🔴تمثیل (غار )افلاطون
✅ تمثیلیست که توسط افلاطون درکتاب (جمهور) طرح شده و برای توضیح نظریهٔ عالم مُثُل خود به کار بردهاست
@falsafeh_nazari
⬅️تعدادی انسان در حالی که به دیوار غل و زنجیر شدهاند، به طوری که همیشه رویشان به سمت دیوار رو به رو بوده است و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند. در پشت این افراد آتشی روشن است و در جلوی این آتش نیز مجسمههایی قرار دارند و هنگامی که حرکت میکنند سایهٔ آنها بر دیوار روبه رو میافتد. در واقع این مجسمه ها همان اعتقادات و عقایداین گروه از افراد هستند که سایه ی آنها بر روی دیوار منعکس میشود.
⬅️در این میان، ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشسته است باز میگردد. و آن شخص به عقب برمیگردد و پشت خود را میبیند و سپس از دهانهٔ غار به بیرون میرود.
@falsafeh_nazari
✅ او تازه متوجه میشود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار قرار داشت.
⬅️در واقع، این جهانِ خارج همان عالم مثل افلاطونی است که شخص، هنگامی که به آن میرسد متوجه میشود که حقایقِ جهان چیزی جز این است و داخل غار کجا و خارج آن کجا! شخصی که به عالم خارج از غار رفته و از آن آگاهی کسب کرده است تصمیم میگیرد که به غار برگردد و دیگران را نیز از این حقیقت آگاه کند.
⬅️و هنگامی که به سوی آنان میرود تا آنها را نسبت به جهانِ خارج آگاه کند و بگوید که حقیقت چیزی جز این است که شما به آن دل بستهاید، با برخورد سرد زندانیان مواجه میشود، وآنان حرف وی را دروغ میپندارند...
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
💠ادامه دارد...
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴در واقع این تمثیل بیان میکند که این جهان سایهایست از آن جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل میباشد.
@falsafeh_nazari
⬅️غار نیز تمثیلی است از این عالم که همان سایهٔ مثل است و تنها کسی که میتواند خود را به عالم حقیقی برساند فیلسوف است.
⬅️وظیفه فیلسوف این است که خود را از این عقاید باطل و غیر عقلانی مردم درباره جهان هستی به دور کند و حقیقت را از خاستگاه حقیقی آن یعنی همان عالم مُثُل لایتغیر جستجو وشهود کند.
@falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها)خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴افلاطون خاطر نشان می کند که اگر کسی، پس از صعود به روشنی خورشید، دوباره به غار برگردد، به علّت تاریکی نخواهد توانست درست ببیند، و خود را مورد تمسخر خواهد ساخت؛ و اگر بکوشد تا دیگری را آزاد کند و به سوی نور بالا بکشاند، زندانیان، که تاریکی را دوست دارند و سایه ها را واقعیّت راستین می پندارند، اگر بتوانند او را می گیرند و به مرگ محکوم می کنند.
@falsafeh_nazari
⬅️این سخن را می توان اشاره ای به سقراط دانست، که کوشید تا کسانی را که به گفتار او گوش فرا می دادند روشن کند و انان را، به جای اینکه بگذارد به علت تعصّب و سفسطه گمراه شوند، برآن دارد که حقیقت و عقل را دریابند.
⬅️از اینجاست پافشاری او بردادن اهمّیّت زیاد به تعلیم و تریبت، که به وسیله ی آن جوانان می توانند تدریجاً به مشاهده ی حقایق و ارزشهای جاوید و مطلق رهبری شوند، و بدین ترتیب از گذراندن زندگی خود در«عالَم سایه وارِ» خطا و کذب و تعصّب و پیروی سوفسطائی و کوری نسبت به درک ارزشهای حقیقی، و غیره، نجات یابند.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون