روضهخوان امام حسین (ع) جنازهاش سالم ماند.🔸
نه سالی بود که خاکش کرده بودیم. همان جنازهای که ۱۸ روز در ارتفاعات کردستان مانده بود. تازه بعد از ۲۸ روز که برای دفن آوردندش، تغییری نکرده بود هیچ، بوی خوشی هم میداد.
بارانزده بود و قبرش را خراب کرده بود باید تعمیرش میکردیم.
سنگ قبرش را برداشتیم. زیر سنگ خالی شده بود. دیوارهای قبر و سنگ لحد بهم ریخته بود. برادرم و پسرم رفتند توی قبر. جنازه سالم بود. نمیشد کاری کرد باید میآوردندش بیرون. وقتی خواستند جنازه را بدند بالا، دست هر دو خونی شد.
اینها را پدرش میگفت. با همان لهجه بوشهری ادامه داد:
شبا که از بیرون میاومد تا دیروقت مینشست زیر نور چراغ فانوس، میخوند و مینوشت. بهش میگفتم: بابا خسته کاری، برو بخواب. برای چی خودتو اذیت میکنی؟
میگفت: بابا میخوام خوندن و نوشتن یاد بگیرم روضهخون امام حسین (ع) بشم.
آخر به آرزویش رسید. محرم که میشد مردم را جمع میکرد برایشان نوحه میخواند. روضه میخواند. عبدالنبی هر چه دارد از امام حسین (ع) دارد.
#شهید_عبدالنبی_یحیایی
📚موضوع مرتبط:
#شهدا_و_زیارت_عاشورا
#زیارت_عاشورا
#خاطره
📅مناسبت مرتبط:
#جمعه
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
#مانند_شهدا_باشیم
🌸🍃 @etr_zohor
ظهر عاشورا حُر امام حسین (ع) شد
خواندن زیارت عاشورا شده بود کار هر روزش. شلمچه بود که چشمانش مجروح شد. کمکم بیناییش را از دست داد. با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد. با ضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش میکرد هم روضه. ماه محرم حالش خراب شد. پدرش میگفت:
هر روز مینشستیم کنار تخت براش زیارت عاشورا میخوندم اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خوندیم. 10 صبح بود که ازم پرسید: بابا! حُر چه روزی شهید شد؟ گفتم: روز عاشورا. گفت: دعا کن من هم امروز حُر امام حسین (ع) بشم.
ظهر که شد. گفت: بابا! بیقرارم. بگو مادر بیاد. بعد هم گفت: برام سوره فجر رو بخون، سوره امام حسین (ع). شروع کردم به خوندن. به آیه «یا ایتها النفس المطئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد. گفت: دوباره بخون. 13 یا 14 بارش خوندم. همین جور گریه میکرد. هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه.
گفت: بابا! مادر نیومد؟
گفتم: نه هنوز.
گفت: پس خداحافظ.
قرآن را گذاشتم روی میز برگشتم. انگار سالها بود که جان داده، تازه ظهر شده بود.ظهر عاشورا.
#شهید_محمدتقی_شمس
📚موضوع مرتبط:
#شهدا_و_زیارت_عاشورا
#زیارت_عاشورا
#خاطره
📅مناسبت مرتبط:
#جمعه
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
#مانند_شهدا_باشیم
🌸🍃 @etr_zohor
#شهید_نوید_صفری
📚موضوع مرتبط:
#شهدا_و_زیارت_عاشورا
#زیارت_عاشورا
#عکس_نوشته
#دستنوشته
📅مناسبت مرتبط:
#جمعه
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
#مانند_شهدا_باشیم
🌸🍃 @etr_zohor
😔گذشت جمعه ای ولی دعای ما نگرفت
دعای ما نه،بگو ادعای ما نگرفت
😔اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست
چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت
این #جمعه هم امام زمان عج نیامد 😔😔
🌸🍃 @etr_zohor
بسم رب الشهدا والسابقون
شهید مهدی علیدوست متولد ۲۵مرداد ماه سال۱۳۶۵ بود.
خوش برخورد و خوش اخلاق بود تا زمان شهادتش هیچگاه کسی از او برخورد تندی ندید....
رضایت خدا در الویت کارهایش بود و مهدی به این رسیده بود؛
کاری که برای خدا باشد اجرش کمتر از شهادت نیست.....
هجده سال سن داشت که؛
وارد سپاه شد و لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد.
همسرش از فرزندان مادر سادات بود ،
میگفت میخواهم به حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها»محرم باشم:)
شهید علیدوست میدانست چه زمانی قرار است ؛
نام شهید را بگیرد و حتی جایگاهش را در بهشت دیده بود..
۲۵مهرماه سال۱۳۹۴ بود مصادف با سوم محرم بود که ؛
شهید مدافع حرم شد ،میدانست در محرم شهید میشود و وصیت کرده بود برای من مشکی نپوشید و نگریید برای حضرت سیدالشهدا «علیه السلام»عزاداری کنید..
ماه محرم وتیری که به پهلویش خورد؛
به گمانم رازی است میان عبد و معبود....
به قلم🖋:sh.g
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_علی_دوست
#شهید_مدافع_حرم
#پوستر
#زندگینامه
#دلنوشته
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#05_25
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
•••
آیا زِ فـراق ، بی قــرارے کـــردیم ؟!
در راه وصـــال ، جانثارے کردیم ؟
یڪ لحظه بپرسیم زِ خود انصافاً
این هفته برای او چه کاری کردیم؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸🍃 @etr_zohor
#خلوت_با_امام_زمان
👌 بنشینید در طول شبانه روز حداقل چند دقیقه با امام زمان ارواحنافداه صحبت کنید.
فرض کنید امام زمان ارواحنافداه تشریف آوردند یک ملاقات نیم ساعته به شما دادند.
رفتی نشستی جلوی امام زمان!
خوب حالا چی بگوییم؟؟؟ فکر کردید؟!
✨راهش این است: عادت کن، بنشین یک جای خلوتی با امام زمان ارواحنافداه صحبت کن.
با سلام به حضرت شروع کن.
شرح حالت را بگو.
درسته است که امام زمان ارواحنافداه همه چیز را می دانند ولی با این کار یه مؤانستی ایجاد میشود.
قربان صدقه آقا بروید.
اظهار محبت کنید.
از طریق اظهار محبت با امام زمان ارواحنافداه ارتباط برقرار کنید.
🌹از فرمایشات حاج آقا زعفری زاده
🌸🍃 @etr_zohor
🖼 #پوستر_مهدوی
آیتالله بهجت:
ما امام عصر علیهالسلام را از خود دور میبینیم،
با اینکه در زیارتش میخوانیم:
«السلام علیک یا عین الله الناظرة»
سلام بر تو ای چشم بینای خداوند.
🍃🌸 @etr_zohor
برای رسیدن به
عرفان کامل
دو راه
و دو مکان بیشتر وجود ندارد:
.
یا در حرم اباعبدالله
یا در مجلس اباعبدالله
.
علامه طباطبایی
.
#کلام_ناب | #محرم
#پروفایل_حسینی
🌸🍃 @etr_zohor
.
#منتظرانھ🖐
آخرِ آیدےهاموטּ یہ" ³¹³" گذاشتیم..!😑☘
اسم اڪانتمونو |منتظر| ڪردیم..!😔🌼
داخل بیوموטּ
⊰⊹اَللهُمَعَجِللِوَلیِڪَاَلفَرَج⊰⊹
نوشتیݥ..!🍂
انواع پروفایل هاےمهدوے رو براے پروفایل موטּ انتخاب ڪردیم..!🙂
دم اذان مغربِجمعہ هم نوشتیم،
غروبـ شد نیامدي...!😞
و این شد همہ،سهمِ ما از انتظار...😭
ما فقط نشستیم...
گناه ڪردیم...😓
و برای فرجِ #تُ دعا ڪردیم🤲
#حضرت_ادعاییم💔
🌸🍃 @etr_zohor
صدیقه کنار مادر نشسته بود به خواهرش اشاره کرد تا وارد اتاق شود و اجازه رفتن دوباره به کردستان را از مادر بگیرد.
بعد از اینکه صدیقه آنها را دیده بود دل نکنده بود.
مادر اخم هایش را درهم نمود و خود را مشغول پاک کردن برنج کرد.
صغری اشتباه برنجهای پاک کرده مادر را برهم زد و گفت: مادر جای بدی که نمی ره، منم چون بچه ام کوچیکه، اونجا مریض می شه و سخته این دفعه نمی رم. فاطمه دو سالش که تموم بشه، منم می رم، بخدا اگه بدونی چقدر اونجا کار هست، خود شما هم راه می افتی می ری اونجا.
مادر با عصبانیت نگاهی به برنجهای پاک شده درهم ریخته ای که صغری از روی حواس پرتی آنها را قاطی برنجهای پاک نکرده می کرد، چشم دوخت و فقط گفت: لااله اله الله و سرش را که بالا کرد چشمهای خیس اشک صدیقه را دید و ساک سیاه کوچکش را که پر از کتاب کرده بود تا با خود به کردستان ببرد.
این کیف را همیشه پر از کتاب می کرد و به جهاد می رفت و حالا قصد رفتن به کردستان را داشت.
همین طو ر مات ماند و رو به صدیقه گفت: صدیقه جان! اشک نریز.
تو به من بگو آنجا چکار می کنی؟ تو به من بگو رفتن تو چه فایده ای داره، بلکه من هم باهات بیام.
صدیقه شروع کرد به حرف زدن و مادر صورت مهتابی اش را، ابروهای پهن و کشیده اش را نگاه می کرد.
صدیقه حرف می زد و مادر حرفهایش را نمی فهمید.
فقط وقتی صدیقه گفت: ما توی کتابخانه... بند دلش پاره شد، وقتی گفت برای کمک به کشاورزا... پلک چشمش شروع به پریدن کرد.
صدیقه می گفت و می گفت و مادر به باور از دست دادن صدیقه نزدیک می شد.
آموزش بهداشت، آموزش احکام و قرآن.
مادر به چشمهای صدیقه که به عکس روی دیوار امام خیره مانده بود چشم دوخت، با خود گفت: این چشمها آنجا چه دیده، از خدا چه دیده که تا می گفتند نرو، اشک می ریزد، این اشکها کجا بود؟
مادر ناچار شد.
اشک های صدیقه مادر را ناچار کرد.
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهاد_سازندگی
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
#سالروز_شهادت
#05_28
#martyr
#jihad
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
#تاثیر_کلام شهید
نامه ای از شهیده صدیقه رودباری
سلام خواهرم الان من در #سقز هستم احتمال هر برنامه ای هست صد در صد وقتی نامه رسید بدستت،من نیستم و به عبارتی دیگر بنا به عقیده خودم روحم از جسم ناچیزم اوج می گیره و به #خدا می رسد.
امّا چرا گفتم خدا؟
چون می خوام بگم خدا وجود داره نه وجودی که من و تو داریم که خیلی عظیم تر و بزرگتر از آن چیزیکه می دونیم و هستیم.
بارها می خواستم در مورد خدا باهات حرف بزنم و هر بار دیدم سدی فراراهمان است ،آنقدر پاک و بزرگ و عظیم بودی برایم ،که باور این مساله که تو خدا را نفی می کنی برایم غیر قابل فهم و قبول بود ،گفتی خدا نیست پس باید چیزی باشد که تو بگویی نیست که آن هم می شود انکار.
مثل اینکه من درختی را می بینم و می گویم درختی نیست.
این یک حقیقت است ،در ضمن به تو می گویم که پرستش خدا و کلا پرستش در #ذات و #فطرت هر انسانی است، چرا که وقتی خدا را برداشتیم و جایش علم را گذاشتیم و حتی #هگل در گفته های مشهور خود به وضوح این مساله را روشن می کند که #تاریخ را به جای خدا گذاشته است. خواهر خوبم می بخشی که اینقدر پرچونگی کردم ،باور کن که آرزو داشتم که با هم بودیم و مسایل این جا را با چشم می دیدی و خیانت هایی که شده و به نظرت خدمت آمده است را از جلو می دیدی چون می دانم آنقدر صداقت داری که با دیدی بازتر و جدا از چارچوب زندانی سازمانت، دیدگاههایت را تشریح کنی . خب شاید وقت خداحافظی رسیده آری باید از دوستی ها برید ، دلبستگی ها را دور ریخت اما مثل پرنده ای که می میرد، پروازش را به خاطر داشته باشیم ،چرا که شاید لحظه ای از پرواز او را نظاره گر بوده ایم امّا من از دوست خوبم و خواهر مهربونم می خوام که به #وصیت من عمل کنه و بره و خدا را بشناسه
ببینه که چیه که به ما قدرت می ده،
چیه که ما رو از خونه بریده و ما رو به اجر آخرت پیوند ابدی داده.
خواهر برای من اشک نریز و بدان من لحظه ای آرام می خوابم که جای خالیم را به وسیله تو پر ببینم و صدای اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمد رسول الله را بشنوم.
«قرآن من رو از مادرم می گیری و همیشه با خودت نگهدار»
خواهر صدیقه گفت که در آخر نامه اش نوشته برای ما که هروقت دوستش شهادت را گفت یک قرآن که نزدمان هست ُ بهش بدهیم .
احساس دوستش را بعد از خواندن نامه صدیقه پرسیدیم ، خواهرصدیقه گفت که بعد از خواندن نامه منقلب شد و انقلابی در درونش ایجاد شد ،چون از دوستان صمیمی اش بود که شهادتش تاثیر زیادی داشت و شروع کرد به گفتن جمله تشهد و بعدش خیلی گریه کرد و به کلی عوض شد...
#امر_به_معروف #نهی_از_منکر #رفیق #دوست
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهاد_سازندگی
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
#سالروز_شهادت
#05_28
#martyr
#jihad
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
#نحوه_شهادت
صدیقه این اواخر، شبها تا دیروقت بیدار بود و #قرآن میخواند یا درباره امام و #شهدا و انقلاب ایران و #فلسطین #شعر مینوشت.
بالاخره روز موعود فرا رسید. ماه رمضان و بیستوهشتم مردادماه 1359 بود. صدیقه سحری مختصری خورده بود و تا زمان افطار سخت مشغول کار بود. مجروحین را مداوا کرده و پابهپای پاسداران دویده بود. کلاس قرآنی که آن روز داشت، شلوغترین کلاسی بود که در مدت اقامتش در بانه داشت. افطارش را با نمک باز کرد. آرامتر از روزهای قبل بود. به قصد خواندن نماز بلند شد تا وضو بگیرد. ناگهان دختر دیگری به جمع سهنفرهشان اضافه شد. صدیقه گاهگاهی او را در کتابخانه دیده بود؛ اما واقعیت، او نفوذی گروهک تروریستی منافقین بود. به بهانهای اسلحه صدیقه را برداشت و مستقیم گلولهای به سینه اش زد. پاسدارها با شنیدن صدای گلوله به سرعت به اتاق آمدند.
..
#مزار_شهید صدیقه رودباری،
قطعه 24/
ردیف32/
شماره8
#بهشت_زهرا(س)
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهیده_جهاد_سازندگی
#نحوه_شهادت
📆مناسبت مرتبط:
#سالروز_شهادت
#05_28
#martyr
#jihad
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
#حرف_حساب
🌷شهید حججی میگفت:
یه وقتایی دل کندن از یه سری چیزای خوب باعث میشه یه چیزای بهتری بدست بیاریم...
⁉️ما برای رسیدن به امام زمان(عج) از چی دل کندیم؟
🌸🍃 @etr_zohor
شهید محمدی اهمیت بسیاری به حجاب میداد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود: «اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بیحجابها و آنها که ترویج بیحجابی میکنند را در آن دنیا خواهم گرفت».
📚موضوع_مرتبط:
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#زندگینامه
📆مناسبت_مرتبط:
تاریخ تولد
#05_29
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
توسل پنهانی به اهل بیت(ع) داشت و به این دلیل همیشه دوست داشتم دعا را جواد بخواند و من پشت سرش تکرار کنم زیرا دعا را با ترجمه می خواند و حین خواندن دعا اشک از چشمانش جاری بود؛ حتی در سفر زیارتی سوریه که با جواد بودم به من گفت که برای خواندن دعای حضرت زینب(س) ابتدا ترجمه دعا را بخوان زیرا روضه حضرت زینب را می توانی به وضوح در ترجمه دعا متوجه شوی.
📚موضوع_مرتبط:
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطرات
📆مناسبت_مرتبط:
تاریخ تولد
#05_29
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا
🌸🍃 @etr_zohor
در مورد رفتنش به سوریه جمله قشنگی را به من گفت که برای همیشه در خاطرم حک شد. میگفت: «تنها چیزی که در آن ریا نیست، صبر است. حضرت زینب(س) خیلی سختی کشید، ولی در مقابل همهاش صبر کرد. پس شما هم صبوری کنید.» و من مطمئن هستم که صبری که امروز در نبودنش دارم، از دعای خیر شهید بود.
همسرم همیشه به من این دعا را یاداور می شد که از خدا بخواه عاقبت بخیر شویم؛ به همین خاطر تلاش میکردم بیشتر از هرچیزی به عاقبت به خیری همسرم فکر کنم و آنچه خیر است را برایش بخواهم ولی همه این موارد، دلیل بر عدم دلتنگی من نسبت به مردی که از او درس های زیادی در زندگی گرفتم نخواهد شد.
📚موضوع_مرتبط:
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطرات
📆مناسبت_مرتبط:
تاریخ تولد
#05_29
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
کتاب «دخترها باباییاند» شرحی از روابط پر احساس و پر عاطفه جواد محمدی و خانوادهاش است. از ارتباط جواد محمدی و مادرش، از ارتباط جواد محمدی و همسرش، روایتی جذاب از شهیدی که از همان دوره نوجوانی و جوانی نسبت به وقایع اطرافیانش بیتفاوت نبود و تلاش میکرد در هر جمعی از اجتماعات خانوادگی قرار میگیرد آنجا را پر از شور و هیجان کند. جوانی که بیقرار بود و نمیتوانست یکجا بند شود. او هرجا و هر زمان که لازم بود برای کسی کاری انجام بدهد خودش را به آنجا میرساند و دست محبت دراز میکرد.
در بخشی از این کتاب آمده است:
«مهمانی که میگیریم، کسی نمیداند باید چهکار کند و چه حرفی بزند. اصلاً حرفی بزند یا نه! از خاطراتش بگوید، یا سکوت کند تا هرکسی برای خودش جواد را به یاد بیاورد. فکر کند به خندهها و قهقهههایش که آهنگ مهمانیهایمان بود. مهمانیمان با این آهنگ جلو میرفت و چقدر همه دوستش داشتند! حالا توی مهمانی، صدایش را که نمیشنوم، با چشمهایم دنبالش میگردم. خانمها برای خودشان، دخترها هم گوشهای دیگر کِز کردهاند و من از جمع مردها، به دورهمی پسرهایمان نگاه میکنم که دلم میخواهد جواد در جمعشان باشد... نیست...»
📚موضوع_مرتبط:
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#معرفی_کتاب
📆مناسبت_مرتبط:
تاریخ تولد
#05_29
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
🌸🍃 @etr_zohor
📌 #طرح_مهدوی
◾️ شال عزای تو به عزایم نشانده است / وقت عزایمان شده صاحب عزا بیا
🏴 #پروفایل ؛ ویژه #محرم
⬛️ @etr_zohor
﷽
.
اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
.
اصلاحسـینجنسغمشفرقمیکند
اینراهعشقپیچوخَمشفرقمیکند
.
#بهاذنمادرسادات
#محرم_الحرام_١٤٤۲
. ⬛️ @etr_zohor
🍁 #روزهای_انتظار
کسی که
به رسیدن روزهای خوب
اطمینان داره،
میدونه هر هفته، اعمال و
رفتاری که انجام داده، به
اهل بیت نشون داده میشه 🔆
برای همین
سعی میکنه، دلش
پر از روشنایی بشه و گَردی
روی قلبش ننشینه ⛅
منتظر واقعی، کارهای خوب،
مثل نماز، مثل حجاب رو، با شوق
انجام میده، چون میدونه
همین کارها
لبخند رضایت رو روی
لبهای امام زمانش مینشونه ...
💫 امام زمان (عج)
در نامهای به شیخ مفید، نوشتند:
«همانا ما از اخبار و اوضاع شما، كاملا
آگاهیم، و چیزی از خبرهای شما، بر ما
پوشیده نیست ...» 🌸
⬛️ @etr_zohor
#شهداوامام حسین علیه السلام
📚موضوع_مرتبط:
#شهدا_و_امام_حسین_ع
#پوستر
#عطر_بین_الحرمین
📆مناسبت_مرتبط:
#محرم
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
⬛️ @etr_zohor
📚موضوع_مرتبط:
#شهید_حسین_خرازی
#شهید_دفاع_مقدس
#پوستر
📆مناسبت_مرتبط:
تاریخ تولد
#05_31
#jihad
#martyr
#یاد_شهدا🍃
⬛️ @etr_zohor
#یارقیہ_بنٺ_الحسین😔🥀
در دفتر شعرِ کربلا این خاتون
عمریست به «دُردانه» تخلص دارد
بالای ضریح او مَلَک حک کرده
در دادن حاجات تخصص دارد
#الدخیلڪ_یا_رقیه🌹🍃
#شب_سوم #محرم💔🥀
#هر_خانه_یک_حسینیه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#روز_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
📚موضوع مرتبط:
#عکس_نوشته
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیه
#سه_ساله_ی_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام
📅مناسبت مرتبط:
#محرم
#jihad
#martyr
⬛️ @etr_zohor