#حسیݩ_آرامِ_جانَم🌱
#شبهاے_حرم❤
#ڪربلا 💔
بَزم روضه هاتو با دنیا🌍عوض نمےڪنم
از دنیاےبـےحسین،خدا مےدونہ بیذارم💔
اے نعم الامیر من👑 جانم جانم جانم جانم
اےنعم الامیر من💌جانم جانم جانم جانم
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#دخترانههاےآرام 🌿
•)نمےذاریم ڪہ بہ این حرم جفا شہ✌
قصہ سوریہ مثل ڪربلا شہ💔
مگه بچہ شیعہ ها مرده باشن ڪه💪
حرم سہ سالہ💚آماج بلا شہ🌊(•
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
ڪتاب (بیا مشهد)
#قسمت5⃣1⃣
🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر
✨✨✨✨✨✨✨✨
بسمـ الله الرحمن الرحیمـ
«در حوزه»
راوی : آقای ادیب و...
سال ۱۳۶۳ طلبه شدم.
چون دیر رسیدم به امتحانات حوزه، دیگر پذیرش نکردند.
خلاصه رفتیم مدرسه رسول اکرم و آنجا امتحان گرفتند و بالاخره ما پذیرفته شدیم.
اوایل سال یه طلبه لاغر نسبتاً بلند قامت و نحیف و تکیده به نام آقای علی سیفی وارد مدرسه شد و خدمتش رسیدیم.
اولین ویژگی که همه متوجه شدند این بود که ایشان صبح ها اذان میگفت.
البته خودش قبل از نماز بیدار بود و مشغول تهجد، ولی وقتی اذان میگفت، به نظر ما آدما که هیچ، در و دیوار مدرسه رو هم سوی خدا میبرد.
علی آقا صدای محزونی داشت.
اصلا بدن آدم به لرزه در میآمد.
بار اول و دومی که شنیدم برایم تازگی داشت. اصلا مبهوت مانده بودم که این چکار می کنه، به قدری صدای اذان گفتن آقای سیفی دلنشین و محزون بود که همه، سحر منتظر بودند صدای اذان علی سیفی رو بشنوند.
آدمی بود به شدت اخلاقی، در عین حال با نشاط و این خیلی جالب بود.
یک کلمه غیبت تو کارش نبود.
علیه کسی حرف نمیزد حرفی که کسی رو آزار بده نمیزد.
اما در عین حال باهمه شوخی و خنده و با نشاط و مهربون بود.
مثلا یادمه مریض شدم، سرما خورده بودم تا اومد دید تو حجره موندم و نرفتم سر کلاس، آمد آرام نشست بالای سر من و گفت: « بالام قربان اولوم»
🔵⚫️⚪️🔴
خلاصه با لهجه شیرین چقدر به من محبت کرد. بعد گفت:« آش میزارم برات» خیلی آدم دردمندی بود وقتی از مشکلات جامعه میگفت اشک میریخت.
یعنی به پهنای صورتش اشک میریخت.
یه مدتی هم کردستان بود.
برای مردم کُرد خیلی دلش میسوخت ایشان به جای اینکه صحنه های درگیری و ابعاد نظامی را برای ما بگه اشک میریخت و میگفت: شاهد بودم که توی اون درگیری ها مردم غیر نظامی چه آسیبی دیدند خیلی روح لطیفی داشت.
خب اهل شور بود و اهل شعور بود اهل خدمت بود.
واقعا ساده و بی ریا به همه خدمت میکرد. اصلا رو زمین بند نبود. چون جسمش هم سبک بود، تو راه رفتنش سرعت داشت.
خلاصه آرام احساس میکرد این موندنی نیست ایامی که از جبهه میآمد فقط جسمش در اینجا بود گویا تمام وجودش را در جبهه جا گذاشته بود و این حال او، گاه در کلاس های درس او را لو میداد.
کلاس تمام میشد اما سیفی در فکر عمیقی بسر برده بود. تمام هوش و حواسش به جبهه بود.
او علیرغم مهر و محبت فراوانی که داشت، اما تمام وجودش تذکر بود.
ناخواسته وقتی او را میدیدم یاد خدا در من زنده میشد. هرگاه لازم میدید با زبانی بسیار دلسوزانه تذکر لسانی میداد . و از آنجایی که خود عامل بود و از روی مهر و دلسوزی تذکر میداد، واقعا تاثیرگذار بود.
بسیار ساده و در فقر و محرومیت زندگی میکرد الان که به ذهنم فشار میآورم فقط لباس کاموایی آبی کم رنگ با یک شلوار خاکی از او در ذهنم خطور میکند.
موارد زیاد او را میدیدم که ناهار مدرسه را نمیگرفت موقع ظهر با یک قرص نان خود را سیر میکرد. بعدها شنیده بودم که حتی از حوزه، شهریه هم نمیگرفت.
منبع :: ↙️
نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی
(همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب)
⚠️⚠️⚠️
❗️❗️تایپ کتابها در مجازی
و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها #باید با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
#کتاب_خوب_بخوانیم 📚
#رفیقانه🌺
[دستانت✋مانند مادرم گرم🔥است ، من پیش تو هیچ غصه اے در دل خود ندارم☺
و از همنشینے با تو شڪرگذار پروردگارم هستم🤲🏻🦋]
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
دࢪبَندمعبودبودݩ..؛
اسیري آزادانه ایہ!
هَمینقدࢪ پاردوڪس!..😃✨🌸
♨️با مناجات شعبانیه ، دربَند خداباش..
#خواهانِایݩحبسـم (:
#مناجاتشعبانیه
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
•••
"ڪاشنفسمونمیذاشتـــــ
یہجورۍزندگۍمیڪردیم
ڪهسالدیگہهمینموقع
بہمـادرامونمیگفتن
#مـادرشهید :) 🕊
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#پروفایل ✨
فــی قَلبـی مَحڪـومِھ
حُبُڪِ حسین...
سوگندبہنامَتڪهتوآرامِمنی❤️
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
عِشـْـْـْق♥️
دَرْ
ݪݕخݩڋِ
ٺُ(:♡
خُݪاصِہ
مےۺۊڋ
ځۻږٺ
عۺڨ...(:∞
#آقاۍخوبےها🌿°
#رهبرانه🎈°
·
·
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#دخترانههاےآرام 🌿
°❄°در این روزگار غریب😔در شهرے
ڪہ گناه آن را آلوده ڪرده 💔پناه مےبرم
به چادرم ، یادگار حضرت مادر❤و عمه جان زینب 💜
میدانم شهادت روزی من نمےشود😭 ولےمےتوانم از این یادگار💝به خوبـےمراقبت ڪنم🌱°❄️°
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#پسرانہهاےآرام 🍀
ما رو هم دعا کن🤲🏻
حرف شما بیشتر خریدار داره...🌱
#شهر_خاموش
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شَھیدانِہ 🕊•°
+مهدی باکری: احمد حالت چطوره؟
-احمد کاظمی:دعاگوتم،دعاگوتم
انتشار دیالوگ شهید مهدی باکری با شهید احمد کاظمی پشت بیسیم یک ساعت قبل از شهادت بعد از ۳۵سال😭
"سیدحامد🥀"
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
#دخترانههاےآرام 🌿
{رفیق جانم🌹توراقسم به خون پاڪت
قسم بہ این یادگارےڪہ از حضرت زهرا بر سرم است🌱رفاقتمان یادتان نرود
پیش ارباب حسین💔مرا یادم ڪنید}
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#شبهاے_حرم
#کربلا
شب جمعه های جمعه می گیرم هوا تو
اشک غریبی می ریزم برا تو
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلا تو
♡
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
♚❀ @fadaei_hazrat_zahra❀♛
هدایت شده از آرامہ هاے جان❀°
「🌿💜📿
^^
••
بࢪ چهرھ پࢪ زِ نُوࢪ مهدۍ...صلواٺ
بࢪ جان وُ دلِ صبوࢪ مهدۍ...صلواٺ
ٺا امࢪ فرج شود مهیــآ بفرسٺ
بهࢪ فرج وُ ظهوࢪ مهدێ...صلواٺ
『.🦋' eitaa.com/aramehaye_jan °•🌱』
هدایت شده از آرامہ هاے جان❀°
.🌱☔️.
لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
غم مخور که خدا با ماست...
🔍توبه/۴۰
#ڪَلام_الله
⌈♥ @aramehaye_jan○°.⌋
#شب_جمعه_شب_زیارتی
از من مپرس درشب جمعه کجاست دل
بی خانه است ، زائر شهرِ خداست دل
«هرگز وجودِ حاضرِ غائب شنیده ای؟»
درشهرِخویش هستم و درکربلاست دل
#سیدحسین_میرعمادی
#شبهاے_حرم
#کربلا
♡
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
♚❀ @fadaei_hazrat_zahra❀♛
•|ایـن نمـڪدان حـسین•❥•🌱
•|جـنس عجیـبـےدارد🌙♡
•|هرچـقدر،میشڪنیم[💔]
•|بازنمڪ،میریزد✨🍃
#امیری_حسین_نعم_الامیری💛✨
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#حسین💞
#حسیݩ_آرامِ_جانَم 💔
#شبهاے_حرم ❤
حسینجآنم...❤
در شهر به دیوانگی
انگشت نماییم☝
رسوای جهان🌍ساخت
تمنای تو ما را🙏
ماراچههراسازسخنخلق...
مجنونحسینیم😍توکلتعلےالله🌱
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#رهبرانه❤
#امام_خامنہاے ❤•°
خورشید🌞زمین تولدت کے رخ داد🌱
ما بین دو ماه🌙مختلف درگیریم🤔
بهتر ڪہ نگویی و ندانیم آقا😍
هرماه برایتان تولد گیریم😉🎊🎁
#حضرت عشق تولدت مبارک☺
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』