eitaa logo
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
9.3هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
11.3هزار ویدیو
516 فایل
°• ❀﷽ ﴿مولاعلے(علیه السلام): هماناعفیف وپاڪدامݧ فرشتہ اےازفرشتہ هاست♥‌°﴾ . همھ چیزصلواتیست |میهمان مادَرماݧ حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)هسٺیم . خادم : 📩|| @Farmandehh313 تبادلاٺ: 📋| @khademha شعبات: 🛒🛍 @Organic_saraye_bamboo@aramehaye_Jan
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️🍃✴️🍃✴️ داستان واقعی و بسیار جذاب قلم و کاغذ گذاشتم کنار لب تاپ رو میز چادرمو سر کردم از اتاق خارج شدم مامان: کجا میری -مزارشهدا مامان :باشه تا رسیدن به مزار یکی دوساعت طول کشید از قطعه شهدای مدافع حرم وارد مزار شهدا شدم بعد رفتم قطعه سرداران بی پلاک با اشک گفتم نمیدونم کدومتون برای شرهانی هستید اما ازتون ممنونم😔 یکی دوساعت همون جا بودم برای نماز بلند شدم که با حاج آقا رمضانی چشم تو چشم شدم -سلام حاج آقا حاج آقا:سلام دخترم ماشالله چقدر تغییر کردین -حاج آقا دارم ۵ساله میشم یه نیم ساعت باهاش حرف زدم از این چندسال گفتم آخرشم بهش گفتم خادم شرهانی ام با لحنی که مخصوص یه رزمنده است گفت من را عشق شرهانی دیوانه کرده است عشق بازی را شرهانی عاشق کرده است اون لحظه نفهمیدم یعنی چی ۴ماه بعد وقتی پا ب دشت شقایق ها گذشتم فهمیدم اینجا نقطه مرزی ایران امنیت بیداد میکند ۵سال از مسخره کردن شهدا میگذره و حالا به کمک همون چهارتا استخوان و یه پلاک دست از کشیدم و _شهدا شدم به کمک الان 😊🌹 پایان ✴️🍃✴️🍃✴️ دلها _شهید _حاج_ابراهیم_همت_صلوات ✍ان شاءالله به زودی با داستان جدید در خدمت شما خواهیم بود کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش 😊 j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra  |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
#مـعـرفـے_شهدا 🇮🇷 #رفـیـق_شـہـیدم_قسمت_پنجم❤️ #شهیده_سهام_خیام 🌟 ارتش بعث و ستون پنجم مسلح بودند و
🇮🇷 ❤️ 🌟 پیراهنی با گل های زرد و نارنجی به تن و یک انگشتری در دست داشت. به دلیل از بین رفتن صورت و سر سهام، پیکرش قابل شناسایی نبود، ولی من چون در کنار او بودم، می‌شناختمش. وقتی نزدیک خانه‌شان شدیم، مادرش سراسیمه به طرف پیکر سهام آمد و بر بالین او حاضر شد. چون سهام موقع خروج از خانه لباس‌هایش را عوض کرده بود، خانواده‌اش او را نشناختند. مادرش به دنبال نشان دیگری گشت و آن انگشتری را در انگشت سهام پیدا کرد. مادر سهام بر بالین خونین پیکر دخترش خیلی بی‌تابی و شیون می‌کرد، تا این که از طرف سپاه تمثال حضرت امام (ره) را آوردند و در مقابل مادر سهام گذاشتند.» مادر سهام می‌گوید: «وقتی در آن حالت ناراحتی بودم و بی‌تابی می‌کردم، ناگهان چشمم به عکس امام خمینی(ره) افتاد، احساس کردم که لب‌های امام تکان می‌خورد و با کلماتش به من آرامش می‌دهد، آن موقع بود که آرام گرفتم و توانستم این مصیبت را تحمل کنم.» خبر این حادثه، خیلی زود در شهر پیچید و مردم دیدند دشمنی که خود را هم‌ زبان مردم خوزستان و ناجی مردم اعلام می‌کرد، چه قدر سبعانه قصد جان مردم را کرده و مردم بی گناه را به شهادت رسانده است. پیکر مطهر شهید سهام خیام، در قدمگاه ابراهیم خلیل‌الله هویزه به خاک سپرده شد تا مزارش نمادی از مقاومت زنان این مرز و بوم باشد. 🇮🇷 🌟 √||•🇮🇷 @fadaei_hazrat_zahra
فاطمه؛ با نفس‌های رو به ، راه مسجد در پیش گرفت و... به تنهایی از دفاع کرد! و زینب،از امامِ خود در ! ؟! -چرا...نبودنت... درد ... ندارد؟!
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
#شهید_مدافع_حرم 💞 #شهید_رضا_کارگر_برزی💔
💝 🌸شهادت رضا🌸 در ماه شعبان سال 92 ، رضا تصمیم گرفت که به سوریه برود با وجود ماموریتهای زیادی که داخل و خارج از کشور می رفت، این بار رفتنش رنگ دیگری داشت، قلب مرا با خودش برده بود، خیلی دلتنگش بودم و دائم گریه میکردم. روز دوم ماه مبارک رمضان بود که همگی مهمان خواهر شوهرم بودیم، همه فامیل دور هم جمع بودند و جای رضا خیلی خالی بود، چشمهایم پر از اشک بود، آن شب موقع برگشتن در ماشین محمدحسین هم خیلی گریه میکرد و بی تاب رضا بود، از او پرسیدم چرا گریه میکنی! به من گفت: مامان من اصلا دوست ندارم بابام بمیره... گفتم منم دوست ندارم بابا بمیره...گفتم بیا برای بابا دعا کنیم، انگار به دل محمدحسین افتاده بود که رضا شهید میشود و همینطور تا منزل گریه میکرد... رضا به من گفته بود که به محمدحسین بگو برای من دعا کند و منظور رضا برای شهادتش بود، گاهی اوقات با خودم فکر میکردم که اگر به محمدحسین بگویم دعا میکند که رضا برگردد، اما رضا عاشق شهادت بود، رضا لیاقت شهادت داشت. روز دهم مرداد 92 برابر با روز 22 ماه مبارک رمضان بود که رضا به من زنگ زد و گفت عصمت دلم می خواهد که اون دنیا ازت خواستگاری کردم به من جواب مثبت بدهی، من نیز خندیدم و خیلی جدی نگرفتم. روز یازدهم مرداد 92 برابر با روز 24 ماه رمضان، که روز قدس هم بود بد جوری حالم به هم ریخت و انگار که میدانستم رضا شهید شده، قلبم گواهی میداد و همان روز ساعت 4 صبح بود که رضا تیر خورده بود و بهشهادت رسیده بود. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. 💞 💔 🌷 •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•