eitaa logo
آموزش منطق و فلسفه اسلامی
4.6هزار دنبال‌کننده
56 عکس
13 ویدیو
18 فایل
آموزش ساده اصطلاحات و لغات منطقی و فلسفی دانلود و دریافت اپلیکیشن منطق و فلسفه تنها از طریق این کانال جایز است موسسه مجازی نرم افزاری مرابیع @marabie پیشنهادات،انتقادات،تبادل @sarbbazzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯کلی عقلی 🖊به آن معنایی که در ذهن است و موصوف کلّیّت قرار گرفته است "کلّی عقلی" گویند.مثلاً مفهوم انسان در ذهن که از افراد کثیر حکایت میکند و وصف کلّیّت بر آنها عارض است کلی عقلی نامیده میشود. به عبارتی دیگر،مجموع موصوف کلّیّت و وصف کلّیّت با هم(که فقط در عقل وجود دارند)کلّی عقلی نامیده میشود. 👌وجه تسمیه:چون انسان کلّی فقط در ذهن و عقل وجود دارد؛زیرا عالم خارج،عالم تشخّص و جزئیت است و هر چه در خارج است همراه با عوارض و خصوصیات شخصی میباشد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯کلّی طبیعی 🖊کلی طبیعی به آن دسته از ماهیاتی گفته می‌شود که می‌توانند به صفت کلیت متصف شوند.مثل انسان بدون وصف کلّی که کلّی طبیعی نامیده میشود. واژه کلّی در کلّی طبیعی بر قابلیت صدق بر کثیرین دلالت ندارد که جایگاه آن تنها ذهن باشد،بلکه بر این دلالت دارد که این طبیعت،در افراد کثیر وجود دارد و از این رو مشترک میان آنهاست. 👌کلّی طبیعی همان ماهیت من حیث هی هی(ماهیت لا بشرط مقسمی)است. ⬅️نزاع بر سر وجود کلّی طبیعی در خارج،نزاعی دامنه دار و دیرینه است که پیشینه آن به افلاطون میرسد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تفاوت میان لابشرط قسمی و لابشرط مقسمی 🖊در لابشرط قسمی،قید تجرّد و خالی بودن از قیود لحاظ شده است،ولی در لابشرط مقسمی هیچ قیدی(حتی قید تجرّد و اطلاق)لحاظ نشده است.به همین بیان روشن میشود که میان لابشرط قسمی و لابشرط مقسمی تفاوت وجود دارد و اینگونه نیست که لابشرط مقسمی،به خودش و غیر خودش تقسیم شود. 👈استاد مطهری در این باره گفته اند: لابشرط قسمی آن است که مطلق است،قیدش اطلاق است.پس‌ لابشرط قسمی لابشرط از تجرّد و اختلاط است.ولی مقیّد است به لابشرطیّت ، یعنی مقیّد است به اطلاق.اما لابشرط مقسمی حتی از قید لابشرطیّت هم مطلق‌ است، مطلق است از هر قیدی حتی از قید اطلاق. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تقابل 🖊تقابل یعنی اجتماع دو شیء در محلّ واحد،از جهت واحد و در زمان واحد امتناع داشته باشد. 👌تقابل بر ۴ قسم است: 1⃣تناقض(ایجاب و سلب) 2⃣عدم و ملکه 3⃣تضادّ 4⃣تضایف ⬅️حصر عقلی اقسام: متقابلین دو صورت دارند: 1⃣یا اینکه یکی از آنها،عدم برای دیگری است(یکی وجودی و دیگری عدمی است)که این خود دو حالت دارد: الف)یک موضوعی در کار است که این دو را قبول میکند«عدم و ملکه» ب)موضوعی در کار نیست بلکه بصورت ایجاب و سلب است«تناقض» 2⃣و یا اینکه یکی از آنها عدم برای دیگری نیست(هر دو وجودی هستند)که این خود دو حالت دارد: الف)یا اینکه یکی از آنها در قیاس با دیگری تعقّل میشود«تضایف» ب)و یا اینکه یکی از آنها در قیاس با دیگری تعقّل نمیشود«تضادّ» ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تقابل تناقض 🖊تقابل میان ایجاب و سلب را تقابل تناقض گویند که بر دو صورت است: 1⃣تناقض در قضایا:مثل زیدٌ ابیضٌ،زیدٌ لیس بأبیضٍ 👈در چنین تقابلی لاجرم یکی از این دو قضیه صادقه است و دیگری کاذبه است. 2⃣تقابل در مفرد:مثل انسان،لا انسان 👌احکام متناقضان: اولاً:لا یجتمعان و لا یرتفعان. ثانیاً:میان متناقضان واسطه ای در کار نیست. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯شروط تناقض 🖊منطق‌دانان شرایطی را برای تحقق تناقض در باب قضایا ذکر کرده اند. اگر همه این شرایط محقق باشد، میان قضایا تناقض برقرار خواهد بود و از صدق یکی به کذب دیگری پی می بریم و بالعکس. ⬅️شروط تناقض: 1⃣موضوع:اگر موضوع دو قضیه مختلف باشد، تناقض میان‌شان وجود ندارد. 2⃣محمول:محمول دو قضیه نیز اگر یکی نباشد، موجب می‌شود دو قضیه تناقض نداشته باشند. 3⃣زمان:زمان دو قضیه باید وحدت داشته باشند والّا تناقضی درکار نخواهد بود. 4⃣مکان:مکان دو قضیه نیز باید وحدت داشته باشند و الّا تناقضی در کار نخواهد بود. 5⃣قوه و فعل:اگر دو قضیه به لحاظ قوه و فعل متحد نباشند، میان‌شان تناقضی نیست. 6⃣کل و جزء:دو قضیه باید در کل و جزء وحدت داشته باشند و الّا تناقضی در کار نخواهد بود. 7⃣شرط:دو قضیه اگر مشروط هستند، باید هر دو به یک شرط مشروط باشند. 8⃣اضافه:اگر موضوع یا محمول دو قضیه از امور اضافی و نسبی باشد، مضاف الیه هردو باید یکی باشد. 👈در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان وحدت شرط و اضافه،جزء و کل قوّه و فعل است،در آخر زمان 👈وحدت در حمل: این قسم از افزوده‌های ملاصدرا است و به این معناست که هر دو قضیه باید از جهت حمل یکی باشند؛به عبارت دیگر هر دو قضیه یا حمل اولی باشند و یا حمل شایع صناعی،نه اینکه یکی حمل اولی باشد و دیگری حمل شایع. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تقابل تضایف 🖊دو امر وجودی که هر یک از آنها با تعقّل دیگری تعقّل میشود متضایفان نامیده میشوند.مثل بالا و پایین بنابراین: اولاً:اجتماع متضایفین در شیء واحد از جهت واحد امکان ندارد. ثانیاً:متضایفان از جهت وجود و عدم و از جهت قوه و فعل با هم تکافؤ دارند(یعنی اگر یکی موجود بود دیگری هم موجود است و اگر یکی بالفعل بود دیگری هم بالفعل است) ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تقابل تضادّ 🖊ضدّان دو امر وجودی هستند که بر یک موضوع واحد وارد میشوند،داخل تحت یک جنس قریب می باشند،و میان آنها نهایت اختلاف است؛مثل سیاهی و سفیدی 👌اجتماع ضدان ممتنع است لکن ارتفاع آنها ممتنع نیست. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯علامه جوادی آملی : یه وقت کسی چند سال فقه و اصول و چند سال فلسفه خوانده، این جمع مکسّر است و همیشه در زحمت است. یه وقت کسی در فلسفه مجتهد مطلق است، در منقول مجتهد متجزی است، این باز هم جمع مکسر است و این شخص با مشکل مواجه است. یا در منقول مجتهد مطلق است ولی در فلسفه هفت هشت سال درس خونده، این هم جمع مکسر بین معقول و منقول کرده و مشکل جدی دارد. اگر کسی در معقول و منقول مجتهد بود، جمع سالم کرده و این شخص است که میتواند بگوید: حاشا که فلسفه مخالف شریعت و حاشا که شریعت مخالف فلسفه باشد و راحت بین آن دو جمع میکند. ولی اگر در احدالطرفین جمع مکسر بود، او همیشه درگیر است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯عدم و ملکه 🖊ملکه امری وجودی است که عارض بر موضوعی میشود که شأن آن موضوع این است که به آن امر وجودی متصف شود؛مثل بینایی. و عدم ملکه عدم همان امر وجودی در آن موضوع است؛مثل کوری ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯علامه طباطبائی از قول استادشان مرحوم آقای قاضی می‌فرمودند:من از باباطاهر تعجب می‌کنم که در شعرش چنین سروده: 🔸یکی درد و یکی درمان پسندد 🔸یکی وصل و یکی هجران پسندد 🔸من از درمان و درد و وصل و هجران 🔸پسندم آنچه را جانان پسندد.. چه طور باباطاهر گفته است: اگر جانان، هجران را پسندد، من هم آن را می‌پسندم؟! چگونه انسان می‌تواند این را بپذیرد؟! عاشق بر هر چیز صبر می‌کند اما بر فراق، صبر نمی‌تواند کرد. مولا علی علیه السلام در دعای کمیل می‌فرماید: مولا و آقای من! گیرم بر عذاب تو صبر کنم؛ بر دوری تو چگونه شکیبا باشم؟! » ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯هلیه بسیطه 🖊قضیه ای که محمول در آن،وجود موضوع است «هلیه بسیطه» نامیده میشود؛مثل:الانسان موجود 👌قضایای هلیه بسیطه دلالت بر ثبوت شیء میکنند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯هلیه مرکّبه 🖊قضیه ای که محمول در آن،اثری از آثار موضوع یا عرضی ار عرضیات موضوع باشد«هلیه مرکّبه»نامیده میشود؛مثل:الانسان ضاحک 👌قضایای هلیه مرکّبه دلالت بر ثبوت یک شیء برای شیء دیگر میکنند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯نوع بینش فیلسوف با عارف متفاوت است.فیلسوف میخواهد جهان را فهم کند،یعنی میخواهد تصویری صحیح و نسبتاً جامع و کامل از جهان در ذهن خود داشته باشد.از نظر فیلسوف حدّ اعلای کمال انسان به این است که جهان را آنچنان که هست با عقل خود دریابد،بطوریکه جهان در وجود او وجود عقلانی بیابد و او جهانی شود عقلانی.لهذا در تعریف فلسفه گفته شده است:«صیرورةُ الاِنسان عالَماً عقلیّاً مضاهیاً للعالَمِ العینیّ»یعنی فیلسوفی عبارت است از اینکه انسان جهانی بشود عقلی شبیه جهان عینی. ⬅️کلیات علوم اسلامی،بخش عرفان،مرتضی مطهری ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️خطبه 220نهج البلاغه: 🗯انّ اللّه(سبحانه و تعالی) جعَلَ الذِّکْرَ جلاءً للقلوبِ،تَسْمَعُ به بَعْدَ الوَقْرةِ،و تُبْصِرُ به بَعْدَ العَشْوةِ،و تَنقادُ به بَعْدَ المُعاندَةِ،و ما بَرِحَ للّه(عَزَّتْ آلاؤُه)فی البُرهةِ بَعْدَ البُرهةِ و فی اَزمانِ الفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فی فکرِهم و کَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عقولِهِم.. همانا خداوند متعال یاد خود را مایه صفا و جلای دلها قرار داده است،بدین وسیله پس از سنگینی شنوا،و پس از شبکوری بینا،و پس از سرکشی مطیع میگردند.همواره در هر زمان و در دوره فترتها خدا را مردانی بوده است که در اندیشه های آنها با آنها راز میگفته است و در خردشان با آنها سخن میگفته است. 👌معنویات ماه رجب را از دست ندهیم. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯معرفی اجمالی مکاتب اسلامی 🖊در میان فلاسفه مسلمان ۳روش فکری وجود دارد که عبارتند از: 1⃣مکتب مشاء 2⃣مکتب اشراق 3⃣حکمت متعالیه 👌روش فکری ابن سینا مشائی بوده است. 👌مؤسس مکتب اشراق،شیخ سهروردی و مؤسس حکمت متعالیه،صدرالمتألهین ملاصدرا است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️معرفی مکتب مشاء: 🖊مکتب مشاء یکی از مکاتب سه گانه فلسفه اسلامی است که از آموزه‌های ارسطو الهام گرفته است.کلمه مَشّاء به معنی راه‌رونده یا بسیار راه‌رونده است. 👌در فلسفه مشاء تنها بر استدلال و برهان تأکید می‌شود، در حالی که درفلسفه فلسفه اشراق علاوه بر استدلال، کشف و شهود نیز راه دارد. 👌 در وجه تسمیه مشاء اقوال مختلفی گفته شده‌است. برخی علت این نامگذاری را عادت ویژه ارسطو در تدریس ذکر کرده‌اند. گفته می‌شود ارسطو به هنگام تدریس فلسفه قدم می‌زده‌است. برخی نیز وجه آن را این دانسته‌اند که چون عقل و اندیشه این فلاسفه پیوسته در مشی و حرکت بوده فلسفه آنان به فلسفه مشاء مشهور شده‌است؛ چرا که حقیقت فکر همان حرکت به سوی مقدمات و از مقدمات به سوی نتایج است. 👌برجسته ترین دانشمندان مشائی عبارتند از: کندی، فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر طوسی و ابن رشد اندلسی. 👌در جهان اسلام فلسفه مشاء با نام ابن سینا شناخته و آموزش داده می‌شود. 👌کتابهای فلسفی بوعلی سینااز قبیل شفا،اشارات،نجات،دانشنامه علائی،مبدأ و معاد،تعلیقات،مباحثات،عیون الحکمه همه حکمت مشّاء است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️معرفی مکتب اشراق: 🖊مکتب اشراق یکی از مکاتب سه گانه فلسفه اسلامی است که از آموزه های افلاطون الهام گرفته است.کلمه اشراق به معنای تابش نور است. 👌در فلسفه اشراق علاوه بر استدلال و برهان،سلوک قلبی و مجاهدات نفس و تصفیه آن را نیز برای کشف حقایق لازم و ضروری میداند. 👌برجسته ترین دانشمند اشراقی و مؤسس مکتب اشراق،شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق است. علاوه بر شیخ اشراق،قطب الدین شیرازی و شهرزوری نیز روش اشراقی داشته اند. 👌مهم ترین کتابهای مکتب اشراق عبارتند از:حکمة الاشراق،تلویحات،مطارحات،مقاومات،هیاکل النور ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️معرفی حکمت متعالیه 🖊حکمت متعالیه یکی از مکاتب سه گانه فلسفه اسلامی است.حکمت متعالیه از اجتماع جریانات فکری مشاء و اشراق به علاوه عرفان و کلام،توسط ملاصدرا پایه گذاری شد. 👌در حکمت متعالیه،بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق،فلسفه و عرفان و همچنین مسائل مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است. 👌مهم ترین کتابهای صدرالمتألهین عبارتند از:اسفار اربعه،الشواهد الربوبیة،مبدأ و معاد،مشاعر ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️اولین فیلسوف مسلمان ابویوسف یعقوب بن اسحاق الکِنْدی مکنّیٰ به ابوالحکماء (۱۸۵–۲۵۶ هجری) ریاضی‌دان، منجم و فیلسوف عرب نخستین حکیم اسلامی است که به آثار حکمای یونان دسترسی داشته و به ترجمهٔ آثار ارسطو و تفسیر و بیان آنها پرداخته‌است. الکندی به فلسفه‌های یونانی، ایرانی و هندی آشنا بود و زبان پهلوی را نیز می‌دانست و در موضوعات مختلف مانند: موسیقی، هندسه، حساب، نجوم، منطق، الهیات و سیاست کتاب و رساله نوشت. گفته‌اند ۲۶۳ کتاب و رساله نوشته‌است و اکثر این آثار اینک مفقود شده‌است. ابن شهرآشوب می‌نویسد: «یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف عرب در عصر خود، دست به تألیف کتابی در تناقضات قرآن زد و کسی را در جریان کار خود نگذاشت. روزی یکی از شاگردان او به حضور امام حسن عسکری(ع) رسید. امام به او فرمود: آیا در میان شما کسی نیست تا استادتان را از آنچه دربارهٔ قرآن می‌نویسد، بازدارد؟ او گفت: ما شاگردان او هستیم، چگونه می‌توانیم دربارهٔ این موضوع یا غیر آن به او اعتراض کنیم؟ امام به فرمود: اگر چیزی بگویم به کِندی خواهی گفت؟ آن مرد گفت: آری، امام فرمود: پیش او برو و از وی بپرس: آیا از نظر شما ممکن است منظور قرآن غیر از آن معانی باشد که گمان کرده و پذیرفته‌اید؟ خواهد گفت ممکن است؛ زیر اهل فهم است. پس بگو: چه می‌دانی؟ شاید همان‌گونه که امکان آن را پذیرفتی، مراد قرآن غیر از آن باشد که تو می‌فهمی؛ و او هم سخنان امام را به وی منتقل کرد. کندی که این مسئله را در سخن، امری محتمل و از نظر عقلی جایز می‌دانست، گفت: قسم می‌خورم که این کلام از تو نیست. آن مرد گفت: این سخنان از امام عسکری (ع)است. کندی گفت: هم‌اکنون پیش او می‌روم که این امر جز از این خاندان برنمی‌آید؛ آنگاه آتش خواست و همه آنچه را که نوشته بود، سوزاند و از بین برد. استاد مطهری در نقد روایاتی چون روایت فوق از ابن شهرآشوب می‌نویسد: عجیب این است که برخی بدین علت که نامش یعقوب و نام پدرش اسحاق و کنیه اش ابویوسف است او را یهودی پنداشته‌اند و عجیبتر اینکه در بعضی روایات که قطعاً مجعول است، از او به عنوان کسی یاد کرده‌اند که در نظر داشته ردی بر قرآن مجید بنویسد. امروز در اثر تحقیقاتی که به عمل آمده روشن شده که اولاً ارزش علمی و فلسفی کندی بیش از آن است که قبلاً تصور می‌شد، ثانیاً مسلمانی پاک اعتقاد و مدافع و احتمالاً شیعه بوده‌است، ثالثاً به واسطه موقعیت علمی و اجتماعی محسود بوده‌است و نسبتهای ناروا به او مولود آن حسادتهاست. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️مکاتب اسلامی(حکمت مشاء) 👌قسمت اول 🗯فلسفه اسلامی در دل خود سه مشرب مهم فلسفی در خود جای داده است:مشرب فلسفی مشائی،اشراقی و حکمت متعالیه. هر یک از این مشربها به حکم آنکه مشربی فلسفی اند،بر برهان عقلی تکیه میکنند.آنچه مایه امتیاز مشرب فلسفی مشائی از مشربهای دیگر است ،تکیه آن بر برهان محض به تنهایی است؛در حالی که در فلسفه های اشراقی و متعالیه،افزون بر برهان و استدلال عقلی،بر شهود عرفانی نیز تکیه میشود. توضیح:در فلسفه با یک مسأله در دو مقام مواجه میشویم:مقام طرح مسأله و مقام اثبات مسأله.بی تردید یک مسأله برای آنکه مسأله ای فلسفی باشد لازم است متکی به عقل باشد مانند استحاله اجتماع نقیضین.اما در مقام طرح مسأله ممکن است ناشی از عقل و تفکر عقلانی باشد یا ممکن است از طریقی غیر از تفکر عقلانی در ذهن فیلسوف خطور کرده و به فلسفه راه یافته باشد.این طریق غیر عقلانی میتواند کشف و شهود باشد،میتواند نقل دینی باشد و میتواند باورهای روزمره یا حتی خرافات باشد.آنچه مقوّم فلسفی بودن یک گزاره است عقلی بودن آن گزاره است.همه گزاره های فلسفی در همه نظامهای فلسفی در این ویژگی یکسانند .تفاوت در آن است که آیا در مقام طرح مسأله فقط به عقل تکیه میشود یا از کشف و شهود نیز بهره جسته میشود؟ ادامه دارد.. . ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️مکاتب اسلامی(حکمت مشاء) 👌قسمت دوم 🗯مشرب مشائی در مقام طرح مسأله از کشف و شهود بهره نمی برد،ولی حکمت های اشراقی و متعالیه از کشف و شهود نیز سود می برند.استشهاد به آیات و روایات در فلسفه مشائی بسیار کم است ولی در حکمت اشراق و متعالیه فراوان است،گرچه الهام گیری حکمت مشائی از آیات و روایات در مقام طرح مسائل فلسفی قابل انکار نیست. فلسفه اسلامی با مشرب مشائی شکل گرفته است و در ادامه،مشرب های اشراقی و متعالیه ظاهر شدند.پیشینه فلسفه مشائی اسلامی،فلسفه مشائی یونانی است.مهم ترین فیلسوف مشائی یونانی ارسطوست.معمولاً فلسفه ارسطو را فلسفه مشائی معرفی میکنند و فلسفه افلاطون را فلسفه اشراقی.تفاوت فلسفه افلاطون از فلسفه ارسطو بیشتر در محتوای آن دو است تا در روش.اختلاف ارسطو و افلاطون در این بود که افلاطون به نظریه مُثُل قائل بود و معرفت حقیقی را معرفت پیشین روح به مُثُل میدانست و نظریه تذکر را پذیرفته بود،ولی ارسطو هیچ یک از اینها را قبول نداشت. ادامه دارد.. . ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
⬅️مکاتب اسلامی(حکمت مشاء) 👌قسمت سوم 🗯پیش از شکل گیری فلسفه اسلامی و حتی قبل از فلسفه اشراقی،فلسفه یونانی به فلسفه اشراقی افلاطون و فلسفه مشاء ارسطو تفکیک نشده بود و اصلا اصطلاح فلسفه مشاء هیچ دلالتی بر روش بحثی پژوهش یا محتوای فلسفه ارسطو و ارسطوئیان نداشت.اطلاق واژه مشاء بر فلسفه ارسطو،به محل تدریس ارسطو یا شیوه ارائه درس او بر میگردد. پس از ظهور فلسفه اسلامی و پیدایش مشرب های اشراقی و متعالیه،مشرب فلسفی حکمای قبلی(از کندی تا سهروردی)مشائی خوانده میشود و با توجه به برخی قرابت ها و شباهت ها،فلسفه افلاطون فلسفه اشراقی خوانده میشود و فلسفه مشائی ارسطو،به معنای جدید مشائی نام می گیرد. مهمترین مشائیان قبل از اسلام عبارتند از:ارسطو،تئوفراستوس،اسکندر افرودیسی.پس از نهضت ترجمه و آشنایی مسلمانان با فلسفه،کندی نخستین کسی بود که با الهام از معارف اسلامی در صدد برآمد فلسفه ای نو و هماهنگ با معارف اسلامی ارائه کند و به دنبال او،این فارابی بود که به تأسیس فلسفه اسلامی موفق شد.ولی کسی که موفق شد در موضوعات گوناگون نظریه پردازی کند،فروعات متفرع بر اصول را استخراج نماید و به بسط و تفصیل مباحث فلسفی بپردازد «ابن سینا» بود. بعد از ابن سینا،فیلسوفان در مقام شرح دستاوردهای ابن سینا یا نقد و بررسی آرای او برآمدند.فیلسوفانی مانند بهمنیار،ابوالعباس لوکری و خواجه نصیر الدین طوسی مهم ترین شارحان فلسفه مشائی ابن سینا هستند و فیلسوفانی مانند ابوالبرکات بغدادی و فخرالدین رازی در کنار متکلمانی مانند غزالی و شهرستانی از منتقدان آن به شمار می آیند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯علامه جوادی آملی: در مسايل علمی که مربوط به حوزه ‌های علميه است امروز شبهه ما شبهه عبائيه نيست که مرحوم آقای نائينی و اينها ذکر کردند که در اصول هست،بلکه امروز شبهه ما شبهه کانت و امثال کانت است که شکّاکيت را در دانشگاه ‌ها نشاندند؛ نه امروز شمر آن شمر ۱۴۰۰ ساله است، بلکه شمر نتانياهو است و نه شبهه امروز ما شبهه عبائيه مرحوم نائينی است؛ شبهه، شبهه کانت است، شبهه هگل است. وقتي علوم عقلي در حوزه رايج نباشد، ما به دنبال همان شبهه عبائيه می گرديم که اگر آدم عبايی داشت، نمی ‌داند اين جرقه ‌ای که شد، يا خاک يا گِلي شد، اين به کدام قسمت عبا خورد و اينها! شبهه ما شبهه کعبی نيست شبهه کانت است. این ها بچه ‌های مسلمان هستند، تا دبيرستان‌ اند اهل نماز جماعت هستند، دعای توسل هستند، دعاي کميل هستند، همينکه رفتند دانشگاه کم‌ کم اين سجاده‌ها کنار می ‌رود، برای اينکه شبهه کانت جلو می ‌آيد. ما همانطوری که بايد بدانيم الآن شمر ما نتانياهو است، بايد بدانيم شبهه ما هم شبهه عبائيه مرحوم آقای نائينی نيست؛ شبهه، شبهه کانت است. و اين علوم عقلی چه به عنوان فلسفه، چه به عنوان کلام، چه به عنوان اخلاق، اينها بايد کاملاً مطرح بشود که آدم بتواند با دست پُر جواب اين دانشگاهی ها را بدهد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯اشتراک لفظی و معنوی در فلسفه 👈اشتراک لفظی و اشتراک معنوی در ادبیات،معنایی غیر از اشتراک لفظی و معنوی در فلسفه دارد... ⬅️اشتراک لفظی در فلسفه:هر گاه لفظی دارای مفاهیم متعدّد باشد که هریک از این مفاهیم دارای اثر خاصّ و مبدأ کار مخصوصی باشد و بطور خلاصه،آن مفاهیم دارای حقایق متباین باشند «اشتراک لفظی»نامیده میشود. ⬅️اشتراک معنوی در فلسفه:هرگاه لفظی دارای یک مفهوم واحد باشد که بر مصادیق متعدّد صدق میکند و آن مصادیق دارای حقیقتی واحد باشند که آن مفهوم واحد بر آن حقیقت واحد قابل صدق باشد«مشترک معنوی» گویند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تفاوت اشتراک لفظی و معنوی در ادبیات با اشتراک لفظی و معنوی در فلسفه 👈چهار تفاوت میان اشتراک لفظی و معنوی در ادبیات و فلسفه : 1⃣اشتراک ادبی ناظر به لفظ و وضع لفظ است؛ولی اشتراک فلسفی ناظر به واقع و حقیقت خارجی است. 2⃣اشتراک ادبی بوسیله وضع واضع حاصل میشود و جعلی است؛لکن اشتراک فلسفی ربطی به وضع واضع ندارد و با وجدان قابل درک است. 3⃣اشتراک ادبی با اختلاف زبان،مختلف میشود؛ولی اشتراک فلسفی با اختلاف زبان مختلف نمیشود. 4⃣اشتراک ادبی در حوزه لفظ و معناست؛ولی اشتراک فلسفی در حوزه معنا و مصداق است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯اقسام علم حضوری 👈علم حضوری دارای اقسامی است که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم: 1⃣علم به خود:هر کس وجود خود را می یابد و در این آگاهی،خودش نزد خودش حاضر است و به عبارتی دیگر برای شناخت خود به مفهومی از خود نیاز ندارد. 2⃣علم به حالت های درونی خود:هر یک از ما حالت هایی همچون شادی،غم،امید،لذت و ترسی که در درون خودش اتفاق می افتد را بدون واسطه مفاهیم در می یابد. 3⃣علم به افعال درونی و جوانحی خود:برخی از افعال ما مانند اراده،حکم،تفکر و توجه و امثال اینها در درون خود ما اتفاق می افتند و علم ما به آنها نیز بدون واسطه مفهوم است.مثال:هنگامی که درباره چیزی فکر می کنیم،بدون واسطه درک می کنیم که در حال فکر کردن هستیم. 4⃣علم علت هستی بخش به معلول خود:معلول،در حضور مبدأ هستی خود است و هیچ واسطه ای میان آنها نیست،و بدین جهت علت هستی بخش،معلول خود را بدون واسطه و با علم حضوری می یابد. 5⃣علم معلول به مبدأ هستی خود:از آنجا که معلول،نزد مبدأ هستی خود حاضر است،چنانچه معلول دارای شرایط لازم باشد،او نیز مبدأ هستی خود را بی واسطه و با علم حضوری می یابد. 6⃣علم به مفاهیم ذهنی خود:مفاهیمی را که در ذهن خود داریم،بدون واسطه مفاهیم دیگر می شناسیم.مثال:وقتی درباره دوست خود فکر میکنیم و او را به یاد می آوریم،چهره ای که از وی در ذهن داریم را بدون واسطه می یابیم و علم ما به این تصویر ذهنی،با واسطه تصویر و مفهومی دیگر نیست. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯تفاوت علوم حضوری از جهت شرایط تحقّق 👈برخی از علوم حضوری به شرایط خاصّی نیاز ندارند و همواره همراه عالم هستند.برای مثال هرکسی همواره به خودش علم حضوری دارد و برای اصل وجود چنین علمی لازم نیست کاری انجام شود.اما برخی از علوم حضوری تنها در شرایطی خاصّ پدید می آیند.مثل علم حضوری به لذّتی که از حل یک معما حاصل می شود،تنها از این راه به وجود می آید. 👈آن دسته از علوم حضوری که در شرایطی خاصّ پدید می آیند نیز با یکدیگر تفاوتهایی دارند.برخی از این شرایط برای عموم مردم اتفاق می افتد،مثل اینکه عموما هر کسی در زندگی خود تجربه ای از امید،شادی و ترس دارد و در شرایطی این امور را با علم حضوری درک میکند.اما برخی از این شرایط،این مقدار عمومیت را ندارند و برای افرادی خاص اتفاق می افتند مثلا حالاتی که عرفا با ریاضت های نفسانی بدان دست می یابند،با علم حضوری درک می شود و مخصوص کسانی است که مقدمات لازم را طی کرده باشد.همچنین علم پیامبر(ص)به پیام وحی از نوع علم حضوری است که برای افرادی خاصّ حاصل می شود و شرایط پدید آمدن آن،در اختیار شخص پیامبر(ص)هم نیست. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯همراهی علم حصولی با علم حضوری 👈معمولا همراه با علم حضوری به چیزی،معرفت هایی از نوع حصولی نیز درباره همان چیز وجود دارد. توضیح آنکه:همان چیزی را که با علم حضوری می یابیم،معمولاً با واسطه مفهوم و با علم حصولی نیز درک میکنیم.در واقع ذهن،مانند یک دستگاه عکس برداری،پیوسته در حال تصویر برداری و مفهوم سازی از اموری است که از آنها آگاه میشود. بدین ترتیب همانطور که ما خود را به علم حضوری می یابیم،مفهومی از خود(من)نیز داریم که با آن به خود اشاره میکنیم.مفهوم «من»شبیه آینه ای است که کسی در دست گرفته و خود را در آن می بیند یا شبیه تصویری است از خودش که با مشاهده آن به خودش توجه می کند.پس درست است که ما به خود علم حضوری داریم،اما با این حال به خودمان علم حصولی و مفهومی نیز داریم و این علم حصولی و مفهومی را مستقیماً از همین علم حضوری گرفته ایم. همچنین ما در حالی که شادیِ درون خود را بی واسطه و به صورت حضوری می یابیم،مفهومی از آن نیز در ذهن ما انعکاس می یابد و میتوانیم به شادی خود از طریق همان مفهوم توجه کنیم و مثلاً با واسطه همین مفهوم است که شادی امروز خود را فردا به یاد می آوریم. بنابراین:آگاهی از شادی خود بدون واسطه مفهوم،علمی حضوری است و آگاهی از آن با واسطه مفهومی که ذهن از آن ساخته است علمی حصولی است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
🗯مراتب داشتن علم حضوری 👈علم حضوری همانند نور،داری مراتب و شدت و ضعف است؛زیرا در این علم،خود واقعیت معلوم،نزد عالِم حضور دارد.و با توجه به اینکه موجودات از جهت مرتبه وجود با یکدیگر متفاوت هستند و برخی کاملتر و برخی ناقص ترند،بسته به مرتبه وجود عالِم و معلوم،علم حضوری نیز دارای مراتبی از شدت و ضعف و وضوح و خفاست. بدین ترتیب هرچه عالِم در مرتبه وجودی بالاتری باشد،علم حضوریِ روشن تر و واضح تری دارد و تشخیص ویژگی های معلوم،بیشتر ممکن می گردد.به همین جهت گرچه همه انسانها به خودشان علم حضوری دارند و همه در این یافت حضوری،وجود خود را می یابند؛اما عموم مردم به بسیاری از ویژگی های خود،آگاه نیستند و این ضعف آگاهی موجب میشود که تفسیر حصولی صحیحی از آن نداشته باشند. همچنین هرچه وجود معلوم قوی تر باشد،علم حضوری به آن نیز شدید تر خواهد بود.برای مثال هنگامی که عامل ترس قوی تر باشد احساس ترس نیز قوی تر است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf