🌷#هر_روز_با_شهدا(۱۴)
#حاضری_به_جای_دوستت_شکنجه_بشوی؟!!
🌷روزی یکی از اسرا که اهل زنجان بود به نام "فتحعلی" را به شدت زیر شکنجه قرار دادند و من صدای نالهها و جیغ و فریاد او را میشنیدم.من هم در راهرو استخبارات بودم و هرکسی که رد میشد و میدید لباس بسیج بر تن من است،یک لگد به شکم،سر و کمر من میزد و میرفت،آن هم با پوتین تاف عراقی که لبهاش آهندار بود!!
🌷من به شکنجهگر عراقی گفتم؛ او را نزنید.او تنها پسر خانوادهاش است.سرباز عراقی رو به من گفت:داری از او طرفداری میکنی؟الان بهت میگویم.فتحعلی به قدری شکنجه شده بود که الان جزو جانبازان اعصاب و روان است و یک گوشش اصلاً شنوایی ندارد.آنها من را به جای فتحعلی شکنجه دادند تا حدی که له شدم. فتحعلی، تا زمانی که باهم در اسارت به سر میبردیم به من میگفت:...
🌷میگفت: آقا سید، ببخشیدها،من باعث شدم شما به جای من کتک بخوری. من هم در جوابش میگفتم:اشکالی ندارد من میخواستم به جای تو فدا شوم.من قصد تعریف کردن از خودم را ندارم اما واقعیت این است که در آن زمان همه اسرا بویژه اسرای مفقودالاثر،حس ایثارگری و اخلاص بالا داشتند و همه حاضر بودند به جای دوستشان شکنجه شوند.
#راوی: آزاده سرافراز و جانباز شیمیایی سید هادی غنی که قریب به چهار سال مفقودالاثر بوده و در اسارت بعثیها به سر برده است. او سال ۶۴ شیمیایی شد، سال ۶۵ اسیر و سال ۶۹ از اسارت اردوگاه ۱۱ تکریت آزاد شد.
منبع:سایت نوید شاهد
#کانون_بسیج_فرهنگیان_خوانسار