eitaa logo
استاد محمدحسین فرج‌نژاد
15.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
70 فایل
👈مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد با موضوعات: دشمن شناسی - جنگ رسانه‌ای - جنگ شناختی - نقد فیلم و انیمیشن مدیر کانال: @admin_eeita معاونت آموزش: @Amoozesh_resaneh فروش کتاب: @tabib_14 شبکه‌های اجتماعی: https://zil.ink/farajnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
هم‌اکنون مراسم ختم مرحوم استاد فرج‌نژاد و خانواده‌اش در بیت آیت الله علم الهدی @farajnezhad110
هم‌اکنون مراسم ختم مرحوم استاد فرج‌نژاد و خانواده‌اش در بیت آیت الله علم الهدی @farajnezhad110
دیروز تمام مدت، تو بهشت معصومه، توی ماشین سایت ها رو بالا و پایین میکردم و اشک می‌ریختم خبرگزاری های مختلف... پیج های مختلف...کانالهای ایتا، گروه های صمیمی تر ایتا و... هرجارو نگاه میکردم، داغ دلم تازه میشد از تشییع برگشتیم باز ورق زدم زیرو رو کردم گشتم همه جا حرف از استاد بود...هرکی ب زبون خودش؛ استاد...دکتر فرج نژاد...حسین...محمدحسین و... زن و مرد، همه تاکید داشتن جز خوبی از استاد ندیدن...ندیدیم فضیلت هاشون رو یکی یکی قید میکردن و هنوزم دارن قید میکنن هرچند ک اگر سالهای سال بنویسن، مجموعه همش، استاد فرج نژاد نمیشه😭 فراتر از قلم بود وسیع تر از وصف در بین همه این کانالها و... هرچی گشتم، حرفی از خدیجه خانوم نبود...هرچی ورق زدم، زیرو رو کردم...همه جا هویتش فقط «همسر محترم ایشان» بود😭😭😭 استاد مررررد بود! درست! بزرررگ بود...درست! عجیب بود...درست! اما بهشت رو در کنار همسر صبوری مثل خدیجه بانو خرید بانو! گاهی فکر میکنم روح همسرت، بقدری عظیم بود که نذاشت عظمت روح تو دیده بشه شایدهم اغلب افرادی ک نوشتن، همکار و شاگرد استاد بودن شاید از عمق زندگیتون، کسی خیلی خبر نداشت استاد پدری رو در حق تک تک ماها تموم کرد مسیر فکر و زندگی خیلی از ماها رو جوری تغییر داد که تا چند نسل بعد، باقیات الصالحات داره قطعا اما من میخوام از تو بگم از تو که با نداری و نخواستن دارایی همسرت، ساختی...با عشق و صبوری ساختی با جلسه های ساعت ۱۲-۱ نیمه شب تو اتاق ورودی خونه‌ت کنار اومدی با نبودنهای پی در پی و ممتد و طولانی صبوری کردی با سفرهای جهادی و بی جیره مواجبش موافقت کردی با کودک نه ماهه درونت، که هر آن قصد زمینی شدن داشت،تنها موندی و همسرت رو با روی باز راهی سفر کردی کودکی که وقتی باباش سفر فرهنگیِ جهادی رفته بود بدنیا اومد....و تو همچنان لبخند زدی سختی و زحمت تربیت بچه ها رو تنهایی به دوش کشیدی و غر نزدی کنار همه سختیای زندگی با یه مرد جهادی، به زندگیت معنا دادی و به علایقت رسیدی روح هنری و لطیفت رو میریختی توی رنگ و قلم و با همه این سختیا، بالبخند روی سفالهای سفید، روح و نقش می پاشیدی تصاویر زیادی دارم ازت تو ذهنم از برق چشمات، برای اولین لباس پرنسسی قشنگی که برای مطهره یکساله، از بازار رضا خریده بودی از اشتیاقی ک ماه رمضون،برای رفتن پیش امام رضا داشتی، هر روز صبح تا اذان مغرب از ذوقی که توی چهرت بود وقتی میگفتی امسال دیگه مربی پیش دبستانی نیستم، معلم کلاس اول ادبستان آقای پناهیانم😭😭😭😭 از روزی که خبر بارداری محمدرضا رو دادی بهم... از لحظه هایی ک در مورد استاد حرف میزدی بالبخند میگفتی:« الان که من سرکار میرم و وقتم کم تر شده، آقای فرج نژاد خیلی بیشتر کمکم میکنه تو خونه از راه که میاد، قبل از اینکه لباسشو عوض کنه، میاد گاز پاک میکنه، خیلیم تمیز کار میکنه☺️ اگر ظرفی باشه و من نشسته باشم، میشوره، بعد میره لباساشو عوض میکنه» 😭😭😭😭 نمیدونم شاگردای استاد این چیزا رو میدونن یانه، فقط استاد رو تو روحیه جهادی و قلمش خلاصه میکنن! کسی خبر از سالاد کاهو درست کردن استاد برای مهموناش داره؟ یا فکر میکنن دکتر فرج نژاد فقط یک بعد داشت! مرد علم و عمل بود و بس! کاش میشد به تصویر کشیدتون...واضح...کامل...گویا😭 لحنت...هیجانت...ذوقت...آراااامشت!!! یادم نمیره😭😭😭 استاد خیلی بزرگ بود...خیلی مرد بود، ولی کنارش یه حامی داشت مثل تو! خدیجه بانوی صبور و مهربون ، با ی روح لطیف واااای که چه چیزایی تو ذهنم مرور میشه رفتی! کنار مطهره شیرین زبون و داداشاش و همسرت آروم گرفتی یقین دارم جاتون خوبه ولی ما چه کنیم با این داغ خداحافظ ای داغ بر دل نشسته😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 ز.ص @farajnezhad110
🏴 انالله و انا الیه راجعون 🏴 با کمال تأسف و تاثر ارتحال فاضل ارجمند، آقای محمد حسین را تسلیت عرض می نماییم. ▫️ایشان از جمله حامیان و همچنین جزء محققین و پژوهشگران برتر کشور در حوزه رسانه بودند و آثار فاخری همچون «دین در سینمای شرق و غرب» و «اسطوره‌های صهیونیستی سینما» از خود به یادگار گذاشتند. ▫️امید است خداوند متعال به برکت این ایام عزیز، ایشان را غریق رحمت کرده و در بهشت برین جای دهد. پایگاه اطلاع‌رسانی استبصار @farajnezhad110
🔰 پست‌مدرنیسم، نفی مدرنیته 🚫 خصوصیت اصلی پست مدرنیسم نفی مدرنیته است. در گرایش‌های اندیشمندان منتقد مدرنیته در قرن بیستم یا همان پست‌مدرن ها اختلاف نظرهایی وجود دارد. 🗽 آن‌چه مسلم است، نقد مدرنیسم و عدم قبول غرب به عنوان الگوی تام بشریت از مشترکات همه افراد پست‌مدرن است. ☯ از این بین عده‌ای معناگرایی متاثر از شرق دور و هندوئیسم را برگزیدند، عده‌ای به سمت نقد سرمایه‌داری و عده‌ای به سمت نسبی گرایی معرفتی و نقد هرگونه چهارچوب و نوعی آنارشیسم معرفتی حرکت کردند. ❤️ مرحوم استاد محمدحسین فرج نژاد @farajnezhad110 @farhang_puya
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون مصیبت درگذشت حجت الاسلام و المسلمین محمدحسین فرج‌نژاد به همراه همسر و فرزندانش در سانحه‌ی تصادف، موجب غم و اندوه گردید. وی از طلاب شاخص شهرستان ابرکوه بود که به حکم آیه‌ی شریفه‌ی «فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ» به حق دین‌شناس بود. مناسبات زمانه را به خوبی درک کرده و برای انتقال مفاهیم دینی به جامعه‌ی خود از هیچ کوششی فروگذار نبود. مجاهدت مخلصانه آن مرحوم و تلاش او برای ساماندهی فضای مجازی و تربیت فعالان رسانه‌ای انقلابی، دغدغه‌ای بود که بیش از دو دهه از عمر کوتاه اما با برکت خویش را وقف آن کرد و تا آخرین ساعات عمر خود در آن مسیر پای فشرد. بدین وسیله فقدان فخر طلاب انقلابی شهرستان ابرکوه را به محضر امام عصر عجل الله تعالی فرجه و مراجع عظام تقلید و رهبر معظم انقلاب و طلاب حوزه‌‌های علمیه، دوستان و خانواده محترمشان تسلیت گفته و برای آن مرحوم وارسته و خانواده ایشان، مغفرت و بخشایش الهی و علو درجات خواستاریم. مجمع طلاب و فضلای مهرآباد @farajnezhad110
صبح بود، همانطور رها و بی خیال مشغول زندگی بودم. مشغول کار ها و بدبختی های روزمره ام، سرگرم خواندن کتاب و آماده کردن صبحانه و زیر و رو کردن  ایتا؛ که صدای هق هقی توی گوشم پیچید. صدا نزدیک و نزدیک تر آمد، و بعد به درگاه در آشپزخانه رسید، خواهرم به زور خودش را روی پاهایش نگه داشته بود. خبر را که داد، دنیا دور سرم چرخید و وا رفتم. تا چند ساعت بعد، منتظر بودیم که یکی بیاید و بگوید دروغ است، شوخیست، باور نکنید؛ استاد صحیح و سالم هستند...اما امان از حقیقت...😭 تا صبح تشییع پیکرها، همچنان در بهت بودم، باور نمی‌کردم که استاد پر کشیده باشد. قدم هایم به دشواری مسیر را طی میکردند و به میدان می‌رسیدند. عکس استاد، روی اولین طاق نصب شده بود، با همان لبخند مهربانشان، با همان چشم هایی که خودشان به شوخی می‌گفتند بدون عینک، دو قدم جلوتر را هم نمی‌توانند ببینند، با همان صمیمیت همیشگی...😔🖤 هنوز در باورم نمی‌گنجد که قلبی به وسعت ‌دریا، از کار ایستاده و در تپش نیست. نمیتوانم قبول کنم که خانواده ای که در بی نهایت زندگی میکردند، حالا به ابدیت پیوستند. طول میکشد تا درست بفهمم چگونه  استادمان آسمانی شد. درست کنار شهدای گمنام، دریافتم که چقدر زمانه غریب است، و چقدر دنیا حقیر تر... استاد، تنها حسرت شاگرد کوچکتان این است که چرا بیشتر وجودتان را درنیافت، چرا بیشتر ارزش بودنتان را قدر ندانست و چرا بیشتر از شما نپرسید. استاد، آخرین سوال مرا بی پاسخ نگذارید، و چگونه دوباره از شما بپرسم: چرا اینقدر دنیا حقیر بود که بودنتان را تاب نیاورد؟🥀 از شاگردان استاد @farajnezhad110
هدایت شده از فکرت
فرج نژاد.mp3
16.35M
✳️ 🔻روش تحلیل و نقد انیمیشن 💠 دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔘استاد حوزه ودانشگاه •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 📌آدرس کانال؛ 🆔@fekrat_net
هدایت شده از فکرت
ZOOM0011_1.mp3
21.6M
✳️ 🔻روش تحلیل و نقد انیمیشن 💠 دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔘استاد حوزه ودانشگاه •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 📌آدرس کانال؛ 🆔@fekrat_net
هدایت شده از فکرت
ZOOM0032.mp3
10.67M
✳️ 🔻جنگ رسانه ای در عصر شبکه های اجتماعی شده 💠 دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔘استاد حوزه ودانشگاه •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 📌آدرس کانال؛ 🆔@fekrat_net
هو الباقی هرچند ماه ها بود او را ندیده بودم اما خبر ناگوار رفتنش عید قربان را برایم به نوعی عزا کرد. حس و حال هیچ کاری نبود جز پرسه زدن در شبکه های اجتماعی و دیدن اخبار و اظهار نظر ها و پیام های مرتبط با خبر فوت محمد حسین. در این بین چیزی که بیش از همه فکرم را به خود مشغول کرد این سوال بود که "چه شد که فوت محمد حسین اینقدر بازتاب داشت؟!" علمایی مانند آیت الله اعرافی و آیت الله علیدوست و اساتیدی مانند استاد واعظی و استاد خسروپناه و دیگر بزرگان برایش پیام تسلیت فرستادند. در گفتگوها واضح بود که قلب بسیاری از دوستداران و شاگردانش عمیقا متأثر است. خبرگزاری ها خبر را پوشش دادند، دوستانش برایش پادکست تولید کردند و افراد بسیاری در مدح و ستایشش یادداشت نوشتند... این‌ها تعجّب من را بیشتر بر می انگیخت زمانی که هر چه فکر می کردم می دیدم او یک طلبه دانشگاه رفته ی معمولی اما قطعاً فاضل و پرتلاش و خوش فکر بود که مانند این افراد در جامعه و جبهه انقلاب ما بسیارند اما چه می‌شود که این مقدار بازتاب و دیده شدن پس از فوت مرحوم فرج نژاد ایجاد می‌شود؟! در این یکی دو روز که از فوت آن مرحوم می‌گذرد دائماً به سوال فوق فکر می‌کردم. مجاورت و معاصرت ما با آن مرحوم باعث شده بود که همیشه او را به مانند خودم یک فرد عادی در نظر بگیرم و وقتی این عکس العمل ها پس از فوت او را می‌دیدم این تناقض را نمی توانستم حل کنم. نهایتاً پاسخ را در یک کلمه یافتم: "اخلاص" او طلبه فاضلی بود، مدرک دکتری داشت، تخصص رسانه داشت، اخلاق خوب داشت، کتاب نوشته بود، در چند نهاد انقلابی خدمت کرده بود، تدریس داشت، فعالیت‌های جهادی انجام داده بود اما هیچ کدام پاسخ سوال من نبودند. آن چیزی که به تمام اینها روح می‌داد چیزی نبود جز اخلاص. توجه دیگران به خبر فوت او و تشییع جنازه‌اش و نمازش در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مرا به یاد تشییع جنازه شهید حججی انداخت. در آن زمان هم این سوال برایم ایجاد شده بود که چه چیزی از جوانی گمنام، حججی مشهور و ماندگار را ساخت. آنجا هم به چیزی جز اخلاص نرسیدم. حضور و همدردی جامعه برای محمد حسین در برابر آنچه خدا برای اخلاص وعده داده، قطره ای بیش نیست همانطورکه امام حسن عسكری علیه السلام فرمودند:"لو جُعلَتِ الدُّنیا كُلُّها لُقمَةً واحدةً وَ لَقّمتُها مَن یعبُدُ اللهَ خالصاً لَرأَیتُ أَنّی مٌقَصِّرٌ فی حَقِّهِ; اگر تمام دنیا (برایم) یک لقمه شود و آن را به خوردِ کسی بدهم که خدا را با اخلاص عبادت می‌کند باز در نظرم در حق او کوتاهی‌ کرده‌ام! (بحار، ج ٧٠، ص ٢٤٥)" بنظرم اخلاص عنصر گمشده بسیاری از فعالان عرصه علم و دانش و مبارزه و پاشنه آشیل مبارزان جبهه انقلاب است. اگر آن را تقویت کنیم اثر و ماندگاری تلاش ها صدچندان می شود. تلاش های روزانه، تدریس، تألیف، خدمت در نهادهای انقلابی و ... همه کنش هایی مکانیکی هستند که بدون اخلاص فاقد روح و تقدس و در نتیجه اثر معتنابه خواهند بود. ✍ احمد اولیایی @farajnezhad110
بسم الله الرحمن الرحیم قال رسول الله صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ القَوِيُّ خَيرٌ و أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعيفِ باید قوی شوید! چندسال پیش توفیق حضور در کلاس های مرحوم استاد فرج نژاد (ره) در دفتر تبلیغات را داشتم . یادم هست مسائل حوزه صهیونیست و تاثیر گذاری فرهنگی و عقیدتی سینمای غرب را با شور و حرارت بازگو میکردند. دریکی از جلسات رو کردند به جمع و گفتند منابعی که جلسه پیش گفتم را مطالعه کردید .اکثر کلاس عرض کردیم نه استاد! برافروخته شد رو به همه گفتند چرا مطالعه نمیکنید! باید وقت بگذارید ، باید قوی شوید ... و این جمله آخر همیشه با من بود . باید قوی شوید ! سال پیش وقتی حضرت آقا در یکی از سخنرانی هایشان فرمودند باید قوی شوید و موضوع ایران قوی را مطرح کردند من ناخوداگاه یاد ایشان افتادم ...براستی که او در تحقیق ، پژوهش و جهاد علمی قوی بود و بی ادعا ... حالا استاد بسیجی، مومن و انقلابی همنشین پیامبراکرم صلوات الله علیه است و ما ماندیم و توصیه دلسوزانه او... "باید قوی شوید " رضوان الله تعالى عليه و حشره الله مع انبيائه و اوليائه  سیدمجتبی طباطبایی نسب @farajnezhad110
💠 هرکس بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است. @farajnezhad110
استاد من با حسرت جمعه عصر چه کنم؟ آخرین بار صبح روز سه‌شنبه همین هفته، استاد فرج‌نژاد را دیدم که آمده بود تا یادداشتی را که به درخواست ما برای نگارش کرده بود را تکمیل کند، تا چشمش به من افتاد با همان لهجه شیرین و طبع شوخ و دلنشینش رو به بقیه کرد و گفت: من این رو خیلی دوست دارم، مثل خودم تپل و بامزه است.😭 بعد از احوال‌پرسی و صحبت در مورد کار بهم گفت آقا رضا جمعه بعد از ظهر وقت داری؟ گفتم بله استاد،چطور؟ گفت مدتی است دنبال یه فرصت مناسبم که وقتم خالی باشه بشینیم باهم در مورد مسائل درسیت و کار و برنامه باهم صحبت کنیم( این مرام و منش استاد بود نسبت به مسائل درسی و پیشرفت علمی اطرافیانش خیلی حساس بود) گفتم استاد من از خدامه حتما میام.گفت آقا رضا وقت کمه هممون باید بشیم و مدام این جمله رو تکرار می‌کرد. همین موقع‌ها بود که اذان رو دادند و بعد از خواندن نماز ظهرشون، سفره ناهار پهن شد و غذا را که الویه به‌همراه بود را سرسفره آوردند من سر سفره کنار استاد نشستم، تا استاد چشمش به نوشابه افتاد گفت هیچکس حق نداره سرسفره‌ای که من نشستم نوشابه بخوره،روی نخوردن نوشابه حساس و بسیار جدی بود. و من که خواستم یه شوخی علمی با استاد کنم بهشون گفتم استاد من با استدلال دقیق منطقی بهتون اثبات می‌کنم نوشابه خوردن مشکلی نداره.گفت بفرما اثبات کن. گفتم استاد حقیقت انسان روح اوست، نوشابه به جسم انسان ضرر می‌زنه نه به روح؛ پس خوردن نوشابه به حقیقت انسان که روح اوست ضرری نمیزنه پس خوردنش مشکلی نداره.استاد باشنیدن این استدلال مزحک من بلند بلند خندید و گفت خیلی از مراکز علمی ما دقیقاً مثل تو استدلال میکنن رضا. بالاخره یکی از دوستان نوشابه را از سر سفره برداشت و بعد کلی صحبت و اتمام ناهار ایشون جای دیگ‌ای جلسه داشتند و رفتند که به آنجا برسند و بعد اون هم باخانواده به دعای برن، موقع خداحافظی دوباره گفت رضا روز جمعه یادت نره ها. گفتم چشم استاد. و شب همون روز استاد بهمراه خانواده عزیزش دنیای بدرد نخور و به معنی کلمه فانی رو ترک کرد و مارو تنها گذاشت. و من فردا جمعه عصر با استاد جلسه دارم،من هنوزم باورم نشده که او دیگر بین ما نیست. استاد جلسه فردای ما کجاست؟ ساعت چند؟! استاد من با حسرت جمعه عصر چه کنم؟😢😢 ✍رضا اجاق 💠 هرکس بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است. @farajnezhad110
بسم الله الرحمن الرحیم در نظر دارد یک یادنامه از سیره علمی و عملی استاد محمد حسین فرج‌نژاد ظرف چند روز آینده به چاپ برساند. به همین منظور از اساتید محترم و پژوهشگران عزیزی که تمایل به نگارش یادداشت علمی و متقن با موضوع معرفی شخصیت علمی، مدیریتی، نخبه‌پروری، جهادی و جنبه‌های مختلف شخصیتی استاد فرج نژاد دارند دعوت به عمل می‌آید ظرف مدت زمان ده روز آینده آثار خود را به آیدی @MRN691 ارسال بفرمایند. @farajnezhad110
ظهر با عجله بعد از چند ساعت جلسه پله‌ها را طی می‌کرد، صدایش کردم دکتر تمام شد، از نظر من کار تقریبا نهاییست، بیا چند دقیقه پیشنهادها، راهبردها و راهکارها را ببین... مسیرش را تغییر داد و گفت بریم‌... خستگی چهره‌اش توجه‌ام را جلب کرد، در دلم پشیمان شدم و خجالت کشیدم، خیلی خسته بود، گفتم حاج حسین بمونه بعدا...کلامم را قطع کرد و جوابم داد: «نه حاجی..فردا دیره؛ بریم...» وارد اتاق شدیم، در دلم گفتم زود تورق می‌کنم و عبور می‌کنم، خسته است... فایل را باز کردم و ورق زدیم، پیشنهادها را که دید چهره‌اش شکفت، انگار از به ثمر رسیدن راهبریش انرژی دوباره گرفت، شور و شعفی که در چشمانش فریاد می‌زد برایم جذاب بود...با حرارت و جذابیت منحصربه فردش شروع به ترسیم صحنه کرد...سعی داشت متوجهم کند که چقدر این کار با اهمیت است، در بین متن چند اشکال را گوشزد کرد و گفت از من یادگاری...دو نکته یادم داد... توصیه کرد بازهم زمان بگذارم و دوباره بازخوانی کنم...و ایرادات را بر طرف کنم...فلشش را داد و با لهجه شیرین یزدیش گفت: «حاجی من اینو میبرم ولی بازم روش کار کن، نزار نقص داشته باشه.» گفتم چشم، گفت میری عرفه ما رو هم دعا کن، من باید فعلا بمونم... در ذهنم گذشت ثواب عرفه رو حاضرم با ثواب جلسه علمی شما عوض کنم... ظهر بود، گروه را باز کردم، نوار مشکی کنار عکسش... یا حسین بن علی... یا فاطمه زهرا.... باورم نمی‌شود... او رفت... مرد خستگی‌ناپذیر... چشمانش...لبخندش... صدایش در سرم می‌چرخد: نه حاجی فردا دیره... @farajnezhad110
بهم گفت سید برو نویسندگی یاد بگیر خیلی حیفه وقتی بتونی بنویس رشد پیدا می‌کنی و اوج میگیری این برای خیلی سال پیش هست من نویسنده خوبی نیستم ولی با دلم می‌نویسم خبر فوت ایشون عجیب بود من و همسرم مدتی شاگرد ایشون بودیم یجورایی شرایط روحیمون شبیه زمانی شد که خبر شهادت حاج قاسم رو شنیدیم اون روز عید جمعمون تلخ شد و چشمهامون بارانی امروز هم عید قربان ما بارانی شد واقعا باورکردنی نیست اولین بار که رسوندمشون ، رسیدیم به دانشگاه آزاد پردیسان گفت رسیدیم گفتم هنوز مونده گفت موتورمو اینجا پارک کردم از اینجا به بعدش رو خودم میرم. با موتور میومد سر پردیسان چون هوا سرد بود، از اونجا اتوبوسی چیزی می‌گرفت ، می‌رفت کلاس برای تدریس یکی از مهمترین موضوعات علمی. بهترین توصیف رو این جمله بیان کرد: فرج نژاد، فخری زاده فضای مجازی و صهیونیزم شناسی تلخ تر از خبر فوت ایشون ، جمله ای بود که بعضی خبرگزاری ها زده بودند: «فرد راکب موتور سیکلت، دکتر محمدحسین فرج‌نژاد از مولفان و محققان و اساتید سواد رسانه‌ای کشور و از اعضای هیئت مدیره فضای مجازی حوزه بود.» «دکتری فلسفه هنر محقق مؤلف پژوهشگر عضو هیئت مدیره فضای مجازی حوزه» راکب موتور سیکلت؟؟!! حتی تأسف هم نمیشه خورد!!! می‌گفت بعضیا میگن تو طلبه نیستی چرا؟ چون خیلی جلوتر از بقیه بود جلوتر فکر میکرد اما درک نمی شد میگفتن طلبه رو چه به این حرفها دلم خیلی سوخت ایشون که راحت شد ما موندیم و حسرت دیدار مجدد زمانی شاگرد کلاس اول استاد @farajnezhad110