4_6014934164258687750.mp3
12.55M
نسخه_ صوتی_کلیپ_تصویری
در مسیر بندگی 1157
حاج میرزا احمد عابد نهاوندی زاده
#مرشد_چلویی
#ملا_هادی_سبزواری
#تکبر
#خدمت_به_مردم
#داستان
#شعر
#تواضع
حتما گوش بدید فوق العاده زیباست
فانوس نهاوند را دنبال کنید
@fanoos1398
قهرمان من.pdf
3.41M
📣 #طبق_برنامه_سه_شنبه_ها :
🦋 #داستان #قصه
🌸 📚کتاب قهرمان من
💠داستان هایی زیبا درباره حاج قاسم سلیمانی برای کودکان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═
🆔 @fanoos1398
👈فانوس نهاوند را دنبال کنید
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
#داستان
خراشهای عشق خداوند
در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خندهکنان داخل دریاچه شیرجه زد.
مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذّت میبرد. ناگهان تمساحی را دید که بهسوی پسرش شنا میکرد. مادر وحشتزده بهسمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود. تمساح با یک چرخش، پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد.
مادر از راه رسید و از روی اسکله، بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید، ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید و بهطرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبود پیدا کند. پاهایش با آروارههای تمساح سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد.
پسر با ناراحتی زخمها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخمها را دوست دارم، اینها خراشهای عشق مادرم هستند.
گاهی مثل یک کودک قدرشناس، خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده. خواهی دید چقدر دوستداشتنی هستند.
#عشق
┏━━━🍃🌻🍂━━━┓
🇮🇷🆔 @fanoos1398🇮🇷
👈 🇮🇷خانه فرهنگی فانوس نهاوند🇮🇷
┗━━━🍂🌻🍃━━━