eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
837 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ❤️ 🕊حسین از کودکی دلداده خاندان وحی بود و از همان کودکی ارتباطی ناگستنی با مسجد داشت و ارتباط تنگاتنگی با بچه ها و امام جماعت مسجد محلشان داشت .😊 🕊از پام مبنری های آیت الله مجهتدی شده بود از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود در کنار درس های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی وحوزوی هم می‌خواند. 😊 🕊او پا جای پدر می‌گذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین می‌شود و ذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش می‌گردد .😊 🕊او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما او از کودکی نگاهش به آسمان بود. سبزی بهار  را در لباس سبز پاسداری دید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین شد و نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی خواهد رسید💔 🕊 حسین آقا راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ می‌کرد او به اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید رو رها نکنید 😉 🕊 حسین آقا حافظ قرآن بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ، مقام اول را کسب کرده بود همه قدم ها را به مقصد برمی‌داشت محکم قدم می‌زد صبوریش بادها را به سخره می‌گرفت آسمان زیر نگاهش حس سنگینی داشت او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا بود و حلال و حرامش صاف و شفاف 👌😊 🌷 💔
🕊 🌹 🍃حدود سال ۸۶ بود که سفر به مناطق مختلف خوزستان و برگزاری کاروان‌های راهیان نور تبدیل به یکی از برنامه‌های سالانه مسجد شد. در این بین نصب پوستر شهدا بر روی پنجره اتوبوس باعث شد تا بچه‌های مسجد با برخی سرداران شهید بیشتر آشنا شوند. 🍃 چهره محمد حسین هم آرام آرام شکل می‌گرفت و نورانیتی که در عمق آن دیده می‌شد باعث شد تا دوستانش به شباهت ظاهری او با شهید مهدی زین الدین بیشتر دقت کنند. نمی‌دانم اول چه کسی محمد حسین را شهید زین الدین صدا کرد ولی برای ما هم عجیب نبود در اصل رفتاری نداشت که در ذهن تصور کنیم به شهدا شباهتی ندارد! 🍃 گاهی که می‌دیدم به نماز ایستاده است حضور قلب و ارتباطش با خدا باعث رشک و حسرت من می‌شد. کاروان های راهیان نور ما آرام آرام کمرنگ شدند کودکان مسجدی بزرگ شدند و هریک پی زندگی خود رفتند ولی محمد حسین، شهید زین الدین ماند.... 🌷 💔
🕊 🌹 به شهید نصیری از ابعاد مختلف می توان، نگریست و اولین بعد، بعد اعتقادی شهید نصیری می باشد. همه اعمال انسان از باورها درونی و جهان بینی اش نشات می گیرد. خداوند در سوره والعصر می گوید: انسان در خسران است مگر انان که ایمان دارند. ایمان قوی و باور قوی در همه وجود شهید نصیری نهادینه شده بود و عمل صالح هم داشت و مصداق آیات قران بود وبا یک نگاه عقیدتی به ایشان می توان گفت؛ شناختش به معارف اسلامی خیلی عمیق بود و برای همین مخلص و بی ریا و بی تکبر بود. یکی از خصوصیتهای بارزش صراحتش بود، محاسبات دنیایی نمی کرد و ما سالهای سال بعد از جنگ، باهم کار کردیم. وی در صراحت لهجه در عین رعایت ادب مثال زدنی بود. ساده زیستی شهید نصیری در زندگیشان مشهود بود و در فضایی ساده و بدون تجملات زندگی می کرد و به خانواده هم بسیار اهمیت می داد. دنبال دنیا طلبی بهیچ عنوان نبود. وقتی بنیاد تعاون برای مسکن ثبت نام می کرد، ایشان ثبت نام نکردند و پدرشان بدون اطلاع از ایشان رفته بودند و ثبت نام کردند و این اواخر هم ماشینش را فروخت که ماشین دیگه ای بخرد که کسی ازش پول قرض خواسته بود، پول ماشین رو قرض داده بود و خودش با مترو رفت آمد می کرد. صداقت از تمام وجود ایشان موج می زد. تلاشگر بود و هیچوقت نمی توانست بیکار بنشیند و در این موقعیت که خیلی ها به دنبال مسایل مادی هستند، اهل این چیزا نبود و ایشان با تمام وجود باور داشت که دنیا مزرعه است. 🔹 : حجت الاسلام آقای محمد کمالی دهقان 🌷 💔
🕊🍃 🌹 🍏برادرم به فرمایش‌های مقام معظم رهبری دقت داشت. شهید تمام سخنرانی‌ها و گوشزد‌های حضرت آقا را رصد می‌کرد. برادرم محمود، با توجه به اخلاص و حجب و حیایی که از کودکی جزو اخلاقش بود انگیزه رفتنش هم چندین برابر شد. 🍎عشق به شهدا، ولایت و آرمان‌های ولایی راه شهادت را برایش روشن کرد و با خونش ثابت کرد ملتی که شهادت در آن است اسارتی ندارد. 🍏این‌ها همان نسل حیدری و علوی هستند که در طی سالیان و قرن‌ها هرگاه اسلام به پاسداری نیاز داشت جلوه کردند. این‌ها مردان عمل هستند نه مردان حرف‌های بزرگ بی‌عمل! 🍎او بدون هیچ اطلاع و تبلیغی حتی در بین خانواده و نزدیک‌ترین عزیزانش به جبهه رفت و خودش را به زور و با ترفند در صف مدافعان جا داد. 🔹 راوی: برادر شهید 🌷 💔
🕊🍃 🌹 🕊 اعتقاد به مذهب و دین در احمد متجلی بود. بسیار کوشا بود و ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد. احمد هیچ وقت اجازه نمی داد وقتش به بطالت بگذرد. 🕊احمد دانشجوی نمونه ی دانشکده امجاد بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(IT) فارغ التحصیل شود. او معتقد بود مسلمان واقعی کسی است که در یک دست، کتاب به نماد تحصیل دین و علم و در دست دیگر، سلاح به نماد مجاهدت داشته باشد. 🕊احمد این حدیث امام علی علیه السلام را همیشه برای من می خواند: “برای دنیای خودت چنان عمل کن که گویا تا ابد در دنیا زندگی می کنی و برای آخرت خودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می میری.” 🕊معتقد بود این حدیث باعث جلوگیری از افراط و تفریط در میان مسلمین می شود. احمد مبنای زندگی خودش را بر همین اساس گذاشته بود. اهل تفریح و خوش گذرانی به جا بود، با دوستانش بیرون می رفت، از ماشینش استفاده می کرد؛ ولی حد همه چیز را نگه می داشت و همه چیزش به جا بود. اهل اسراف و زیاده روی نبود. تلاش می کرد تا دیگران را شاد کند تا همه از زندگی لذت ببرند. 🌺 راوی: مادر شهید 🌷 💔
🕊🍃 🌹 🍃شهید زینبی، معروف به «جواد»، به تاریخ ۲ دی ماه ۱۳۷۳ شمسی، در روستای «سکسکیه» (جنوب «لبنان») متولد شد. وی در نوجوانی به صفوف مقاومت اسلامی پیوست و سپس، داوطلبانه به مدافعان حرم بانوی مقاومت حضرت زینب کبری(س) در «سوریه» ملحق شد. 🍃علی سرانجام به تاریخ ۹ شهریور ۱۳۹۵ شمسی، طی نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» بال در بال ملائک گشود…. 🍃این تکه کاغذ کوچکی است که پس از شهادت، از جیب شهید علی حیدر پیدا شد و حاوی آخرین نوشته‌ی او است که به خون پاکش نیز آغشته شده در این دست نوشته آمده است: ای مولای من!💔 من بهشت و نعمت ها و درختان و جاودانگی اش را نمی خواهم… من به چیزی بزرگ تر طمع دارم. بهشتِ من، بودن در کنار  ” اباعبدالله (صلوات الله علیه) است 🌷 💔
🕊 🌹 🍃شهید عدیل» وقتی در پاکستان بود آرزویش برای به پیوستن به حزب الله لبنان را با مادرش بازگو کرد که با مخالفت مادر روبرو شد، اما شهید که می‌خواست عازم سوریه شود در مورد اوضاع سوریه به مادرش توضیح داد و از او اجازه خواست به سوریه برود، اما مادرش از عدیل خواست با پدر هم مشورت کند. پدرش وقتی از تصمیم او آگاه شد گفت: ابتدا باید به تزکیه نفس بپردازی، اول باید خودت را بسازی، درس دینی ات را تمام کن و بعد برو. 🍃عدیل دوباره سراغ مادرش رفت این بار دفترچه دل‌نوشته های مادر را آورد، مادرش در دفترچه اش نوشته بود «من همه فرزندانم را نذر حضرت بی بی فاطمه زهرا کرده ام» او دست گذاشت روی این جمله و گفت شما این جمله را همینطور نوشتی؟! در حد حرف بود یا واقعا می‌خواستی عملی هم باشد؟ وقتی شما به من اجازه جهاد نمی دهید، پس عملی هم در کار نیست. 🍃مادرش گفت: اگر فکر می‌کنی الان وظیفه این است و از همه ی جهات کامل هستی برو من اجازه می دهم و شهید با خوشحالی شش ماه قبل از اعزام به سوریه به کشور رهبر عزیزش، ایران آمد. 🌷 ✨🌙
🕊 🌹 🔹حسین بادپا سردار بی نام ونشانی که اخلاص را نزد رفقای شهیدش فرا گرفته بود هرگز نخواست دیده شود و نامش سر زبانها افتد . حسین بادپایی که دلش می خواست دیده نشود اصرار داشت که شهید شود و مگر نگفته اند عاقبت جوینده یابنده بود 🔹ومگر نگفته اند اگر دری را بکوبی واصرار کنی عاقبت ان در باز می شود . با شروع جنگ داخلی در سوریه وفعالیت گروههای تکفیری حسین به انجا رفت و هر بار که بر می گشت به اقتضای طبع وجودش که می خواست دیده نشود اگر سوالی می شد ، مختصر ومهربانانه ونرم وملایم همراه با لبخندی بر لب پاسخ می داد، پاسخی که قانعت نمی کرد. 🔹 روزی پرسیدم حسین جان فرماندهان شهید تیپ فاطمیون را می شناسی تنها بدین نکته اشاره کرد که بله می شناسم و هرگز نگفت به همراه آنان در تپه قرین چه کربلایی برپا کرده بود 🔹وهرگز نگفت با انفجاری که سبب شهادت فرمانده تیپ فاطمیون و معاونش شد او نیز به هوا پرت شد و شهادت را در کنار خودش حس کرد 🔹او از رشادتهایش در زمان جنگ تحمیلی و در زمان جنگ با تکفیریها هیچ نمی گفت چرا که می خواست دیده نشود و هر که بخواهد منیت را کنار بگذارد و با اخلاص برای خدا کار کند وبین خود وخدا را اصلاح کند یقینا خداوند نیز بین او و مردم را اصلاح کرده و او را شهره جهانیان می کند و با چشیدن شهد شهادت به او رضوان الهی را رزق وروزی او می کند. 🌷 ✨🌙
🍃 ‏دوستانش مزاح كردند كه شهيد شوی بايد با بيل جنازه‌ات را جمع كنيم، آنقدر كه اين طرف و آن طرف می‌روی.گفت بيل هم لازم‌تان نمی‌شود به همسرش هم گفت كه اگر شهيد شوم، پيكری نخواهم داشت پيش‌بينی محمود رادمهر درست بود.در خان‌طومان شهيد شد، اما هيچ‌وقت پيكر مطهرش پیدا نشد 🌷
🌹 ✍سراسر منطقه، از افغانستان گرفته، تا عراق و لبنان و سوریه و ...، برای دهه‌ها پدران و پدربزرگهایی داره که قراره برای قصه شب فرزندانشون، از شجاعتهای یک شیر شیهد، یک تعریف کنند! 🌷 در قلبهای ما زنده خواهد ماند!❤️💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🌴 حاج قاسم میگفت: 🥀 🕊 ✨ 🌙✨
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 سبکبالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین تکردند ترحم بر من مسکین نکردند سواران از سر نعشم گذشتند فغانها کردم اما برنگشتند اسیر و زخمی و بی دست و پا من رفیقان این چه سودا بود با من؟ رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟ جوانمردان جوانمردی کجا رفت؟ مرا این پشت مگذارید بی تاب گناهم چیست پایم بود در خواب اگر دیر آمدم مجروح بودم اسیر قبض و بسط روح بودم در باغ ش‌ه.اد.ت را نبندید یه ما بیچارگان زانسو نخندید 🎤