🎬 معضل «کلهگنده ها»
به هر جای مملکت که سری به نهاد و ارگانی بزنی، متوجه میشوی کلهگندههایی هستند که کل مجموعه (حتی گاهی رئیس رؤسا) از آنها حساب میبرند و جرأت نمیکنند به بالای چشم او یا پر قبای او چیزی بگویند! نه که نگویند! میگویند. اما حرفشان به جایی نمیرسد. خود مجموعه هم از انتساب آن کله گنده به خود، عزت و اعتبار جمع میکند و اموراتش را پیش میبرد. به طوری که حاضر است کمکاریها (بخوانید گندکاریها) ی او را زیرسیبیلی رد کند و نادیده بگیرد. آن کلهگنده هم به خوبی از این موضوع آگاه است و خرش را چهاراسبه میتازد. تا به او اعتراض کنند، عینکش را نوک دماغش میگذارد و با خونسردی تمام میگوید اگر با این سبک من نمیتوانید کار کنید، میروم!.. آن معترض هم به تته پته میافتد که قربان سرتان چاکر سبکتان هم هستیم این ساختمان صدقه سری شما پابرجاست.. بعد، آن کلهگنده ریشخندی میزند و در دلش میگوید پس دیگه از این شکرها نخورید. هر دو تیم، صفر- صفر به رختکن میروند و امتیاز خود را از بازی میگیرند. این چنین است که کارها به خوبی و خوشی با مسالمت تمام میشود.
این وسط باید یکی باشد مثل عیسی فرهمند (جواد عزتی در فیلم کت چرمی)، با اخلاق رادیکال و دلسوزانه، با دلشوره و جسارت، پته این افراد را بریزد روی آب و از صحنه حذفشان کند. اما روش او همه جا جواب نمیدهد و همکاری قانونی نیز باید ضمیمه شود و کار را به نتیجه برساند. در فیلم کت چرمی (که اصطلاحی برای نوعی مهمونی کله گنده فیلم جهت جابجایی مواد مخدر است)، این همکاری توسط نهادهای امنیتی کشور برقرار میشود و نهالی که عزتی با جدیت و مجاهدت کاشته را به بار میرساند.
عیسی، قهرمان فیلم بود اما سوپرمن نبود. جدیت داشت اما گاهی کم میآورد. دلشوره و دلسوزی داشت اما خسته و رنجور بود. جسور بود اما ترس داشت. کاری از دستش برنمیآمد اما منفعل نبود. باحیا بود اما سیگار می کشید. اینها همه، کارکتر جالبی از شخصیت اول فیلم درآورده بود که به اصطلاح اجتماعی مثبت و گودمن نیست اما تعهد اخلاقی دارد.
یکی از رویکردهای ارزیابی فیلمها، اثری است که روی مخاطب و جامعه میگذارد. بر این اساس، کت چرمی، به عنوان یک فیلم درام-جنایی (نئو آر) الگویی است که نشان میدهد میتوان از مشکلات و از آدم بدبختای جامعه فیلم ساخت و سیاهیها را نشان داد اما سیاهنما نبود. می توان سیاه ساخت حتی نئو آر ساخت اما سیاه نشد. میتوان گرهها را نشان داد اما گرهگشا بود. نشان داد کارگردان صرفا آینه نیست که بگوید من واقعیت جامعه را جلوی دوربین میآورم. بعد، خودش و اغراض پنهانش را پشت سیاهیها قایم کند! بلکه ایدهپردازی است که توسط ایدههای خود، نسبت خودش با آن سیاهیها را نشان میدهد و به مخاطب عرضه میکند.
▪️پینوشت:
دیروز فیلم را دیدم. یک فیلم قابل تقدیر از کارگردان جوان؛ حسین میرزا محمدی با بازی قابل تحسین از جواد عزتی.
البته شاید برای آنها که دوست ندارند پلانها و سکانسها را خودشان کنار هم بچینند تا نتیجهای بدست بیاورند، کمی گیجکننده باشد! در عوض، به اندازهای سریع پیش میرود که حوصله سر بر نباشد.
#نقد_فیلم
#فیلم_و_اخلاق
✍️ عبدالله عمادی (معین) _ ۱۲ / ۱۱/ ۰۲
@abdollahemadi