#حضرت_معصومه_مدح
#دهه_کرامت
#مدح_زیبا😍
جبرئیل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود
خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود
قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است
عافیت خواهی اگر، اینجا میسر میشود
عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است
در صفات و خُلق، دختر عین مادر میشود
در وقار و صبر، تمثال شریف زینب است
در کمال علم، تالی تلو حیدر میشود
حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است
در زلال مهر او دلها مطهر میشود
در مَثَل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ
هر که انکار مقامش کرد کافر میشود
نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم
باغ جانم از نسیم او معطر میشود
تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او
عرصه ی محشر چه قدر آن لحظه محشر میشود
📝: #کمیل_کاشانی
https://t.me/ashareyahosein
حضرت معصومه سلام الله علیها
.
مرحوم زین العابدین امیدی ( وافد زنجانی )
.
کوکب برج امامت حضرت معصومه است
صاحب کشف و کرامت حضرت معصومه است
.
دختر موسی بن جعفر پیشوای هفتمین
مظهر عزّ و فخامت حضرت معصومه است
.
زادهٔ معصوم نهّم آنکه از عصمت بر او
درجهان گردیده قسمت حضرت معصومه است
.
بانویی که صحن و ایوانش شده رشک جنان
گوهر دریای عصمت حضرت معصومه است
.
بانویی که با قدومش بلدهٔ #قم را نمود
چون جنان مشمول نعمت حضرت معصومه است
.
در جوارش آنکه تعلیم و تعلّم می کنند
بحث فقه و علم و حکمت حضرت معصومه است
.
آنکه از هجر برادر همچو زینب هر زمان
بوده اندر رنج و زحمت حضرت معصومه است
.
حاجت دارین را « وافد » طلب بنما ز وی
چونکه باب فضل و رحمت حضرت معصومه است
.
.
#حضرت_معصومه_مدح
#کوکب_برج_امامت_حضرت_معصومه_است
#فارسی
#حضرت_معصومه_مدح
#دهه_کرامت
#مدح_زیبا😍
جبرئیل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود
خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود
قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است
عافیت خواهی اگر، اینجا میسر میشود
عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است
در صفات و خُلق، دختر عین مادر میشود
در وقار و صبر، تمثال شریف زینب است
در کمال علم، تالی تلو حیدر میشود
حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است
در زلال مهر او دلها مطهر میشود
در مَثَل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ
هر که انکار مقامش کرد کافر میشود
نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم
باغ جانم از نسیم او معطر میشود
تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او
عرصه ی محشر چه قدر آن لحظه محشر میشود
📝: #کمیل_کاشانی
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_معصومه_ولادت
#حضرت_معصومه_مدح
بر درگهی سلام که ذلت ندیده است
آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است
بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت
در روزگار از عظمت یک پدیده است
بر نخلهای سلام که در لالهزار علم
از شاخه شاخهاش گل عرفان دمیده است
بر هاجری سلام که در کعبۀ عفاف
اوصاف او ز قبلۀ هفتم رسیده است
بر مریمی سلام که موسای اهل بیت
او را به نور عشق و دعا پروریده است
بر دختری سلام که چون جدهاش بتول
او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است
معصومهای که پاس حریمش دهد فلک
معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است
بر ماه آسمان امامت ستاره است
بر نور دیدگان علی نور دیده است
در اهل بیت فاطمۀ دیگر است او
او را خدا ز خیل زنان برگزیده است
خورشید تابناک خراسان عشق را
این ماه قم به چرخ وجاهت سپیده است...
بر خواهری سلام که گردون مثال او
جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است
زینب قدش ز داغ برادر شکسته شد
او هم قدش ز هجر برادر خمیده است
بر هجرتش سلام که هجر برادرش
او را ز شهر وحی به ایران کشیده است
آمد برای دیدن روی رضا ولی
او را ندید و بر لب او جان رسیده است
ای در حجاب نور خود از دیدهها نهان!
کو دیدهای که روی تو بیپرده دیده است؟
دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است
از چشم زائرت چو گل اشک چیده است
امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت
مرغ دلم به سوی حریمت پریده است
خوانم تو را به زمزمۀ «إشفعی لنا»
لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است
بر درگهت نهاده «مؤید» سر نیاز
جایی ز درگه تو که بهتر ندیده است
#سیدرضاموید
#حضرت_معصومه_مدح
الا ای مه که جلوت میدهی خورشید انور را
ز نور چهره ی خود نوربخشی ماه و اختر را
الا ای دختر موسی که عیسی زنده میسازی
دخیلم گوشه چشمی بنده ی از خاک کمتر را
کلید روضه ی رضوان اگر در دست من باشد
نمی سازم رها این درگه از خُلد بهتر را
به علم و حلم و ایثار و وقار و غیرت و عصمت
تجلی میدهی آئینه وش زهرای اطهر را
تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم
نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را
توئی تالی زهرا کز شمیم فاطمی بویت
پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را
اگر چه فاطمه هستی ولی معصومه میخوانم
که با نامت نلرزانم دل ساقی کوثر را
توئی درمان هر درد و یقین دارم اگر بودی
نمیکشت آن غل و زنجیرها موسی ابن جعفر را
تو آن بانوی پر مهری که همچون عمه ات زینب
گواهی میدهد هر عضو تو عشق برادر را
تو هم دنبال دلبر کو بکو رفتی ولی چشمت
ندیده از برادر غرقه در خون جسم بی سر را
#حیدر_توکلی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حضرت_معصومه_مدح
فاطمه ای کوثر موسای عشق
صاحب هر رتبه والای عشق
با تو شود فاطمی احساس ها
پاک تر از بوی گل یاس ها
جلوه کند نور ، ز سیمای تو
مظهر توحید ، مُصلّای تو
غرق سکوت است تمام فَلک
ذکر قنوت تو دعای مَلک
حضرت حق محو عباداتِ تو
منتظر وقت مناجات ِ تو
چادرت از بالِ مَلَک ناز تر
سفره ات از عرض و سما ، باز تر
ریزه خور خوان تو کون و مکان
وسعت احسان تو هفت آسمان
صد چو سلیمان به حریمت گُم است
مرکز فرمانِ تو شهر قم است
« روح عبادات سلام علیک
عمه سادات سلام علیک »
شاهِ خراسان شده دلبسته ات
قائمه عرش ، دو گلدسته ات
مدح تو بر روی زبان پدر
ذکر« فِداها» به لبان پدر
**
ای که ز طفلی ز بلا سوختی
چشم به راهِ پدرت دوختی
حسرت لبهای تو بوسیدنش
آروزی هر شب تو دیدنش
غم به روی غم ، سرت آورده اند
تا خبرش را بَرَت آورده اند
بعد پدر گریه شده کار تو
دستِ رضا بوده نگهدار تو
ذکر لبان تو رضا بود و بس
راحتِ جان تو رضا بود و بس
دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو
بسته به لبخند رضا قلب تو
وای از آن روز که دلها شکست
رشته دیدار تو با او گُسست
قلب تو از هرچه که ترسید ، شد
یارِ تو از پیش تو تبعید شد
چاره تو صبر به لوحِ قضا
قاتلِ تو مدینه بی رضا
در همه شب دیده به ره دوختی
یاد رضا ناله زدی سوختی
تاغم یکساله به پایان رسید
لحظه به لحظه به لبت جان رسید
نامه ای از یار به دستت رسید
نامه نگویم همه هستت رسید
دلخوشی ات دستخط یار شد
حاجت تو دیدن دلدار شد
بال و پرِ بسته تو باز شد
ناقه سواریِّ تو آغاز شد
تا ، رهِ تو جانب ساوه رسید
کامِ تو هم طعم مصیبت چشید
روزِ تو مانند شبِ تار شد
قافله خسته ات ، آزار شد
باهمه اینها به دلی داغدار
جانب قم قافله شد رهسپار
کَم نشده پرده ای از مَحملت
گَشته مدارا همه جا با دلت
زینب ِ آقای خراسان شدی
تاج سرِ مردم ایران شدی
گُل به سر و روی تو از بام ریخت
بر جگرم شعله غمِ شام ریخت
زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله
تو نشدی همسفرِ حرمله
زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت
دست نخورده به مویِ دلبرت
زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد
گوشه گودال زمین گیر شد
زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟!
نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟!
زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟!
راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟!
زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد
محضرتان حرفِ کنیزی نشد
زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است
دردِ من از اسارتِ زینب است
عمه سادات گرفتار شد
ناقه نشین ، واردِ بازر شد
عمه سادات به چشمِ ترش
دید ، گِره خورده مویِ دلبرش
عمه سادات زمین گیر شد
تا که بریدند گلو ، پیر شد
عمه سادات غرورش شکست
نیزه به حلقوم حسینش نشست
عمه سادات به دستش طناب
دیده اش افتاد به بزمِ شراب
عمه سادات چه چیزی شنید
عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید
#قاسم_نعمتی
🌟💫🌟💫🌟💫🌟
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین