eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
23.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
112 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شکر لله که شدم من ز محبان علی جان مادر پدرم باد به قربان علی شیر با مهر علی داد به من مادر و گفت که حلالت پسرم باش به فرمان علی ای که گفتی ز ازل تا به ابد حیدریم باش تا روز ابد بر سر پیمان علی شیعه از روز ازل هست غدیری منشش گر خورد لقمه ای از سفره احسان علی لعنت حق به کسانی که نمک را خوردند ناسپاسان که شکستند نمکدان علی من غلامی ز غلامان غلام علی ام کاش در رتبه شوم من ز غلامان علی سر و سامان من بی سر و سامان وقتی است که شوم در به در و بی سر و سامان علی خاک نعلین علی گر شوم این چشمان را می نهم بر قدم قنبر و سلمان علی افتخار دگرم این که به مژگان روبم خاک صحن و حرم و گنبد و ایوان علی شده ام مست میِ خوشه ی انگور ضریح تا کنم مستی در حلقه ی مستان علی هر کجا کار دلت خورد گره می بایست سر به پایش نهی و دست به دامان علی کسر شانش تو بدان هر چه غلوّ در شعر است که خدا مدح علی کرده به قرآن علی این همه شهد و شکر کز دهنم می ریزد ذکر جانم علی و جانم علی، جانِ علی کرد مولا مددم تا که به گرد گل او نغمه خوانش شوم و مرغ ثنا خوان علی @ewwmajmamolodi
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خبری خوش رسیده بر طاها ، شده در بین عرشیان غوغا تابد امشب ستاره ای پرنور ،نور منظومه ی رخ طاها نور منظومه ی شگفتی که،کهکشان ها چو ذره ای در آن ماه و خورشید و اختران و سپهر ، نور باران ز زهره ی زهرا علت خلق افرینش بود ، خلق نور چهارده معصوم خاتم الانبیا و زهرا و ، سید الاوصیا و الابنا همه ی عرش ریسه بند از نور ، پر ز خنده لب ملک لب حور همه مدهوش و مست از بوی گل نرگس ز شهر سامرا جبرئیل از شعف ندا سر داد مژده بر فاطمه و حیدر داد که بیامد محمدی دیگر، که اوست هم نام سید بطحا چون که نورش بر این جهان تابید ، آفرینش به خویش میبالید و ملائک به شوق او خواندند ، ذکر سبحان ربی الاعلی عالمی از ولادتش به خروش ، نقش جاء الحق است بر بازوش نرجس از شوق روی او مدهوش ، گشته مجنون او دو صد لیلا حجره ی پاک عسکری امشب ، نورباران و بس گل افشان بین دامن پاک نرجس امشب سبز ، شده از رویش گلی زیبا عطر پاکش چو در فضا پیچید،سامرا یک نفس گلش بوئید گل سرخ محمدی روئید ،همچو لاله به دامن صحرا به زمین پا نهاد و بعد از آن،توسن حق براندو بعد از آن رزق و روزی رساند و بعد از آن ،همه دیدند فخر دنیا را عسکری را به شوق آوردو عالمی را به ذوق آوردو انبیا از کمال او مفتون اولیا از جمال او شیدا شیر با طعم یا علی نوشد ،در رگش خون حیدری جوشد در ره دین مصطفی کوشد،تا شود دین حق ار او احیا شیری از بیشه ی حسین آمد،عسکری را چونور عین آمد پادشاهی به عالمین آمد ،که شهان نزد حضرتش چو گدا قد و قامت قیامتی دیگر،چه قیامت که می کند محشر در برش سرو خم کند قامت،سجده گر نزد قامتش طوبی آمده سامرا جمیع رسل ،در کف هر کدام شاخه ی گل تا بریزند پای مصلح کل،و بگیرند گلاب از کف پا مژده مژده نگار می آید ،گل بریزید یار می آید عطر و بوی بهار می آید،تا دهد رنگ تازه بر گل ها السلام و علیک ای خورشید،ای شکوفا ترین گل توحید السلام علیک مصلح کل،السلام علیک یا مولا السلام علیک یا سلطان ،وارث مرتضی شه مردان فاتح دل امیر کشور عشق روی ماه تو قبله دل ما السلام علیک ابر قدرت ،السلام ای شه قوی شوکت بر تمام جهان ولی نعمت ،خاک پایت تمام ما فیها در کف ات ذولفقار می رقصد ،دشمن از صولت چه می ترسد منتقم بر شفیعه ی محشر ،منتقم بر شهید عاشورا عالم شیعه نیک می داند ،هر چه دشمن بر او رجز خواند با سلحشوری تو می ماند ،پرچم شیعه تا ابد بالا شب میلادتان محبان و عاشقانت برات میخواهند چه شود که برات کرب و بلا ،را نمائی برایشان امضا کاش می آمدی ز جاده ی نور ،کاش نزدیک بود صبح ظهور تکسوار قبیله ی طاها،جان عالم فدایت ای آقا گر جوادم گدای این کوی ام،من که باشم ثنایتان گویم همه از لطف مادرت زهراست،که سرودم قصیده ای غرّا @ewwmajmamolodi
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ همه ی شوق مصطفی این بود که علی را به اوخدا داده و چه بهتر از اینکه حضرت حق مرتضی را به مصطفی داده فاش گویم به منکران علی بر پیمبر فقط علیست ولی با خدا دادگان ستیزه مکن چون خداداده را خداداده مست مست از میِ غدیر خمم مست و مجنون حیدرم چه کنم ساقی امشب دوباره راهم داد بر کفم ساغر ولا داده گرچه سرمستم و خرابم من بنده ی ساقی و شرابم من مست نام ابوترابم من حب او سینه را جلا داده با جماعت به روز عید غدیر فاش گفتا رسول حی قدیر بعد من بر شما علیست امیر امر بلّغ خدا مرا داده امر فرمود چون که پیغمبر ساختند از جهاز ها منبر گرد منبر جماعت حجاج مات از اینکه رخ چه ها داده پله در پله احمد مختار دست در دست حیدر کرار زد قدم بر فراز منبر عشق عشق را مصطفی صلا داده خطبه آغاز کرد ختم رسل غنچه ی لب گشود حضرت گل همه پروانه وار گرد نبی گوش بر خطبه اش فرا داده بعد حمد و ثنای حی ودود آن ابوالقاسم احمد محمود داد بر جمع انبیاء درود بر خلایق چنین ندا داده که منم مصطفی رسول امین عترت من و این کتاب مبین بر شما یادگار می ماند این دو قلب مرا صفا داده چشم ها بر فراز ماذنه بود خیره بر دست پور آمنه بود در کفش دست پور بنت اسد دست در دست مرتضی داده تا که دست نبی به بالا رفت سر دستش چو دست مولا رفت این ندا تا به عرش اعلا رفت که نبی دل به دلربا داده هرکسی را که مصطفی مولاست بعد او مرتضی علی مولاست غیر از این ره هر آنکه پیماید پای خود بر ره خطا داده این علی یکه تاز و شیر عرب پور بنت اسد خدای ادب صاحب ذوالفقار و شاه کبار او که عزت به ما سوی داده و ابر مرد روزگار علیست صاحب تیغ ذوالفقار علیست چه کسی را خدا به جز حیدر لقب شاه لافتی داده گره هر جا که خورد در کارم شکر کردم که من علی دارم شکر لله خدا ید اله را پنجه های گره گشا داده اولین کس که یار احمد شد مست میخانه ی محمد شد مرتضی بود او که یوم الدّار یاریم نزد اقربا داده در شب لیله المبیت که بود که به بستر به جای احمد بود جان به کف خفت بهر یاری من دین حق را علی بقا داده گرد شمع نبی چو پروانه چرخ میزد علی چه جانانه با نود زخم علی به جنگ احد بال و پر گرد شمع ما داده یاد آرید غزوه ی خندق آن دمی را که شیر حضرت حق چون به غرش درآمد از دم تیغ هیبت کفر بر فنا داده کند از جای خود چنان حیدر در ز دیوار قلعه ی خیبر یک تنه فاتحانه خنده ی شوق بر لب ختم الانبیا بر سر دوش حضرت خاتم تا ید الله پا نهاد صنم گفت جایی که جای دست خداست پا ید الله از چه جا داده قل هو الله بی عدد می گفت دائما ذکر یا صمد می گفت زیر لب یا علی مدد می گفت بر تن بت چه لرزه ها داده بر یتیم و فقیر و هم به اسیر در سه شب داد نان و کِی شد سیر و خداوند در مقام علی شان او را به هل اتی داده آیه ها شد به شان او نازل هل اتی نازل انّما نازل حضرت حق به پاس بخشش او بر سرش تاج انّما داده حضرت حق به سر نهادم تاج و مرا حق چو برد در معراج دیدم آنجا علی که جان من است تکیه بر عزش کبریا داده شد قبول ارچه توبه آدم داد علی را قسم به رب هر دم ذکر یا عالی و به حق علی حق چه توفیق بر دعا داده و به امر خدای حیّ جلیل شد گلستان علی به نارِ خلیل در ثنایش بخواند جبرائیل که مدد بر خلیل ما داده بر تن خستگان علی روح است ناخدایی به کشتی نوح است وقت طوفان نجات کشتی را علی از ورطه ی بلا داده از دمش زنده صد مسیحا شد این هم از معجزات عیسی شد مرده را زنده کور را بینا که علی هر دو را شفا داده ید بیضای موسی است علی نیل را می شکاف دست علی تا که از اژدها نترسد او دست موسی علی عصا داده در عدالت امیر کامل اوست به خداوند شاه عادل اوست شاه عالم نگین شاهی را بر سلیمان و بر گدا داده نغمه زد لا اله الا هو خواند ناد علی خدا بر او وانگهی مظهر العجایب شد این چنین اش خدا بها داده بعدِ فرموده ی رسول الله با نوای علی ولی الله جملگی گرد خُم به بیعت او مرد و زن یا علی فرا داده وحی آمد که ای رسول امروز دینتان کامل است و شادان باش همه ی شوق مصطفی این بود که علی را به او خدا داده
بسم الله الرحمن الرحیم آندم که وجود مطلق ذات یعنی که خدای حی دادار در آینه ی جمال ذاتش می دید جمال حق پدیدار با کن فیکون نمودن از شوق گردید وجود عشق موجود دل جایگهش نمود و آنگه شد مخزن و گنج راز و اسرار عشق آمد و خیمه ای به پا کرد در دامنه ی وجود هستی بی شک به یقین رسید و بشکافت هر پرده ز پرده های پندار هنگامه ی خلقت بشر شد آدم نه ،که نور پرتو ذات حق شاهد و عشق بود مشهود انگیزه ی آفریدن انگار او جوهر عشق و نفس کل بود او خاتم جمله ی رسل بود او بود طبیب جان عاشق عاشق به طبیب عشق بیمار حق دید به دیدگان حق بین،نوری که دمیده از دل ذات فرمود به خود هزار احسنت،از خلقت بی مثال دادار فرمود تویی یگانه ی عشق سر تا به قدم بهانه ی عشق در پیش عشیق نکته دانت عقل سره سنج شد گرفتار در عین جلالت خدایی فرمود حدیث قدسی از شوق لولاک لما خلقت الافلاک تنها و فقط به عشقت ای یار ای سرور کائنات احمد ای خُلق عظیم تو زبانزد هم در سخن و بیان و گفتار،هم در منش و مرام و رفتار آنگاه خدا ز باب رحمت بر دوشش عبای رحمت افکند نعلین کرامتش به پا کرد، در بر ز قبا،به سر ز دستار افلاک و تمام آسمان ها ذرات و کرات و کهکشان ها با نام تو جمله می درخشند تو مرکز و جمله خط پرگار آن روز که عالمی نبوده خلاق جهان تورا ستوده بسیار گرامی ات نموده وانگه لقبت نهاده مختار شد جمله ی شرق و غرب عالم در سیطره ی جنود الله تو میر سپاه عشق هستی ای بر همه ی جنود سردار ای شمع جمیع آفرینش و ای نور بصیر اهل بینش اسطوره ی هر دو عالم عشق پیغامبر تمام اعصار مهر تو همیشه سایه گستر ای رحمت ذات کبریایی هر دل که ز تو نباشدش مهر دل نیست که گور تیره و تار در سلسله الجبال نوری آن قله با شکوه و محکم در سینه تو نقطه ی فوادی در دیده ی ما تو نور ابصار پیدا به ظهور کائناتی پنهان به حجاب ممکناتی آئینه ی انعکاس نوری پیوسته تویی چهارده بار ای نقطه ی عطف راز هستی در منطق و خَلق و خُلق ای جان تصویر تو در علیِ اکبر خواهد که کند خدای تکرار نِی مدح تو در زبان بگنجد نی وصف تو در بیان اشعار ای مطلع هر غزل محمد، شاه بیت قصیده های دُر بار آن شب شب شور بود و مستی آمد به جهان تمام هستی تا دم زند از خدا پرستی بر هم بزند بساط کفار فرمود دگر خدا هُبل نیست در عظم خلیل حق خلل نیست در بت شکنی تو چیره دستی ای بت شکن قویِ قهار ما عاشق او و آل اوییم هر چند که ما وبال اوییم او منشا رحمت است و ما نیز هستیم گدای شاه ابرار همراه جواد می فرستد هر عاشق او به شور و مستی صلوات به مصطفی محمد، صلوات به جمع آل اطهار
بسم ‌الله الرحمن الرحیم مژده بده یار را با لب خندان عشق می رسد امشب ز ره،حضرت سلطان عشق عرش خدا پر ز نور،ارض و سما پر ز شور آینه بندان شده عالم امکان عشق حور و ملک صف به صف شاخه ای از گل به کف نغمه ی کُرنا و دَف ذکر رضا جان عشق خیز و به میخانه شو ،همدم پیمانه شو جرعه بزن از میِ ساقی مستان عشق با دل خود همسفر هم ره باد سحر همچو کبوتر بپر جانب ایوان عشق صحن و حریم رضا گنبد و گلدسته ها وه که زند طعنه بر روضه ی رضوان عشق خادم نقّاره زن بر دل نقّاره زن ذکر رضا جان برآر از دل جانان عشق نام خدایش علی نام علی هم علی نام رضا هم علی جانم علی جان عشق از دمِ قدسی او زنده مسیحا شود بنده ی درگاه او گشته سلیمان عشق وز پی دربانی اش فخر کند بر رُسُل محضر او با عصا، موسی عمران عشق سجده چو در سجده گه ماه کند بر رخش غرق تحیر شود یوسف کنعان عشق نیست عجب گر شود سنگ به دستش طلا با نگهش می شود کفر مسلمان عشق فخر کنم بر فلک ناز کنم بر ملَک چون که شدم بنده ی شاه خراسان عشق باز شنو سلسله با شعف و هلهله نقل حدیث از لب سلسله جنبان عشق هرکه دلش منجلی شد ز ولای علی گُل کند آتش در آن باغ و گلستان عشق حِصنِ حَصین ولا ، شرط و شروطش رضاست شیعه بُوَد تا ابد بر سر پیمان عشق آمده ام از کرم شاه پناهم بده هم بنشان بر سر سفره ی احسان عشق گوی چه خواهی جواد زین صله ی شعر شاد اذن دهد تا شوم مرغ ثنا خوان عشق خسرو خیر البشر کاش که با یک نظر ثبت کند شعر من در دل دیوان عشق