🌟 #خاطرات_همسرداری
اوائل زندگیمون بود و حاج مهدی بعضی از #جلسه های کاریش رو توی خونه می گرفت. فکر می کردم #پذیرایی از کسایی که واسه جلسه میان سخته. به همین خاطر به مادرم گفتم بیاد واسه کمک.
همین که مهدی متوجه شد گفت: «نه! برای این جلسه نه قراره خودت به #زحمت بیوفتی نه دیگران، خودم همه کارها رو انجام می دم».
📢 همسر شهید #عبدالمهدی_مغفوری
📚 کوچه پروانه ها، صفحه44
#خاطرات_همسرداری
☕ قهوه ☕
☕☕ مادرم موقع #خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند می شه باید یه لیوان #شیر_و_قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته».
☕☕ اما خدا می دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد. می گفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به #زحمت نیستم».
☕☕ می گفت: «من به مادرت #قول دادم که این کارها رو انجام بدم». همین #عشق و محبت هاش رو می دیدم که احساس می کردم رنگ خدایی به زندگیمون داده.
🎤 همسر شهید مصطفی چمران
📚 افلاکیان، جلد4، صفحه7
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
با ما در کانال ❣ همسرداری موفق❣ همراه باشید👇
http://eitaa.com/joinchat/3037855775C4bb9ff97a8