است.
سپس با استنباط از قرآن و تشکیل یک قیاس منطقی حرمت شراب را در قرآن اثبات میکند.
آیا این مطلب ثابت نمیکند که در نظر مقدس امام، حکم استنباط و قیاس منطقی با قیاس تمثیلی فرق دارد؟
#استنباطات_ائمه_علیهم_السلام
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت...
مردک پست که عمــری نمک حیـدر خورد
نعـــــره زد بر ســـر مــادر به غرورم برخورد
ایـســـتادم بـــه نوک پنجــــه ی پا امـا حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
🔶تقیید اطلاق لفظی با استنباط عقلی از امام صادق علیه السلام
استنباط تقیید دلیل لفظی توسط عقل، یکی از مصادیق رابطه ادله لفظیه با عقل است.
امام صادق علیه السلام در دو روایت زیر، این گونه استنباط میکند:
🖌محمد بن مارد گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم حدیثی برای ما روایت شده که شما فرمودهاید
"هنگامی که معرفت (به حق) پیدا کردی پس هر کاری که خواستی انجام ده"
(آیا این حدیث درست است؟)
حضرت فرمود واقعا من این حدیث را گفتهام.
گفتم: اگر چه زنا کنند یا دزدی نمایند یا شراب بنوشند؟
حضرت (از شدت ناراحتی) به من فرمود انا لله و انا الیه راجعون.
(و این چنین ادامه داد) سوگند به خدا که با ما انصاف نکردهاند اگر (قائل شوند که خود ما از جانب خداوند مکلف هستیم و) به عمل (تکالیف) مؤاخذه میشویم و عمل از آنان برداشته شده است.
همانا گفتهام "هنگامی که (حق را) شناختی، پس آن چه میخواهی از خیر کم و خیر زیاد، انجام ده که واقعا از تو پذیرفته میشود"
(در نقطه مقابل اگر کسی حق را نشناخت اعمال او پذیرفتنی نیست.)
🖌به امام صادق علیه السلام گفته شد راستی که این بد نهادها (یا بیگانگان) از پدر شما روایتی نقل میکنند. میگویند به راستی که پدر شما فرموده است "هنگامی که معرفت (به حق) پیدا کردی، پس هر کاری که خواستی انجام ده"
پس از این هم (با اتکاء بر این حدیث) تمامی محرمات را حلال میشمارند.
حضرت فرمود آنان از جان ما چه میخواهند؟! خداوند آنان را لعنت کند!
همانا پدرم فرمود
"هنگامی که حق را شناختی، پس آن چه از خیر بخواهی (انجام دهی) انجام ده که از تو پذیرفته میشود"
📌 نکات حدیث:
🔹¹-موضوع حدیث درایت روایتی است که امام باقر و امام صادق علیهما السلام بیان کردهاند.
🔹²-در این روایت جمله فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ (هر کاری که خواستی انجام ده) مطلق است و قیدی ندارد. بنا بر این لفظ آن شامل تمامی محرمات نیز میگردد.
🔹³-دشمن و دوست نادان تصور کردهاند که بر اساس همین اطلاق، پس از معرفت به حق، هر گناهی حلال است.
🔹⁴-امام علیه السلام اطلاق جمله یاد شده را به شدت تمام انکار میکند.
🔹⁵-در یک روایت امام علیه السلام مقصود از جمله یاد شده را بیان فرموده و آن را مقید میفرماید. ولی برای انکار اطلاق، مستندی ارائه نمیدهد.
🔹⁶-در روایت دوم تنها مستند امام بیان یک تناقض است و آن این که چگونه میشود خود ائمه که ارکان دین هستند مأخوذ به عمل به تکالیف باشند، اما سایرین در محرمات آزاد باشند؟!
📌 درایت حدیث:
🔹¹-موضوع روایت انکار "اطلاق لفظی مصرّح" در روایت امام، توسط خود امام علیه السلام است.
🔹²-بیان امام مشتمل بر حلقههای پنهان است که آن را به وضوحش گذاشته است و آن حلقهها عبارتند است از:
خداوند برای خیر و صلاح بندگان، آن چه را که نزدیک کننده بنده به سوی اوست (مقرِّبات) بر بندگان واجب ساخته و آن چه را که دور کننده بنده از اوست (مبعِّدات) حرام کرده است.
محال است که مقصود خداوند از تکالیف، تقرب بنده به او باشد، اما در عین حال او را در مبعدات آزاد سازد.
با توجه به این حلقه، تناقض عقلی میان غرض تکلیف و اطلاق لفظی روایت آشکار میشود.
توضیح این که کلید تأثیرگذاری همه مقربات و نخستین و مهمترین گام برای تقرب، معرفت حق است و بدون معرفت هیچ عبادتی مقرب نیست. از این رو انجام واجبات پیش از معرفت شایسته نیست.
اگر معرفت حاصل شد، آن گاه در انجام سایر مقربات آزاد هستیم.
🔹³-در نتیجه اطلاق لفظی و مصرح امام (فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ هر کاری که خواستی انجام ده) در کنار این غرض نهایی از تکالیف (یعنی تقرب به خداوند) قرار میگیرد.
این تناقض عقلی، اطلاق لفظی مصرح را مقید میسازد. بنا بر این اطلاق لفظی مصرح به این قرینه عقلی مقید میشود.
همان طور که قبلا اشاره شد، در اصول از این گونه قرائن عقلیه با تعبیرات مختلفی یاد میشود. مانند نقض غرض، یلزم من وجوده عدمه، قرینه داخلیه، قرینه مقامیه، قرینه لبیه متصله، تناسب حکم و موضوع و "العلة تعمم و تخصص"که از سوی بعضی به طور ناجوانمردانهای مصداق "إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ…" شمرده شده است در حالی که این گونه موارد مصداق استنباط و کشف عقلی و درایت روایات است.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)
#استنباطات_ائمه_علیهم_السلام
🔶استنباط فضیلت شیعیان بر عرب
در حدیثی از امام صادق علیه السلام این چنین آمده است:
🖌 مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به راستی که مردم (سنیان) میگویند کسی که عرب خالص نباشد و (یا) مولای صریح نباشد پس او از مردمان پست شمرده میشود.
امام فرمود: مولای صریح چیست؟
آن مرد گفت: کسی که پدر و مادرش مملوک (عربی) باشند (و او آزاد شده باشد).
امام پرسید: چرا چنین حرفی گفتهاند؟
پاسخ داد: به خاطر سخن پیامبر صلی الله علی و آله که آزاد شده هر قومی از خود آنان شمرده میشود.
حضرت فرمود: سبحان الله آیا این مطلب به تو نرسیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من مولای کسی هستم که مولا ندارد، من مولای هر مسلمانی هستم چه عرب باشد و چه عجم. پس کسی که ولایت رسول خدا را داشته باشد آیا از خود رسول خدا نیست؟!
سپس فرمود کدامیک شریفتر هستند، کسی که از نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله شمرده شود یا کسی که از نفس اعرابی پستی که ایستاده بول میکند؟!
و ادامه دادند کسی که با میل و رغبت مسلمان شود بهتر است از کسی که به خاطر ترس مسلمان شود. این در حالی است که منافقین با ترس اسلام آوردند و موالی با میل و رغبت.
مجلسی در ذیل حدیث موالی را به فرزندان فارس تفسیر میکند و استدلال امام را تشریح میفرماید.
📌 نکات روایت
این روایت بیانگر نکات جالبی است. از این رو آن را اندکی باز میکنیم.
در این حدیث به دو وجه برای اثبات ولاء پیامبر اشاره شده است:
¹-أنا مولی كل مسلم
و
²-انا مولی من لا مولی له
³-نتیجه هر دو مناط این است که عجم از موالیان پیامبر هستند.
استدلال امام از قیاسات مضمر است:
🔹قیاس¹-:پیامبر بر هر مسلمانی ولایت دارد چه عرب و چه عجم. (أنا مولی كل مسلم عربیها و عجمیها)
🔹²-عجم هم از مسلمانان هستند.
🔹³-پس پیامبر بر عجم هم ولایت دارد. (عجم از موالی پیامبرند).
🔹قیاس²-:پیامبر صلی الله علیه و آله مولای کسانی است که مولا ندارند. (أنا مولی من لا مولی له)
🔹²-عجم مولا ندارند.
🔹³-پس عجم همگی از موالی رسول خدا هستند.
با ثبوت ولاء پیامبر بر عجم این استدلال هم زنده میشود:
🔹قیاس³-:موالی هر قومی از خود آنها شمرده میشود. (مولی القوم من أنفسهم)
🔹²-عجم موالی رسول خدا هستند.
🔹³-پس عجم از قوم پیامبرند.
اینک نوبت به قیاس اولویت زیر میرسد
🔹قیاس⁴-:موالی اعراب، حتی پستترین آنها، بر عجم برتری دارند. (من كان من نفس أعرابی جلف بائل علی عقبیه افضل من العجم)
🔹²-موالی پیامبر (به دلیل اشرفیت انتساب به پیامبر) برتر از موالی سایر اعراب هستند.
🔹³-پس موالی پیامبر برتر هستند از سایر موالی و نیز برتر هستند از همه عجمهایی که ایمان نیاوردهاند. (أیهما أشرف من كان من نفس رسول الله صل الله علیه و آله أو من كان من نفس أعرابی جلف بائل علی عقبیه)
در مرحله آخر وجه دیگری از اولویت عجم بر عرب بیان شده است و آن نفاق اعراب و ایمان عجم ها است.
🔹قیاس⁵-:چرا که ایمان بسیاری از اعراب از روی ترس (و برخی دیگر به خاطر طمع به ریاست در آینده اسلام) بود اما موالیانی که شیعه شدند با میل و رغبت خود ایمان آوردند. تردیدی نیست که کسانی که با طوع و رغبت ایمان آوردند، برتر از منافقین هستند.
این هم یک روایت جالب در فضیلت عجم و به تعبیر مجلسی فرزندان فارس بر عرب.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(3)
#استنباطات_ائمه_علیهم_السلام
4_5909089746130306314.mp3
10.12M
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
🔹جـلسـه هفتم
📎دورهٔ اوّل: دورهٔ انعقاد
📎مرحله ۳ :از اوایل غیبت صغری «بخش دوم»
🔗مطالب مرتبط:
🔹جلسه اول
🔹جلسه دوم
🔹جلسه سوم
🔹جلسه چهارم
🔹جلسه پنجم
🔹جلسه ششم
#علم_اصول
🔺لعن #غلات در خطبه تطنجیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
✨در خطبههایی مثل خطبه شریفه #تطنجیه، امیرالمومنین سلام الله علیه بعد از بیان فضائل عالیه که فرازهای زیادی از آن مؤید در سایر کتب معتبره دارد، بصراحة در آخر آن قول غلات و کسانی که مخلوقیت حضرات اهلبیت علیهم السلام را نفی میکنند و مطالب باطل مثل الوهیت در حق حضرات قائل میشوند را نفی کرده و آنها مورد لعنت قرار میدهند!
▪️واها للأمم، أ ما شاهدت رايات بني عتبة مع بني كنام السائرين أثلاثا، المرتكبين جبلا جبلا مع خوف شديد، و بؤس عتيد، ألا و هو الوقت الذي وعدتم به، لأحملنّهم على نجائب، تحفّهم مراكب الأفلاك، كأني بالمنافقين يقولون نص عليّ على نفسه بالربانية، ألا فاشهدوا شهادة أسألكم بها عند الحاجة إليها، إن عليا نور مخلوق، و عبد مرزوق، و من قال غير هذا فعليه لعنة اللّه و لعنة اللاعنين.
📕مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين علیه السلام، ص۲۶۷
🔶 پرورش سعد بن عبدالله در محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (2)
در ضمن حدیث مفصلی از سعد بن عبد الله قمی نقل شده است:
هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام پرسشهای سعد را به فرزندش امام زمان سلام الله علیه ارجاع میدهند، یکی از پرسشهای سعد از حضرت این چنین است:
🖌 ای آقای من! از دلیلی که مردم را انتخاب امام برای خودشان باز میدارد، به من خبر ده (و بگو به چه دلیل مردم حق انتخاب امام ندارند؟)
امام زمان علیه السلام: (مقصود انتخاب امام) مصلح است یا مفسد؟
سعد: (روشن است که مقصود انتخاب) امام مصلح (است).
امام زمان علیه السلام: با توجه به این که کسی از خطورات قلبی دیگری خبر ندارد و نمیداند (نیت آنها)صلاح است یا فساد، آیا امکان دارد که (مردم اشتباه کنند و مورد) انتخاب آن مفسد از کار درآید؟
سعد: آری (ممکن است).
امام زمان علیه السلام: همین دلیل است که برایت ایراد کردم همراه با برهانی است که خرد تو به او وثوق پیدا میکند (و تسلیم به آن میشود و آن را میپذیرد).
به من خبر ده از پیامبرانی که خداوند آنها را برگزیده است و کتابها(ی آسمانی) بر آنان نازل کرده است و با وحی و عصمت آنها را تأیید کرده، زیرا آنها اعلام امتها هستند و برای انتخاب و گزینش افراد از مردم شایستهتر هستند.
آیا مانند موسی و عیسی با فراوانی خردشان و کمال علمشان، زمانی که آن دو تصمیم به انتخاب بگیرند، آیا ممکن است مورد انتخاب آنها منافق قرار گیرد و آن دو بپندارند که انتخاب شدهها مؤمن هستند؟
سعد: نه ممکن نیست.
امام زمان علیه السلام: این موسای کلیم الله است با فراوانی خردش و کمال علمش و نزول وحی بر او، از بزرگان قومش و سران لشکرش، برای قرار و وعدهگاه پروردگارش هفتاد مرد از کسانی که در ایمان و اخلاص آنها تردیدی نداشت، انتخاب کرد، (اما) منافقین مورد انتخاب او قرار گرفتند (در این باره) خداوند عز و جل فرموده است: و موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد، تا به این گفته خداوند که:اى موسى، تا خدا را آشكارا نبينيم، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. پس به سبب ظلمشان صاعقه آنها را فرا گرفت.
هنگامی که یافتیم انتخاب کسی که خداوند او را برای پیامبری برگزیده بر افسد واقع شده و نه بر اصلح، با این که گمان میکرد که مورد انتخاب اصلح نه افسد است، خواهیم دانست که حق انتخابی نیست مگر برای کسی دانا است به آن چه که سینهها پنهان میکند و ضمایر میپوشاند و سریرهها بر آن تصرف میکند و پس از وقوع انتخاب پیامبر در صاحبان فساد با این که انتخاب اهل صلاح را اراده کرده بود (خواهیم دانست که) انتخاب مهاجرین و انصار (در امر خلافت) ارزشی ندارد.
📌 نکات حدیث:
🔹¹-امام حسن عسگری علیه السلام با اشاره به معضلات علمی سعد بن عبد الله، او را به امام زمان علیه السلام ارجاع میدهند.
🔹²-موضوع یکی از پرسشهای سعد، عدم حق انتخاب امام برای مردم است.
🔹³-امام زمان علیه السلام برای پاسخ به سعد، روش پرسش و پاسخ را به کار میگیرند. (محاورهای)
🔹⁴-در ابتداء با تقسیم صور، موضوع بحث را معین میکنند. (تنقیح موضوع)
🔹⁵-سپس حضرت از سعد اقرار میگیرد که احتمال خطا در انتخاب مردم وجود دارد. (امکان خطا در مقام ثبوت)
🔹⁶-در مرحله بعد امکان خطای انتخاب پیامبران را مطرح ساخته که سعد آن را انکار میکند.
🔹⁷-حضرت با بیان مصداقی خطای انتخاب از پیامبران، آن را تثبیت مینماید. (تمامیت مقام اثبات)[1]
🔹⁹-با قیاس اولویت، خطای مردم در انتخاب هم اثبات میشود. (تطبیق نتیجه بر مورد بحث)
📌 درایت حدیث:
🔹¹-روشن است که روش محاورهای مورد استفاده حضرت برای پرورش اندیشه و خرد به کار میرود.
🔹²-برهان سبر و تقسیم مورد استفاده حضرت نیز از قویترین براهین منطقی است.
🔹³-کاربرد نقض در استدلال حضرت نیز روشن است.
🔹⁴-نتیجه نهایی نیز با قیاس اولویت گرفته شده است.
🔹⁵-همه امور یاد شده در تضاد با نظریه نص حدیث و روش اقایان است.
[1]-موضوع مصرح در این حدیث هم عصمت پیامبران است و هم خطای در انتخاب آنها. جمع میان این دو مجالی دیگر میطلبد. از این رو به یک اشاره بسنده میکنیم و آن این که پیامبران در غالب امور مکلف به تکلیف ظاهری هستند که موضوعات آنها از طرق متعارف به دست میآید.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(۴)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)
🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(3)
🔶 استنباطات ائمه علیهم السلام(۴)
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶 پرورش مستنبط در استنباط تفاوت قتل و مرگ
زراره جریانی دارد که در کتب روایی با تفاوتهای اندکی تکرار شده است. توجه شما را به ترجمه آزاد این مجموعه روایات جلب میکنیم:
هدف زراره حل یک مشکل علمی درباره رجعت است. اما به دلایلی خوش ندارد که این مسئله را مستقیما از امام باقر علیه السلام بپرسد.
از این رو اصل مشکلش را پنهان کرده و نقشه میکشد که با طرح مسئله ظریف دیگری، غیر مستقیم به نیاز علمیَش برسد.
بر اساس این نقشه، از امام درباره رابطه مرگ و قتل میپرسد:
🖌 آیا کشته شدن و مرگ یکی است؟
امام پاسخ میدهد نه، این دو متفاوت هستند. مرگ، مرگ است و قتل، قتل است.
زراره به امام اشکال میکند که هیچ کسی کشته نمیشود مگر این که میمیرد.
امام پاسخ میدهد که سخن خدا راستتر از سخن توست. خداوند میان قتل و مرگ تفاوت قائل شده است و سپس حضرت از قرآن چند شاهد میآورد:
آيا اگر او بميرد يا كشته شود… (آل عمران 144)
و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد. (آل عمران 158)
در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكُشند و كشته مىشوند. [اين] به عنوان وعده حقّى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. (توبه 111)
زراره بر امام نقض میکند که خداوند میفرماید:
هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است. (آلعمران 185، الأنبياء 35، العنكبوت 57)
آیا به نظر شما کسی که کشته شده، مرگ را نچشیده است؟!
امام پاسخ میدهد کسی که با شمشیر کشته شده، مانند کسی که در رختخوابش مرده است نیست.
از این رو اگر کسی کشته شود، ناچار است به دنیا باز گردد و پس از حیات دوباره، مرگ را بچشد.
در برخی از نقلها امام استدلالی دیگر میافزاید:
اگر کسی برادرت را بکشد او را میکشی؟ زراره پاسخ میدهد آری. حضرت میپرسد اگر برادرت بمیرد کسی را میکشی؟ زراره پاسخ میدهد نه.
امام از تفاوت حکم قتل و مرگ، نتیجه میگیرد که قتل و مرگ دو امر جداگانه هستند.
1-📌 سیر مباحثه میان امام و زراره در این مجموعه روایات این گونه است:
🔹¹-طرح مسئله از طرف زراره
🔹²-پاسخ امام به پرسش زراره
🔹³-اشکال زراره به پاسخ امام با استدلال به ظهور عرفی (یکسان بودن معنی قتل و مرگ)
🔹⁴-ابطال ظهور عرفی زراره، با استشهاد به چند آیه قرآن، توسط امام
🔹⁵-نقض زراره بر امام به آیاتی از قرآن
🔹⁶-حل نقض توسط امام
🔹⁷-استدلال دوم امام به تعدد قتل و مرگ از راه تعدد حکم
2-📌 نکات بسیار جالب روایت:
🔹 الف) شیوه اصحاب در پرسش از ائمه علیهم السلام
زراره با پرسشی غیر مستقیم در پی حل مشکل رجعت است.
توجه به کاربرد شیوه غیر مستقیم ممکن است آثار و نتایج بسیار شگفتی در فهم روایات داشته باشد.
🔹 ب) نقض و ابرام و مباحثه با امام واجب الاطاعه
مسلما وظیفه زراره تبعیت محض از امام معصوم بوده است. اما با این همه باز هم با امام بحث میکند.
جالبتر این که امام هرگز او را تخطئه نمیکند که وظیفه تو تسلیم است.
بلکه از این مباحثه استقبال کرده و تلاش میکند با استدلال، اشکالات علمی او را بر طرف کند.
🔹 ج) به کار گیری انواع استدلال
3-📌 درایت بیشتر
در این مباحثه چندین استدلال متنوع به کار برده شده است.
با صرف نظر از شکل قیاسهای منطقی آن، به طور کلی دو روش در استدلال به کار برده شده است:
🔹¹-تشخیص موضوع قتل و مرگ، از طریق ظهور این دو کلمه
هم زراره در اثبات مدعای خودش از ظهور عرفی سود برده است و هم امام از ظهور آیات قرآن، حرف زراره را باطل میفرماید.
🔹²-در نقض زراره به امام، در واقع زراره ظهوراتی را که امام اثبات کرده، متناقض آیه محکم "كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ" میبیند و بر این اساس ظهورات مورد استدلال امام را باطل میکند.
اما امام با رفع تناقض، استدلال زراره را رد میفرماید.
در همین نقطه مشکل بحث رجعت زراره نیز حل میگردد.
🔹³-تشخیص تعدد موضوع از طریق تعدد حکم شرعی آن
در استدلال دوم امام با اشاره به این که حکم و آثار شرعی قتل با مرگ متفاوت است، اثبات میفرماید که تعدد حکم (قصاص و عدم قصاص) نشانه تعدد موضوع (قتل و مرگ) است.
4-📌 نتیجهگیری
زراره در دوران امام باقر علیه السلام، جوان بوده است.
برخورد زیبای امام باقر علیه السلام با زراره جوان، قابل درنگ بسیار است.
مسلما هدف از برخورد این چنینی با زراره، چیزی جز پرورش زراره نیست.
در این شیوه پرورشی، امام، هم خود، دست به استنباط میزند و هم استنباط زراره را باطل میکند تا از زراره جوان فقیهی مستنبط بسازد.
🔗مطالب مرتبط:
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(۴)
🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(۵)
ادامه ...
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
دیگر فحوای 'مطالب مرتبط' را ذیل استنباطات ائمه علیهم السلام و اصحاب نخواهم گذاشت به دلیل کثرت مطالب .
هشتک ها را دنبال کنید .
در مطالب پیشین با کاربرد گسترده استنباط توسط ائمه علیهم السلام و نیز پرورش اصحاب در این زمینه آشنا شدیم.
حاصل این دو مطلب هم این است که خود اصحاب نیز در زمان معصومین استنباطاتی داشتهاند.
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق (1)
صحبت بسیار جالب و جذابی میان مؤمن طاق و زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام پیش آمده است که نکات بسیاری در بر دارد.
🖌 مؤمن طاق میگوید:
زید پسر امام سجاد علیه السلام در زمانی که (تحت تعقیب بود و) پنهانی زندگی میکرد، کسی را به دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم.
به من گفت: ای اباجعفر (کنیه مؤمن طاق) اگر کسی شبانه نزد تو آید (و برای خروج و قیام از تو یاری بطلبد) آیا با او خروج خواهی کرد؟
به او پاسخ دادم: اگر آن کس پدر تو (امام سجاد علیه السلام) یا برادر تو (امام باقر علیه السلام) [و یا پسر برادر تو امام صادق علیه السلام] باشد با او خروج میکنم.
زید گفت: من تصمیم دارم قیام کنم با این قوم (غاصب و ستمکار) بجنگم، پس تو هم با من خروج نما.
پاسخ دادم: نه چنین کاری نمیکنم، فدای شما گردم.
زید گفت: آیا جانت را از من دریغ میکنی (و حاضر به فداکاری نیستی)؟!
به او پاسخ دادم: (جان من) فقط یک جان بیشتر نیست، پس اگر حجتی برای خداوند در زمین باشد، کسی که از تو تخلف کرد (و با تو همراهی نکرد) نجات یافته است و کسی که با تو قیام کند هلاک شونده است. اما اگر حجتی برای خداوند در زمین نباشد، پس کسی که از تو تخلف کرده با کسی که همراه تو قیام کرده، یکسان هستند.
زید گفت: ای اباجعفر! با پدرم (امام سجاد) بر سفره مینشستم، پدرم لقمه چرب (و لذیذ) در دهانم میگذاشت و برایم لقمه داغ را سرد میکرد. (این کارها) به خاطر دلسوزی او به من بود.
(اما با توجه به حرفهای تو) او از حرارت آتش جهنم بر من نترسید و دین (حق و تکلیف الهی) را به تو خبر داد و به من خبر نداد؟
به او پاسخ دادم: فدای شما گردم، به خاطر دلسوزی به تو، برای (دچار نشدن تو به) آتش جهنم خبردارت نکرد؛ (زیرا) بر (هلاکت) تو ترسید که (اگر بگوید و) تو آن را نپذیری، داخل آتش جهنم میشوی.
ولی این مطلب را به من خبر داد، اگر بپذیرم نجات پیدا میکنم و اگر هم نپذیرم، باکی ندارد که من داخل جهنم شوم.
سپس به او گفتم: فدای شما گردم شما برترید یا پیامبران؟
پاسخ داد: پیامبران.
گفتم: یعقوب به یوسف میگوید:اى پسرک من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مىانديشند.
چرا به آنها خبر نداد تا آنان به یوسف نیرنگ نزنند؟ لکن (میبینیم) این مطلب را از آنان پنهان کرد!
همچنین پدر تو نیز این مطلب را از تو پنهان ساخت؛ (زیرا) بر تو ترسید (که مخالفت کنی و دچار آتش دوزخ گردی.)
(وقتی زید درمانده شد و نتوانست پاسخ مؤمن طاق را بدهد) گفت: حالا که تو چنین میگویی، سوگند به خدا! بدان که صاحب تو (امام صادق علیه السلام) در مدینه به من گفت که به راستی من کشته میشوم در کناسه به صلیب کشیده میشوم و نزد او کتابی است که در آن کشته شدن و مصلوب شدن من نوشته شده است.
مؤمن طاق میگوید: پس از این جریان به حج رفتم و به امام صادق علیه السلام سخنان زید و پاسخ های خودم را خبر دادم.
حضرت فرمود: او را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و پایین گرفته (و محاصره کردهای) و راهی برای فرارش باقی نگذاشتهای.
⏪ ادامه دارد…
#استنباطات_اصحاب
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (2)
⏩ ادامه پست قبل
1-📌 نکات حدیث:
🔹¹-زید فرزند امام سجاد در صدد قیام است و در حال جمع آوری یار و یاور.
🔹²-مؤمن طاق با زبان برّانی که دارد فرد بسیار مناسبی برای اوست. از این رو با او تماس میگیرد و طلب یاری میکند.
🔹³-پاسخ اجمالی مؤمن طاق به یاری طلبی او این است که اگر کسی که از من طلب یاری کند، امام معصوم باشد، پاسخ من مثبت است و الا خیر.
🔹⁴-توضیح تفصیلی پاسخ هم این استدلال است که:
اگر خداوند حجتی در زمین دارد، وظیفه من اطاعت از اوست و پیروی از تو موجب هلاکت من است و اگر حجتی ندارد، بنا بر این من تکلیفی ندارم، چه با تو قیام کنم و چه نکنم، از نظر حکم الهی یکسان است.
اما با وجود امام صادق علیه السلام جایی برای قیام با تو باقی نمیماند.
🔹⁵-زید، تالی فاسد استدلال مؤمن طاق را بیان میکند، تا استدلال او را خراب کند، به این بیان که اگر دین حق این است که تو میگویی، چرا تو از آن خبرداری و من بیخبر؟! با این که من برای پدرم بسیار عزیز بودم، چگونه این مطلب را به تو گفت و به من نگفت!
🔹⁶-مؤمن طاق با دو پاسخ حلی و نقضی به این تالی فاسد پاسخ میدهد.
🔹⁷-پاسخ حلی مؤمن طاق این است که چون امام سجاد میدانست تو مخالفت خواهی کرد و مستحق عقوبت دوزخ خواهی شد، تو را آگاه نساخت تا جرمت کمتر گردد.
🔹⁸-پاسخ نقضی مؤمن طاق هم این است که چرا یعقوب برادران یوسف را از خواب یوسف و آینده درخشان او آگاه نساخت یا جلو نیرنگ آنها را بگیرد؟!
🔹⁹-زید پس از درماندگی مطلبی را از امام صادق علیه السلام بیان میکند که از چند جهت قابل تأمل است:
نخست این که از امام صادق با تعبیر صاحب تو یاد میکند که شاید خیلی مؤدبانه نباشد.
مطلب دیگر هم این که قیام و شهادتش را به استناد به کتابی که نزد امام صادق علیه السلام است، تقدیر الهی میداند که از پیش رقم خورده است.
ممکن است مقصود این باشد که زید در مقابل پاسخ کوبنده مؤمن طاق، به جبر پناه برده باشد که من چه بخواهم و چه نخواهم این قیام مقدر شده و رقم خواهد خورد.
و ممکن است مقصودش این باشد که همچنان که تو موافقت نکردی، امام صادق هم موافقت ننمود و این اعترافی ناخواسته یا ضمنی به مخالفت با امام صادق علیه السلام است.
🔹¹⁰-پایان حدیث هم تأیید کامل و امضای صریح امام صادق نسبت به برخود مؤمن طاق با زید است.
2-📌 درایت حدیث:
🔹¹-موضوع مباحثه مؤمن طاق با زید "قیام و خروج بر علیه ظالمین" است که یک "حکم فقهی" است.
🔹²-"رأی" و نظر مؤمن طاق "عدم جواز قیام با غیر معصوم" است.
🔹³-رأی مؤمن طاق، "مستند" به استنباطاتی است که داشته است.
🔹⁴-تمامی استدلالهای مؤمن طاق عقلی است و هرگز به روایتی استناد نکرده است.
🔹⁵-این روش بر خلاف "نظریه نص حدیث" است که ادعا میکند تمامی اصحاب منحصرا به حدیث استناد میکردند.
🔹⁶-اجزاء استدلالها نیز اقسام برهان است که انواع قیاسهای منطقی در آن به کار برده شده است.
🔹⁷-این مطلب نیز بر خلاف "نظریه نص حدیث" است که کاربرد قیاس را در دین حرام و باطل میپندارد.
🔹 ۸- این روایت شاهد بر چند امر بسیار مهم است:
الف- تفکیک رأی مؤمن طاق (عدم جواز قیام با غیر معصوم) از مستند آن (استدلالهای مؤمن طاق)
ب- استناد رأی مؤمن طاق به استدلالهای عقلی
ج- وجود استنباط در میان اصحاب ائمه و در زمان حضور معصومین
🔹⁹-مهمترین بخش حدیث، تأیید امام صادق علیه السلام نسبت به حرکت مؤمن طاق است.
🔹¹⁰-این حدیث به وجوه متعدد "نظریه نص حدیث" آقایان را باطل میکند.
این حدیث علاوه بر این، شاهد استنباط اصحاب در عصر حضور است، به لحاظ تأیید امام صادق علیه السلام به پرورش مستنبط نیز مرتبط است.
⏪ ادامه دارد…
#استنباطات_اصحاب