🔴استدلال ابن سینا بر وجود مدینه فاضله
⬅️ابن سینا، در میان فلاسفه اسلامی نخستین فیلسوفی است که توانست نظام فلسفی کاملی را استوار کند و با نظام دینی هماهنگ سازد.
⬅️خلاصه استدلال شیخ الرئیس از این قرار است:
💠۱.انسان موجودی اجتماعی است و تمایز او از دیگر حیوانات در این حیات اجتماعی خلاصه میشود؛ ابن سینا حیات اجتماعی انسان را با دو نکته تبیین میکند:
الف)اگر کسی به صورت انفرادی زندگی کند معیشت اون نیکو نیست.✅
ب)انسان برای کفایت آموزش، چاره ای جز گرفتن کمک از دیگران ندارد؛ بنابراین، انسان ها مضطرند و به مدینه و حیات اجتماعی نیاز دارند و اگر کسانی فقط بر اجتماع بسنده کنند و مدینه و شهری نسازند، ناچارند تشبهی به مدینه داران داشته باشند؛ اگرچه فاقد مدینه و کمال مدینه باشند؛ نتیجه آنکه:
حیات اجتماعی ،هم نیکو هم ضروری است.✅
💠۲.در هر اجتماعی مشارکت، تقسیم کار، معامله و داد ستد سنت و قانون عدل لازم و ضروری است.
💠۳.برای قانونگذاری، قانونگذار عادلی لازم است که رو در روی مردم قرار گیرد، با آنها سخن بگوید، از جنس آنها بوده و مورد مشاهده مردم باشد و باید از خود معجزاتی نشان دهد تا مردم تفاوت او را با سایرین احساس کنند و از اون اطاعت کنند.
💠۴.قانونگذار، علاوه بر قانونگذاری باید مجری قوانین هم باشد و مردم را به حال خود رها نکند؛ زیرا مردم، نفع خود را <<عدل>>و ضرر خود را <<ظلم>>میپندارند.
💠۵.وقتی وجود چنین انسان صالح و قانونگذاری ممکن و نافع است، عنایت الهی اقتضای تحقق این منفعت را دارد و محال است که خداوند ضرورت امری را بداند و محقق نکند؛ ابن سینا در این رابطه به "قیاس اولویت" تمسک میکند و میگوید:
خدا میدانست انسان برای بقای نوع و سلامتی اش به رشد مو، بر مژه ها و ابرو ها و گودی کف پا و دیگر امور جسمانی نیاز دارد و این نیازمندی ها را به لحاظ علم دقیق و نظام اصلح تخقق داد؛ آیا نیاز به قانونگذار کمتر از این نیازمندی است؟ محال است خداوند آن امور را بداند و بی تفاوت بماند.
💠۶.این انسان اصلح، باید به دستور و با اجازه الهی با استفاده از وحی، به قانونگذاری بپردازد و نخستین و اصلی ترین قانون این است که مردم را با حق تعالی آشنا سازد و وحدت و قدرت و علم به آشکار و پنهان و عدالت حق تعالی و استقرار و عاقبت نیک را برای مطیعان و عاقبت نیک را برای مطیعان و عاقبت پست را برای گناه کاران معرفی کند.
💠۷.انبیا نباید بیش از دستور های خداوند به مردم آموزش دهند و درباره خداوند مردم را به بیش از وحدت و حقانیت و تنزیه الهی مشغول سازند؛ البته برای افراد مستعد و توانا میتوانند جملات و عبارت به همرا رمز و اشاره بیان کنند.
💠۸.به دلیل اینکه پیامبران، همیشه حضور فیزیکی ندارند، باید تدبیری بیندیشند تا شریعت و قوانین الهی که برای مصالح انسان ها فرود آمده است از بین نرود؛ به مردم سفارش کنند و محل های مقدسی، مانند مکه و مسجد برای عبادت مشخص سازند.
#ابن_سینا.
#مدینه_فاضله.
#توحید.
#اسلام.
#شارع_مقدس.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
💢عقل گرایی انتقادی"،نه "عقلانیت حداکثری" را میپذیرد، و نه "ایمان گرایی افراطی"را؛ یعنی هم امکان نقد و ارزیابی عقلانی نظام های دینی اعتقاد دارد و هم صحت یک نظام دینی را به صورت قاطعانه و همگانی میسر نمیداند....
🆔 @Falsafeh_nazari
🔴چالشی در عقل گرایی انتقادی
⬅️"عقل گرایی انتقادی"،نه "عقلانیت حداکثری" را میپذیرد، و نه "ایمان گرایی افراطی"را؛ یعنی هم امکان نقد و ارزیابی عقلانی نظام های دینی اعتقاد دارد و هم صحت یک نظام دینی را به صورت قاطعانه و همگانی میسر نمیداند.
⬅️میتوان نظام های دینی را عقلا مورد ارزیابی و نقد قرار داد؛ ولی اثبات قاطع و همگانی آنها امکانپذیر نیست.
بر اساس این رویکرد، باید تمام تلاش خود را در شناخت براهین موید نظام های دینی به کار گیریم و آنگاه، براهین را در نظام های رقیب مقایسه کنیم و تمام انتقادها را مورد پژوهش قرار دهیم.
💠عقل گرایی انتقادی؛ بیش از آنکه طالب اثبات قطعی باورهای دینی و نظام های اعتقادی باشد، بر نقش عقل در نقد اعتقادات دینی تاکید میورزد و این نگرش، توجیه عقلانی باورهای دینی را نادیده میگیرد و حکم قطعی را از خود سلب میکند و نفی حکم قطعی، ساختمان خود اصول انتقاد را ویران کرده و به نسبیت میانجامد.
💠آیا میتوان با نفی عقل گرایی حداکثرب و ایمان گرایی افراطی با عقل گرایی انتقادی روی آورد و آن را راه حل کافی و متعارف محسوب کرد؟ حق مطلب این است که عقل گرایی انتقادی ، از معرفت شناسی کانت و علم گرایی کارل پوپر متاثر است با توجه به چالش های پیش روی این دو راه ،این مدل از عقل گرایی نیز آسیب پذیر است.
💠"معرفت شناسی کانت" که همان فلسفه ذهن اوست، با پرداختن نظریه "پدیدار شناسی" ،به توقف ذهن در پشت دیوار "نمود ها" یا پدیدار ها و عدم راهیابی آن به "بود ها" یا واقعیات رأی میدهد؛ در نتیجه؛ دست عقل را از کشف واقع و رسیدن به حقایق کلی خلع میکند.
💠پوپر نیز در قاعده "ابطال پذیری"، خود راه رسیدن به یقین توسط علوم و حتی "استقرا" را سد کرده است.
بدین ترتیب که:
<<عقل توان و صلاحیت صدور حکم قطعی درباره هیچ یافته ای را ندارد.>>
در حالی که این دو مکتب توان پشتیبانی از عقل گرایی انتقادی را ندارند.
#عقل_گرایی_انتقادی.
#امانوئل_کانت.
#کارل_پوپر.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴حقیقی بودن عقل گرایی اعتدالی
⬅️<<عقلانیت اعتدالی>>دو تئوری مشخص در قلمرو <<تئوری های صدق>>و <<تئوری های توجیه>> را میپذیرد.
⬅️از میان تئوری های صدق، که عبارت اند از:
۱.تئوری مطابقت.
۲.تئوری انسجام گرایی.
⬅️و تئوری های توجیه:
۱.تئوری پراگماتیسم.
۲.تئوری نسبیت.
۳.تئوری کاهش گرا.
⬅️تنها تئوری مطابقت را مقبول میداند، یعنی:
💠حق و صدق را به معنای مطابقت با نفس الامر میگیرد و معیار شناخت را "مبناگرایی" میداند نه فایده گرایی و انسجام گرایی.
💠بر این اساس، بدیهیات و گزاره های پایه میتوانند مدعیات اصلی دین را مورد سنجش قرار دهند و اثبات کنند؛ مانند توحید معاد و نبوت ، آنگاه با توجه به براهین خدشه ناپذیر فلسفه اسلامی(حکمت متعالیه، حکمتی که ملاحد اعم از سوفیست و ماتریالیسم دیالکتیک و اگزیستانسیالیست و...را فلج کرده) میتوان حقانیت اسلام را پذیرفت.
⬅️توضیح اینکه:
عقل گرایی حداکثری یا اعتدالی ،هردو، به استناد نظریات به "بدیهیات" اعتراف دارند؛ لکن عقل گرایی حداکثری گستره وسیعی را به بدیهیات اختصاص میهد و تعداد آن را از 30 مورد هم بیشتر میداند که در نتیجه وجود هیچ گزار ظنی را نپذیرفته و اثبات تمام گزاره های ظنی را ممکن میداند؛ لکن عقل گرایی اعتقادی، با تحدید بدیهیات در اولیات و وجدانیات و فطریات، معتقد است آن عده از گزاره های مستنتج که به اولیات و در نتیجه به علم حضوری استناد مییابد، به صورت یقینی ظاهر میگردد و سایر قضایا در حد ظنیات باقی میمانند.
💠بدین ترتیب، کسی که دچار شبهه در قبال بداهت نباشد، میتواند با این ترتیب، به سوی اثبات گزاره های دینی گام بردارد.
با بیان فوق، تفاوت عقلانیت "حداکثری" و "ایمان گرایی افراطی" با <<عقل گرایی اعتدالی>> و توان عقل گرایی اعتدالی در تبیین سازش عقل و دین، مشخص میگردد.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴اصل عدم قطعیت و سوفیسم
💠اصل عدم قطعیت، دست آورد فیزیک جدید است، اما متاسفانه برداشت های فلسفی نادرستی از آن شده.
⬅️به عنوان مثال ملاحد استدلال میکنند:
"اصل عدم عدم قطعیت میگوید هیچ چیز قابل پیش بینی و حقیقی نیست ،لذا هیچ چیز مطلق نیست و حقیقی معلوم نیست وجود داشته باشد."
⬅️اما اصل عدم قطعیت به بیان ساده چیست و از چند مرحله میتوان آثار آن را تشخیص داد؟
⬅️چگونه میتوان اصل عدم قطعیت را با سوفسطائی گری تمایز داد؟🤔
⬅️آیا واقعا اصل عدم قطعیت با سوفسطائی گری سنخیت دارد؟🤔
💠یک گام مهم برای کشف تئوری کوانتوم، پیشنهاد ماکس پلانک در سال 1900 میلادی بود، مبنی بر اینکه نور همواره در بسته های کوچکی به نام کوانتوم ها منتشر میشود.
💠ولی با اینکه فرضیه کوانتومی پلانک به روشنی مشاهدات نرخ تابش از جسم های داغ را توضیح میداد، گستره مفاهیم جنبی آن تا میانه دهه 1920 میلادی، هنگامی که فیزیکدان آلمانی، ورنر هایزنبرگ، اصل عدم قطعیت معروف خود را فرمول بندی کرد، دریافته نشد.
💠او دریافت که که فرضیه پلانک به این مفهوم است که هر چه با دقت بیشتری موقعیت یک ذره اندازه گیری شود، با دقت کمتری میتوان سرعت آن را اندازه گرفت و بالعکس.
💠 به بیان دقیق تر، او نشان داد که عدم قطعیت در اندازه گشتاور آن باید همیشه از ثابت پلانک، عددی نزدیک با انرژی نهفته در یک کوانتوم نور دارد، بزرگ تر باشد.
💠در مجموع، مراحل اصل عدم قطعیت شامل 4 مرحله است که با شرح آن به زبان ساده، میتوان بر مدعیانی که ادعا دارند اصل عدم قطعیت ریشه سوفسطائی گری دارند پایان داد و متوجه حقیقت اصل عدم قطعیت بشوند:
1-طول موج های بسنده بالا، سرعت ذره ها را بهم میزنند.✅
2-طول موج های بسنده پایین، سرعت ذره ها را کمتر بهم میزنند.✅
3-هرچه طول موجی که برای مشاهده یک ذره بکار میرود کوتاه تر باشد، قطعیت موقعیت آن بیشتر است.✅
4-هرچه طول موجی که برای مشاهده یک ذره بکار میرود دراز تر باشد، عدم قطعیت آن بیشتر است.✅
#اصل_عدم_قطعیت.
#ورنر_هایزنبرگ.
#ماکس_پلانک.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴گزاف گویی زیست شناس مُلحد ،ریچارد داوکینز
⬅️وقتی که یک بیولوژیست پا در کفش فلاسفه میگذارد!!
⬅️حجت الاِلحاد والملحدین کاهن اعظم شیخ ریچارد داوکینز یک بیولوژیست است ، به تقلید از فیلسوف بی سواد برتراند راسل، در کتاب پندار خدای خویش پا در کفش فلاسفه گذاشته و مدعی میشود:
💠اگر شخصی به عنوان خدا وجود داشته باشد باید بسیار پیچیده (Complex) باشد و هرچه چیزی پیچیده تر باشد احتمال وجود داشتن آن کمتر است.
⬅️به راستی استدلال مضحک فوق را کدام انسان عاقلی میپذیرد...؟!
💠 عجیب نیست که وی مدعی میشود چون خدا باید بسیار پیچیده باشد پس امکان وجودش صفر است لذا عالم بر اساس تصادف و اتفاق خلق شده است...!
💠گویا داوکینز نمیفهمد تصادفی و اتفاقی بودن خلق عالم با توجه به ممکن الوجود بودن جهان، امری است که احتمالش به مراتب از احتمال وجود طراحی هوشمند ضعیف تر است.
💠و شاید اگر داوکینز میدانست خداوند در دانش فلسفه، موجودی است بسیط نه پیچیده و اگر میدانست پیچیدگی مربوط به موجود مادی است نه مجردات، هیچ گاه این توهم را نمیزد.
💠لذا، بهتر است نام کتاب وی را به جای <<توهم خدا>>، به <<توهم داوکینز>> تغییر نام دهیم.✅
#توهم_داوکینز.
#حجت_الالحاد_والملحدین.
#برتراند_راسل.
#پوزیتیویسم.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari