قسمت اول:
✅ فلسفه چیست ؟
استاد معتقد است که با دو ملاک باید دانشها و علوم را ارزش گذاری کرد:
1⃣هرچه یقینی تر باشند.
2⃣هرچه گستره ی بیشتری از حقایق را برای ما آشکار کند .
👈مسائل کلی عالم،مقتضای فطرت انسان است و توجه به مسائل کلّی از مهمترین مسائل فکری بشر است و این مسائل هم جزء مسائل فطری بشر است .
👈فطرت هم یعنی شاکله و ساختار وجودی موجود که در فرهنگهای مختلف و جغرافیاهای مختلف و زمانها و شرایط و جنسیتهای مختلف تغییر نمیکند .
👈مُشتهای عقل حقیقت و واقعیت است از آن جهت که واقعیت است و این مایز بین انسان و موجودات دیگر است . موجودات دیگر واقعیت را با یک رنگ و لونی و با یک قید و حیثیتی که نیازهای ویژه قوایشان را برآورده کند ،طلب می کنند.
👈گربه و سگ هرکدام در عالم خودشان زندگی میکنند و در عالمی که مناسب با دستگاه ادراکی آنهاست و دستگاه ادراکی آنها هم مناسب نیازهای آنهاست ولی این انسان است که در عالم واقعی زندگی میکند به شرطی که بکوشد عالم واقعی را بفهمد و آن منوط به این است که وارد ساحت عقل شود و لازمه ی آن رهایی از قوه ی خیال و شهوت و غضب است .
✅علامه میفرماید:در جهان هستی که دارای موجودات بسیار و پدیده های بیشمار بوده است و ما نیز جزئی از مجموعه ی آنها میباشیم بسیار میشود که چیزی را راست و پابرجا پنداشته و موجود می انگاریم و سپس بفهمیم که دروغ و بی پایه بوده است .لذا باید موجودات حقیقی و واقعی (حقایق به اصطلاح فلسفه ) را از موجودات پنداری (اعتباریات و وهمیات) تمیز دهیم.یعنی ما توی جهان واقعی زندگی نمی کنیم و یک عمر موجودات غیر حقیقی را حقیقی می پنداریم و یک عمر با این پندارها زندگی میکنیم و با همین پندارها می میریم .
👌حقایق یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی دارند .
👌اعتباریات یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی ندارند ولی عقل برای آنه مصداق اعتبار میکند چون در عرصه ی معرفت کار ما پیش نمیرود مگر اینکه از این مفاهیم استفاده کنیم مثل مفهوم ملکیت یا علیت .
👌وهمیات هم مانند اعتباریات مصداقی در خارج ندارند و باطل محض اند مثل سیمرغ و غول و امثالهم .
✅ فلسفه سعی میکند که با میزانهای دقیق این سه دسته را از هم جدا کند؛ اول حقایق را از اعتباریات و وهمیات جدا میکند و بعد اعتباریات را از وهمیات جدا میکند .
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
قسمت دوم:
✅علت نیازمندی به فلسفه
1⃣همانطور که بیان شد فلسفه یک خاستگاه فطری در بشر دارد و بشر از نظر کاوش غریزی ، طبعاً علاقه مند است که حقایق را از اوهام و امور واقعیت دار را از امور بی واقعیت تمیز دهد و لذا از این جهت نیازمند فلسفه است.
2⃣علامه میفرمایند:دست به هر رشته از رشته های گوناگون علوم بزنیم اثبات هر خاصه از خواص موجودات به موضوع خود،محتاج ثبوت قبلی آن موضوع می باشد.
یعنی علوم که از کان ناقصه (خواص و احکام) موضوع خود بحث میکنند اول محتاج این هستند که وجود آن تصدیق شود (کان تامهّ) و این کار از خود علوم بر نمی آید بلکه کار علمی است که واقعیات را از غیر واقعیات جدا میکند و این علم فلسفه نام دارد .
پس فلسفه یک سلسله بحثهای برهانی و قیاس عقلی است که از مطلق وجود و احکام و عوارض آن گفتگو میکند و این فلسفه است که به ما اطمینان میدهد که قبل از اینکه پیرامون خواص و آثار چیزی سخن بگوئیم از وجود آن مطمئن شویم .
👌توی علوم اصلاً محمول موجودُُ بکار نمی رود بلکه محمولی که در علوم بکار میرود صفات و احکام و حالات موضوع است نه وجود آن . وجود آن باید در فلسفه اثبات شود .
✅حضرت علامه می فرمایند:هیچیک از این علوم نمی گوید که فلان موضوع موجود است یا وجودش چگونه وجودی است بلکه خواص و احکام موضوعِ مفروض الوجود را بیان کرده و وجود و چگونگی آن را به جای دیگر ( حس یا برهان فلسفی ) احاله مینماید .
پس نخست باید وجود شی ء را اثبات کرد یا او را مفروض الوجود گرفت و سپس به خواص و احکامش پرداخت .
👈علوم از راه اثبات وجود موضوع به طور کلی نیازمند به فلسفه میباشند .
❓آیا فلسفه نیز به علوم نیازمند است ؟
علامه میفرماید : فلسفه نیز در پاره ای از مسائل متوقف به برخی از مسائل علوم میباشد که از نتایج آنها استفاده کرده و مسئله انتزاع نماید .
یعنی فلسفه صغرای استدلال خود را ممکن است از علوم بگیرد و یک مسئله علمی را صغرای قیاس فلسفی خود قرار دهد (نه کبری ) و از روی اصول کلی خود یک نتیجه ی فلسفی استنتاج کند.
البته در جاهایی که مقدمات خود را از علوم میگیرد مانند فلکیات و جواهر و اعراض و بحثهای دیگر او نیز مانند علوم با تحول فرضیه ها متحول میشود .
البته نیازمندی علوم به فلسفه منحصر به اثبات وجود موضوعاتشان توسط فلسفه نمی باشد بلکه جمیع قوانین کلی علمی ، قانون بودن و قطعی بودنشان متوقف به یک سلسله اصول کلی است که فقط فلسفه میتواند عهده دار صحت آن اصول باشد.
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
قسمت سوم:
👈ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:
1⃣ سنخ بحث فلسفی با سنخ بحثهای علمی دو سنخ صددرصد مختلف می باشند.بحث فلسفی این است که چه وجود دارد و بحث علمی این است که فلان چیز چه خصوصیتی دارد .
علامه میفرمایند:هرگونه بحث و کاوش فلسفی (الهی یا مادی ) از بحثهای علمی کنار میباشد و به روش خاصی که از بود و نبود سخن میگوید بحث خواهد نمود.
لذا از اینجا بی پایگی پندارهای دانشمندان ماتریالیسم دیالکتیک به خوبی روشن میشود که میگویند فلسفه ی ماوراءالطبیعه تنها به یک رشته مقدمات عقلی و پندارهای ساده ی بی گواه متکی است و روش ما به علم تجربی مستند است و با پیشرفت علم پیش میرود .
باید به این دانشمندان گفت که بحث فلسفی اصولاً از بحث علمی جداست.
💠علت عدم تحول فلسفه ماوراءالطبیعه این است که سایر علوم روی فرضیه کار میکنند که با پیشرفت و توسعه ی تجربه تحول پیدا میکند.فرضیه اصولی است که نه بیّن و بدیهی است،و نه مبیّن و اثبات شده،بلکه مفروض است؛ولی فلسفه روی بدیهیات کار میکند و نظر علمی ثابت نتیجه میدهد .
2⃣ فلسفه واقعیت مطلق را بررسی میکند و علوم واقعیتهای مقیّد را بررسی میکنند
علوم اظهار نظرشان فقط در حیطه ی موضوعشان محترم است اینکه ادراک چیزی بیش از تحول مادی نیست این را دانشمند نمیتواند بگوید چون بیش از این را نمیتواند مطالعه بکند و فیلسوف هم نمیتواند به قضاوت او بسنده کند بلکه باید خودش پژوهشی جداگانه انجام دهد .
3⃣ افکاری که ناظر به واقعیت اند دو گونه اند: یا انکار واقعیت میکنند یا اذعان به واقعیت میکنند؛افکار دسته اول را سفسطه و افکار دسته دوم را فلسفه میگویند .
و فلسفه هم دو گونه است: یا فلسفه ای است که وجود غیر مادّی را منکر است که فلسفه ی مادی (ماتریالیسم) نام دارد و یا به وجود غیر مادی اذعان دارد و آن را منکر نیست که فلسفه ی الهی یا ماوراءالطبیعه نام دارد .
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
4_5920440541534751040
485.8K
✅وصیت نامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
🌺قال الإمامُ الصّادقُ (ع) لَمّا سَألَهُ مُعاوِيةُ بنُ وَهَبٍ عَنِ الخَبرِ الّذي رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّه ِ (ص) رَأى رَبَّهُ عَلى أيِّ صورَةٍ رَآهُ ؟ و أنَّ المُؤمِنينَ يَرَونَ رَبَّهُم في الجَنَّةِ عَلى أيِّ صورَةٍ يَرَونَهُ ؟ فتَبَسَّمَ و أجابَ (ع) : يا مُعاوِيةُ! ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ يأتي عَلَيهِ سَبعونَ سَنَةً ، أو ثَمانونَ سَنَةً يَعيشُ في مُلكِ اللّه ِ و يَأكُلُ مِن نِعَمِهِ ثُمّ لا يَعرِف اللّه َ حَقَّ مَعرِفتِهِ !ثمّ قالَ:یا معاویةَ إنّ محمّداً لمْ یَرَ الرّبَّ تبارکَ و تعالی بِمُشاهدة العَیانِ،و إنَّ الرّؤیةَ علی وجهینِ:رؤیَة القَلبِ و رؤیة البصرِ،فَمنْ عنی برؤیةِ القَلْبِ فهو مصیبٌ،و منْ عنی برؤیةِ البَصَرِ فقد کذبَ و کَفَرَ باللّه و آیاته؛لقولِ رسول اللّه(ص)مَنْ شَبَّهَ اللّهُ بخَلقِه فقد کَفَرَ.
✅بحار الانوار، جلد 4، صفحه 55-54
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
4_5780814427506868641.mp3
18.64M
✅آشنایی با آیت الله حیدری
✅مشکلات تفکر دینی در حوزه های علمیه و راه حل آن
#سید_کمال_حیدری
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
✅علامه حسن زاده آملی میگوید: بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شَکل هندسی قطّاع.
من از او، به خاطر غرض الهی که در نظرم داشتم، سؤال کردم: عزیز من! از این شکل چند حکم هندسی میتوان استفاده کرد؟
گفت: شاید هفت تا ده تا حکم.
گفتم: مثلاً بیست تا چطور؟
گفت: شاید. ممکن است.
گفتم: دویست تا چطور؟ به من نگاه میکرد که آیا دویست حکم هندسی میتوان از آن استنباط کرد و توقّف کرد.
گفتم: دویست هزار چطور؟ خیال میکرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف میزنم.
👈بعد به او گفتم: آقا! این خواجه نصیرالدّین طوسی کتابی دارد به نام «کشف القناع عن اسرار شّکل القَطّاع» و جناب خواجه از این شکل، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسی استنباط کرده؛ یعنی قریب نیم میلیون شَکل هَندسی قَطّاع؛
بعد به او گفتم: این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده، شما آن کتاب و خود خواجه را میشناسی؟
گفت: نخیر
👈بعد راجع شخصیت خواجه صحبت کردیم و به او گفتیم: این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشانه به جوار الهی ارتحال میکند، وصیّت کرد: مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عیبه به خاک بسپارند و روی قبر در پیشگاه امام هفتم؛ مثلاً نوشته نشود، آیت الله، علاّمه. این (امام کاظم) امام است، حجت الله است، قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است. روی قبر من بنویسید: «وَ کَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید»
👈و این عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بنا کننده رصدخانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی و بالاخره خواجه نصیر الدّین طوسی و استاد بشر و استاد کلّ فی الکل امّا در پیشگاه امام هفتم این طور وصیّت میکند که روی قبرش بنویسند.
🌺روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی گرامی باد🌺
#منطق
#فلسفه
#خواجه_نصیرالدین_طوسی
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
⬅️خلاصه مقاله دوم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم
✅جمع آوری شده توسط یکی از دوستان عزیز و نتیجه مباحث گروه
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت اول:
✅ فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم )
هر انسانی از نخستین روزی که دیدگان خود را به جهان می گشاید با دو امر فطری مواجه میشود :
1⃣ جهان خارج از خود را می یابد
2⃣ و در آن جهان براساس اراده تصرف می کند و کارهایی را انجام می دهد که این کار ارادی هم بدون علم و آگاهی ممکن نیست .
👈البته باید توجه داشت که در این مواجهه با خطاهایی هم روبرو میشود .
👈 و نکته ی دیگر اینکه یافتن جهان بیرون از خود و تصرف ارادی در آن جزء فطرت انسان است؛یعنی جزء ساختار وجودی اوست و از حقایق مسلمه ای است که همه ی اذهان در آن توافق دارند و برای احدی قابل تردید نیست و اگر به زبان انکار نماید عملا مورد قبول و پذیرش اوست.
✅ اما با وجود این معلوم فطری ، مردمانی هستند که واقعیت جهان هستی خارج از ما را قبول ندارند،البته اینان با سفسطه از مادر زاده نشده اند و فطرت ادراک و اراده انسانی را گم نکرده اند یعنی دارند با این فطرت زندگی میکنند چون به امور پیرامون زندگیشان عکس العمل نشان می دهند،وقتی گرسنه میشوند غذا میخورند،تشنه میشوند آب میخورند،در موقع شادی می خندند و خلاصه با نظام مخصوصی که در زندگی انسانی هست زندگی میکنند و افعال ارادی انجام میدهند،اما وقتی وارد ساحت نظر میشوند و در بحثهای نظری، ایده آلیسم و سفسطه را می پذیرند و میگویند "واقعیتی نیست".
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
قسمت دوم:
✅مراحل سفسطه
1⃣ مرحله ی اول این است که میگویند (واقعیتی نیست) ولی چون می بینند که در همین یک جمله واقعیتهای بسیاری را تصدیق کرده اند چون به هرحال حکمی داده اند و و جود خود و مخاطب را قبول کرده اند وارد مرحله ی بعدی سفسطه میشوند .
2⃣ شکل جمله قبل را تغییر داده و میگویند (علم به واقعیت نداریم ) چون اگر علم به واقعیت انکار شد راهی به واقعیت نخواهیم داشت؛ لذا رفتند سراغ علم و پروژه به علم منتقل شد خب با این جمله نیز انسان و علم او و فکرش را تصدیق کردند لذا وارد مرحله ی بعدی شدند .
3⃣ در این مرحله گفتند (واقعیتی خارج از خودمان نداریم) یعنی علم به واقعیت خودمان و فکر خودمان نداریم.
4⃣ جمعی گام فراتر نهاده و بجز خود و فکر خود همه چیز را منکر شدند .
5⃣ این گروه که خطرناکتر از قبلی ها هستند کسانی اند که مطلق واقعیت حتی واقعیت خود را منکر بوده و در همه چیز شک و تردید دارند و حتی در شک خود هم شک دارند،چون اگر بگوید که شک دارد شک او میشود مصداق واقعیت.
راه گفتگوی نظری با این گروه بسته است و چاره این گروه این است که در ساحت عمل ، آنها را به تصدیقات عملی وادار کنیم تا در ساحت عمل واقعیت را بپذیرند .
👌 پس از موارد فوق روشن میشود که حقیقت سفسطه یعنی انکار علم (ادراک مطابق با واقع) و ادله ای هم که از این طائفه نقل شده، علم را هدف قرار می دهد.
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
قسمت سوم:
✅ فلسفه میگوید:
👈 اساس سفسطه مبنی بر اصل عدم تناقض است که امّ القضایا هست و اصل امتناع تناقض پایه ی جمیع علوم و ادراکات است.
👈 اگر از این یک اصل فکری صرف نظر شود هیچ علمی استقرار پیدا نخواهد کرد و با انکار این اصل هیچ حقیقتی را نمی توان اثبات کرد،چون در هر تصدیقی شما یک طرف قضیه را می گویید حق است و آن طرف قضیه را میگویید که باطل است؛یعنی هر تصدیقی در درون خودش تکذیب نقیض را هم دارد.علم موقعی علم است که یک طرف نقیض صادق و طرف دیگرِ نقیض کاذب باشد.در واقع نفی نقیض مساوی با اثبات اصل است.پس با پذیرش اصل عدم تناقض،واقعیت،یکی از دو طرف نقیض خواهد بود.
👌 علامه در متن می فرمایند :
برای ابطال مذهب این طائفه و نقض ادله شان راههای بسیاری در دست داریم؛زیرا همین که آنان به سخن در آمده و شروع به تفهیم و تفهّم نمودند معلومات زیادی را بدون توجه تصدیق نمودند مثل:
(متکلم هست ، مخاطب هست ، کلام هست ، دلالت هست ، اراده هست و ....بالاخره تاثیر هست ، علیت و معلولیت مطلق هست،چون خودش به عنوان فاعل ، علت سخن خویش است) که هریک از این موارد در الزام ایشان و روشن کردن حق کافی است.
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf
قسمت چهارم:
✅ برخی از شبهات ایده آلیسم
1⃣من وقتی به دنبال واقعیت می روم،چیزی جز مُشتی پندار و تصورات ذهنی چیزی به دست نمی آورم و واقعیت را هیچگاه بدست نمی آورم؛هرچه هست من هستم و پندارهای من .
👈پاسخ:
👌اولاً شما در این شبهه ، واقعیت ما و فکر ما را اثبات کردید.
👌ثانیاً شما فکر کردید که اگر براستی واقعیتی داشته باشیم باید خود واقعیت را بدست آوریم نه علم به آن را؛در حالی که اینطور نیست.ما خود واقعیت را بدست نمی آوریم؛زیرا خود واقعیت باعلم حضوری نزد ما حاضر می شود.شما وقتی به دنبال واقعیت می روید خود واقعیت به دست شما نمی آید،اما آن چیزی که به دست شما می آید یک سری پندار خنثی و بی اثر و بی ربط با واقع هم نیست بلکه آن چیزی که گیر شما می آید با تمام وجودش حکایت از واقعیت خارجی دارد،علم خاصیت کاشفیت و واقع نمایی از خارج رادارد و شما از این غفلت کردید .
2⃣اگر واقعیتی وجود دارد حواس ما که عمده راه شناخت است پر از خطاست.وقتی که ما در عرصه ی شناخت خطا داریم دیگر واقع را نمی شود از آنها اثبات کرد.
👈پاسخ:
👌ما منکر خطا نیستیم و فلسفه نیز این دعوی را ندارد که هرچه می فهمیم راست ودرست است،اما وجود خطا باعث نمی شود که ما واقعیت و علم به واقعیت را انکار کنیم و خود خطا دلیل براین است که واقعیتی هست وگرنه از کجا می فهمیدیم که فکرمان مطابق با واقع نیست؟اینکه نسبت به واقعیات ترتیب اثر منظم نشان می دهیم و پس از گرسنگی غذا می خوریم یا پس از احساس خطر فرار می کنیم این خود نشانه ی این است که اینها فطرتاً در ما هست.
3⃣اگر کاشفیت علم از خارج یک صفت واقعی بود و تنها اندیشه و پندار نبود هیچگاه تخلف نمی کرد؛پس وجود خطا با خاصیت کاشفیت علم ناسازگار است.
👈پاسخ:
👌این شبهه نمی تواند سفسطه را نتیجه بدهد؛چون کاشفیت در بعضی موارد پذیرفته شده است،اگر خطا را کشف کردید پس به واقعی دسترسی داشته اید اما اینکه این خطاها از کجاست؟ و آیا خطا مطلق است یا نسبی؟ پاسخ اینها را مفصل در مقاله چهارم خواهیم داد.
#استاد_مطهری
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
@falsaf