eitaa logo
❤️جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی ❤️
344 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
49 فایل
📜این کانال جهت باز نشر خاطرات و وصیت نامه شهدای شهرستان بهبهان تشکیل شده حمایت شما باعث دلگرمی ما است🌹 جهت تبادل و ارتباط با خادم کانال @Zsh313 #سردار_سرلشکر_شهید_مجید_بقایی #رفیق_شهیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 هر روز برای شادی روح برادر شهیدمان قرائت میکنیم 📖 🔹 امروز؛ صفحه شصت و هفتم قرآن کریم سوره مبارکه بقره ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیایم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌---»»♡🌷♡««-- کانال 🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
۶۷.mp3
8.64M
[تلاوت صفحه شصت و هفتم قرآن کریم به همراه ترجمه] ˹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل آباد اگر خواهی مکن ویران دل کس را…☁️🕊 صبحتون‌بخیر ☕🌸
☝️ عکس های ارسالی از حرم آقا امیرالمومنین (علیه السلام) هم اکنون به نیابت از شهیدان زین الدین عزیز دوستان از نجف الان فرستادند https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
خاطرات 🔖 مثل پدر 🔺برای سرکشی رفته بود خط. من هم در سنگر فرماندهی کنار بی‌سیم منتظرش نشسته بودم. عملیات کربلای ۲ تازه تمام شده بود و ما حدود دو شبانه روز بود که اصلاً نخوابیده بودیم. شب از نیمه گذشته بود که با سر و روی خاکی و با حال زار و خسته وارد سنگر شد. آمد کنارم نشست. از من یک لیوان چای خواست. برای اویی که خواب نداشت تنها چیزی که می‌شد خستگی‌اش را کم کند همین بود. لیوان چای را دستش دادم. کنارش نشستم. هنوز یک جرعه ننوشیده بود که دوباره از جا بلند شد و به طرف یکی از رزمنده‌ها رفت. نگاهم دوخته شده بود به حرکاتش. پتوی زیر سر او را که نامرتب شده بود درست کرد و پتوی دیگری رویش انداخت. بعد نشست و با خیال راحت چایش را نوشید. مثل پدر هوای همه را داشت هنوز با نگاهش داشت رزمنده‌های خواب را می‌پایید. 🎤راوی: اسماعیل محمدی @farmandemajid