وقتی بچه بودم قدم نسبت به بقیه بچه ها کوتاه تر بود،
نجات دادن پرنسس همیشه فقط توی رویاهام امکان پذیر بود
و واقعیت بزرگ تر از چیزی بود که فکر میکردم.
همیشه قایم میشدم.
سرم پایین بود و سریع راه میرفتم، فکر میکنم از همون موقع بود که عادت کردم بال هام رو جمع کنم.
وقتی یکم بزرگ تر شدم با یه گیتار روی دوشم توی کوچه ها راه میرفتم
و برای این که درگیر سیگار نشم سریع برمیگشتم خونه...
Sechan exo : fly away
سلام بر کسانی که شبهای فراوان تکیهگاه افراد بسیاری بودند ؛ اما در شبهای تنهایی خود هیچ تکیهگاهی جز تنهایی نداشتند=))))
ازآنگیسوکهدردسترقیبانرایگانمیگشت
اگریکتارموهممیفروشیمنخریدارم!
You can't hurt me more than me, baby
عزیزدلم تو نمیتونی بیشتر از خودم بهم آسیب بزنی!
نه بیمارم...
نه خوشحالم.....
نه از حالم؛ خبر دارم..
گهی با دل....
گهی با جان...
گهی از. هر دو بیزارم..
@fahamejann