eitaa logo
پایداری
303 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
319 فایل
اهداف: ⚪️ نگاهی به رویدادها و ارزشهای انقلاب - پایداری و جبهه مقاومت ▫️حوادث جریان سازِ گذشته، حال و ده های پیش رو 🔴 شناخت دشمن و جریانات مرموز فتنه - تهاجم فرهنگی، سبک زندگی و تغییر بینش جامعه. . . جز کوی تو دل را نَبوَد منزل دیگر، یاالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩🚩 🚩 اربعینی‌ها یادتان باشد که ستون به ستون، مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید 🌴 اربعینی‌ها وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن‌هایشان می‌نوشتند: 🕌 یا زیارت یا شهادت🕊🕊 🌱 اربعینی‌ها *میانِ هروله‌های بین‌الحرمین، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارتِ شش گوشه‌ی اربابـــــ پرپر شـــدند* 🌿 اربعینی‌ها نمی‌دانم از کدام مرز می‌گذرید اما؛ یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای* 💠 خسروی... مهران… چذابه… حاج عمران…شلمچه… ▫️اربعینی‌ها 🤲 التمــــــــــــــاسِ دعای فرج برای عزیز دل حضرت زهرا سلام الله علیها 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ──┅┅┅══ঊঈঊঈ══┅┅┅── 📢 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl
هوالحق نامه ای به 💕💕 به بهانه سالروز شهادت 🌹 سلام سید "قطعه بیست و چهار،ردیف هشتاد،شماره بیست و چهار، ،نهم دی شصت و یک،منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی." دانستی که را می گویم؟ 💕💕 را یا همان حسن را.... کسی که زندگی نامه جالبی دارد و به من اثبات کرد که برای ، نیازی به دانشگاه ها نیست و برای باشعور شدن نیازی به مدرک آکادمیک های شیک نیست و برای مومن شدن الزامی به حوزه های علمیه رفتن نیست!! به من اثبات کرد که برای حساب و کتاب خدایی، رسم دیگری را باید آموخت،رسمی که رسم اکثریت امروز ما نیست. نام دیگرش حسن شد. شد ... این هم اثبات دیگری که دنبال این نبود که نام شناسنامه ای اش در دهان ها بچرخد!!! جالب است که از یک طرف کار خبرنگاری کرده و از طرف دیگر رفته است و شده جانشین فرمانده نیروی زمینی و در همان موقعیت و مقامش، هم به فکر ذکر مصیبت بوده و هم به فکر خواندن سروقت، آن هم با حضور قلب و هم به فکر مطالعه کردن.... @dokoohe110 جالب تر آنکه توصیه کرده است که دیگران هم روزی نیم ساعت هم شده کتاب بخواند. توصیه کرده کتاب بخوانید و از مسایل فرهنگی هم دور نشوید. انتهایش می گوید مجموعه اینها برای این است که . این ها مرا یاد خودت هم می اندازد که مطالعه و تدوین کردن و نوشتن و فیلم گرفتن را همپای عبادت میدانستی👌👌 چراکه همه اینها را با این نیت انجام میدادی که به خدا نزدیک شوی. سید! متوجه شدم برخی از آدمها رزومه دروغ می نویسند. مثلا نوشته اند در آخرین کار مرحوم احمدآقالو بازی کرده اند. درحالیکه اصلا احمدآقالو را هم ندیده اند. یا مدرک تحصیلی خود را به دروغ جایی می گویند. این همه دروغ برای اینکه بگویند مثلا هنرمند هستند و یا خیلی دانش دارند. برای آنکه بیشتر جلوی دوربین بروند.برای دروغ می گویند... واقعا جای تاسف دارد که این چنین آدم شود. ان شاالله که درست شوند و خدا همه ما را به راه راست هدایت کند. اما بارها بغض کرده ام که چه طور می شود و حسن باقری می شود . کسی که می گوید ما هر چقدر رده مان بالاتر برود باید بیشتر باشیم👌👌 شهدا، قبل از شهادتشان، روز به روز تلاش کردند از این نفس پرستی خارج شوند. آن شکم پرست را مقایسه می کنم با این عمل شهید یوسف سجودی، که چقدر زیبا، از نفس می گذرد.وقتی در خاطره ای از او گفته اند که: "پول برای‌خرید نان نداشتیم.تکه‌های دور ریختنی نان را كه‌به عنوان‌ خمیر جدا کرده بودیم برداشت و گفت:بیا همین را امشب به عنوان شام‌ بخوریم." بله سید، اینها را می فهمم و بغضم می گیرد.وقتی مقایسه می کنم که هم خودم عمری در پیروی از نفس بودم و هم بسیار آدمها دیدم که خواستند هر فریبی را انجام دهند که به نان و نام زمینی برسند. از لذت در راه خدا جنگیدن گفت و تکرار میکرد که: " " اینها حرفهای است و حتما تو نیز شنیده ای و او را و همه 🌹 را چه دوست میداشتی که برایشان نوشته ای: " اگر نباشد ، خورشید نمی‌کند و سپری نمی‌شود اگر شهید نباشد ، چشمه‌های اشک می‌خشکد ، سنگ می‌شود و دیگر نمی‌شکند و سرنوشت انسان به شقاوت و قساوت انتها می‌یابد" ! دوست دارم کاری کنم که آدمهای بیشتری از مسلک این آشنا شوند. عارفانی که عجیب و غریب نیستند. اگر کتاب های عطار و سهروردی را بخوانیم، ممکن است بگوییم که، چه سخت است عارف شدن و مگر می شود بدین درجات رسید؟ اما می شود و چه زیبا هم می شود در قامت یک عارف شکفته شد!!! نمونه اش حسن است که با عمق وجودش را لمس کرده است و با همان روحیه تلاشگرش، مدام در جنب و جوشی پرشور است که فریاد زند: "الان که موقع عملیات نیست، خودمان را پیدا کنیم و این اتصال و دوستی بین خودمان و خدا را حفظ کنیم. و می گوید کسی در جبهه حس خستگی نمی کند که باور کند مورد توجه خداست." نهم بهمن سالروز شهادت 🌹شهید🌹 گرامی باد
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سعی کن جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه یاد همه که آرامش وامنیت را مدیون آنان هستیم، ماندگار و نورانی
هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 ؛ همچون آیه های ؛ مقدس اند ... ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ❣هر سه شهید، تکه، تکه! عجب عکسی، عجب مظلومیتی، عجب مردانی ۴۰ سال جهاد، ۴۰ سال دور از خانواده و تفریح، ۴۰ سال پوتین از پاشون در نیاوردن و با بعثی و تکفیری و داعشی جنگیدند ... و با آمریکا و اسراییل جنگیدند... 🌷شهید قاسم سلیمانی که ساعت یک و نیم نصف شب پنجشنبه که همه یا خواب بودن یا تو عیش و نوش در فرودگاه بغداد با موشک هل فایر آمریکا اربا اربا شد و پیکر قطعه قطعه شو از لای آهن پاره ها بیرون آوردند! 🌷شهید احمد کاظمی که حین ماموریت، هواپیماش سقوط کرد و پودر شد و پیکر متلاشی رو از تو بیابان ها جمع کردند 🌷شهید زاهدی هم که دو روز پیش در حمله اسراییلی ها به سفارت ایران در سوریه تکه تکه شد و پیکر پاره پاره رو از لای میلگرد ها و آوار ها در آوردند! ۴۰ سال مجاهدت در مرزهای ایران، عراق و سوریه و لبنان و...آخر هم هر سه تیکه تیکه ، قطعه قطعه! 💠 بنویس تاریخ، ✍ بنویس که سربازان خامنه ای در بستر نمی‌میرند! مثل ژنرال های ژیگول پهلوی پشت به میهن فرار نمی‌کنند می‌مانند، می ایستند و میجنگند و در آخر، قطعه قطعه می‌شوند که آیندگان اگر پرسیدند: انقلاب اسلامی چگونه خاک نداد؟ بگویند: با جزٕء جزء پیکر سربازانش! ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ...................................... ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ ✅ قرار ما، فردا جمعه در راهپیمایی عظیم ✊✊
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!! 💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد... 💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد... 💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند 💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: 🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید... 💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد... 🌺....صاحب خانه اش گفته بود: طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت  تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌 🌺... که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود... " مرا بکشید اما را برندارید..."😰 برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇  "طیبه واعظی" ... ... ... همه از یڪ خانواده اند اما...! چفیه بردوش پرچم به دست و برسَر ِتوست اے .. وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است. 💬 دختران هم می شوند 🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر. 🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. 🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!» کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه 🌷 ➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
🌟حضرت امام (ره) خطاب به سردار شوشتری در عملیات مرصاد مي فرمايند: "در اين دنيا كه نمي توانم كاری بكنم. اگر آبرويی داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم كرد." 🌟"منافقین در قالب 50 تیپ و هر تیپ 250 نفر با لباس‌های خاکی, که فقط بازوبند سفیدی که روی بازوهای شان بود آن‌ها را از بسیجی‌ها متمایز می‌کرد با تجهیزاتی که از صدام گرفته بودند از تنگه پاتاق به طرف اسلام آباد حرکت کردند و در روز سوم مرداد ماه در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)، اسلام آباد را گرفتند. آنها در شهر اسلام آباد به کسی رحم نکردند و هر فردی که حتی ته چهره حزب اللهی داشت را به رگبار گلوله بستند. حتی در بیمارستان امام خمینی اسلام آباد به مجروحان هم رحم نکردند و در فجیع‌ترین کارشان، مجروحان بیمارستان امام خمینی را از روی تخت به محوطه بیمارستان برده و همه آنها را به رگبار گلوله بستند. منافقین در حرکتی دیوانه وار و در نهایت بی رحمی, بیمارستان اسلام آباد غرب را به آتش کشیدند..." برشی از جنایت منافقین در عملیات مرصاد 🌟"شهید ی که هیچ کس منتظرش نبود" شهید "سیف‌الله شیعه‌زاده" از شهدای بهزیستی استان مازندارن بود که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن می‌گفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بی سیمچی بودن را قبول کرده بود. سرانجام این شیر مرد و دلاور بسیجی, در جریان عملیات مرصاد توسط منافقین اسیر شد... این رزمنده با هوش برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده و قورت داده بود... منافقین پس از شهادت ایشان، برای بدست آوردن رمز و کدهای بی سیم، سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد و او مظلومانه زیر بدترین شکنجه ها سرانجام به شهادت رسید... آسایش امروز را مدیون فداکاری این شهدا هستیم.... برشی از زندگی شهید, سیف‌الله شیعه‌زاده 🌟شهیدی که به دست منافقان, در عملیات مرصاد تکه تکه شد "نخست دست‌هایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حمله‌ور شد و سرش را از پشت سر برید و آن. طوری که همه ما او را از دور می‌دیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل موسوی کردند...خاطره ای از شهید سید جلیل موسوی 🌟"از «پاریس» تا «مرصاد»... از مسیحیت تا تشیّع... از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر... «ژروم امانوئل کورسِل» این راه طولانی را در 7 سال طی کرد... تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ژروم ایمانوئل کورسل معروف به کمال کورسل بود که در عملیات مرصاد شهید شد... وقتی از او پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟... در جواب گفت: دعای کمیل امام علی (ع)..." برشی از زندگی شهید, ژروم امانوئل (کمال) کورسل 🌟شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و...دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است... وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش... به سید مهدی گفتم: مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟... گفت: "مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم"... گفتم: برو و مواظب خودت باش!...  او با اینکه خودش می دانست بر نمی گردد، گفت: این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!... "سید مهدی در عملیات مرصاد عضو گردان مسلم لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود و در منطقه اسلام آباد غرب به شهادت می رسد... منافقین سفّاک ابتدا چشم هایش را در آورده بودند... بعدا گوش هایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش را شکستند و در نهایت بی رحمی پوستش را کنده بودند و سرانجام بدنش را سوزانده بودند... زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..." خاطره ای از مادر شهید, سید مهدی رضوی کتاب خاطرات دردناک
729.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت سلاخی زن باردار و جنین توسط منافقین 🌟شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و...دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است... وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش... به سید مهدی گفتم: مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟... گفت: "مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم"... گفتم: برو و مواظب خودت باش!...  او با اینکه خودش می دانست بر نمی گردد، گفت: این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!... "سید مهدی در عملیات مرصاد عضو گردان مسلم لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود و در منطقه اسلام آباد غرب به شهادت می رسد... منافقین سفّاک ابتدا چشم هایش را در آورده بودند... بعدا گوش هایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زده بودند تا فکش را شکستند و در نهایت بی رحمی پوستش را کنده بودند و سرانجام بدنش را سوزانده بودند... زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..." خاطره ای از مادر شهید, سید مهدی رضوی کتاب خاطرات دردناک
هدایت شده از دفاع مقدس
🌱 بنام خدا ... و با سلام ▫️عزیزانی که استعداد و توانایی دسته بندی و آرشیو مطالب قبلی کانال را دارند، لطفاً از طریق: @mehretaban313 به ما اطلاع دهند. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✍ در طی دهه گذشته، بیش از بیست هزار پست در قالب: متن کوتاه، فیلم، صوت و کلیپ ... در مورد و تهیه و بارگذاری شده که بیانگر حال و هوای دوران جنگ و دهه۶۰ می باشد. محتوای کانال، مشمول مرور زمان نبوده و همواره می‌توان به مناسبت‌های مختلف از آنها استفاده نمود، همان‌طور که تاکنون در گروه‌ها و کانال‌های مختلف انتشار یافته است. (از قبل نیز اعلام شده: کپی و برداشت از مطالب، آزاد است) 🙏 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس 🤲
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 جز خجالت چیز دیگری نیست ❇️ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی: ◀️ ما خون‌ های پاک شهدا را حفظ کنیم. اگر ـ خدای ناکرده ـ این نظام آسیب ببیند، لعنت ابد دامنگیر ما می‌ شود! 🔸 الآن بهترین ماست! اگر ذرّه ‌ای این آسیب ببیند، این طور نیست که ما را با کفار عادی یکجا بسوزانند؛ این همه شهید! این همه جانباز! 🔸 من یک وقت رفتم به آسایشگاه این ، دیدم جوان‌های قطع نخاعی، زیر لب زمزمه می ‌کنند، مناجات می ‌کنند ذکر می‌ گویند. من قدری دور زدم دیدم که هیچ نمی ‌توانم تحمل کنم؛ از آن جا بیرون آمدم و رفتم یک گوشه نشستم و قدری گریه کردم و سبک شدم، دیگر نرفتم که نرفتم، چون جز خجالت چیز دیگری نیست! 🔸 این برای چه چیزی رفته؟ این برای همین دین رفته است. نه آن استجابت دعا را داریم نه قدرتی دیگر داریم نه اگر قدرت داشته باشیم کارآیی نسبت به اینها دارد! دیدم هیچ راهی ندارم، دیگر نرفتم؛ الآن اینها هستند! خیلی خون داده شد؛ و و سایر عزیزان! 🌹
916.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام قبل از دیدن این کلیپ کوتاه، نیت کن از چی میخواهی، تا پیش خدا واسطه بشن، حالا با کمال اطمینان از برآورده شدن حاجتت، نگاه کن ، حاجت روا شی ان شاءالله👆 التماس دعا
هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان