eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۱۲ من متولد ۱۳۷۶ هستم. سال ۹۲ تو سن ۱۷ سالگی با اینکه درسام خوب بود با همسرجان به صورت سنتی عقد کردیم و بعد هشت ماه شهریور ۹۳ عروسی گرفتیم. من چون هم دانشگاه میرفتم هم خونه نداشتیم تا ۳سال قبول نکردم بچه دار شیم، بعد سه سال، طبقه دوم خونه پدرشوهرم رو ساختیم و اومدیم خونه خودمون، خواستیم بچه دار بشیم. من با دل درد های شدید رفتم بیمارستان و اورژانسی آپاندیسم رو عمل کردن، بعد سه ماه که خوب شدم، تصمیم گرفتیم بریم پیاده روی اربعین تو راه بودیم که من به شدت ویار داشتم اما نمیدونستم که باردارم. خیلی دلم سوخت که تو این راه نتونستم فیض کامل رو ببرم، چون دائم حالم بد بود. گذشت تا دختر نازم نیایش خانم تیر ۹۷به صورت طبیعی بدنیا اومد، خیلی آروم و ساکت بود. یعنی من اصلا نفهمیدم چطور بزرگ شد. چون عاشق بچه بودیم و قبول داشتیم باید فاصله شون کم باشه، دخترم دو سال و نیمش بود که بازم اقدام کردیم و خداروشکر پسر گلم آقا امیرعلی ۲۵ بهمن ماه، شب تولد مولامون امیرالمؤمنین بدنیا اومد. تا شش ماه اول بشدت اذیت شدیم. خیلی ناآروم بود، بعدش هرچی بزرگتر میشد آروم تر هم می‌شد. تصمیم گرفتم حالا که خدا دختر و پسر، هر دوتا شو بهم داده، دیگه بچه دار نشیم. چون طبقه بالا با بچه کوچیک خیلی سخته مخصوصا اینکه با جاری هم پیش همیم و رابطه خوبی نداریم. تا اینکه دیدم رهبرم امر کردن به فرزندآوری، اول ساده گذشتم گفتم ما که آوردیم، وظیفه بقیه اس اما دیدم گردن ماهم هست. امام زمانمون سرباز میخواد. تصمیم گرفتیم که دوباره بچه دار شیم که خانواده ها بشدت سرکوب کردن و گفتن حق ندارید که اونم مقصرش خودمون بودیم، اجازه دخالت رو از قبل داده بودیم. ما هم هیچی نگفتیم اما بدون اینکه کسی بفهمه اقدام کردیم چون من یکم بدنم ضعیفه باید قبل از بارداری زیر نظر باشم بدون اطلاع بقیه با شوهرم میرفتیم دکتر و میومدیم و خداروشکر الان یک ماهه باردارم و اصلا اجازه نمیدم کسی بخواد نظرشو بهمون تحمیل کنه. از برکت وجود دخترم رفتیم کربلا از برکت وجود پسرم رفتیم مشهد و ماشین خریدم ان شاءالله از برکت وجود این نی نی مون هم خونه ی بزرگتر می‌خریم. اینم بگم که من حتی تصمیم گرفتم اگه زنده و سالم بودم به کمک خدا بچه چهارم رو بیارم تا روز قیامت شرمنده امام حسین و امام زمان نباشم. تا اینجا که بچه هام هم رفتارشون خوبه، هم مؤدبن. دخترم میخواد بره کلاس اول و کاملا با حجابه ان شاءالله به لطف خدا به واسطه تربیت بچه هام پیش خدا و اهل بیت سربلند میشیم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ تا حالا شجره نامه دیده بودین؟ 😍 👌ما کوثریم و کم نمی شویم... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ دکتر بانکی پور: با مطالبه ی کمیسیون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت مجلس، مسأله جمعیت و واگذاری زمین‌ به خانواده های بالای ۳ فرزند، به صدر برنامه های وزیر مسکن و شهرسازی آمد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۱۳ من متولد ۷۴ هستم، سال ۹۳ با پسرخاله جان ازدواج کردیم و اومدیم زیر یه سقف خیلی ساده شروع کردیم با کلی وام و.... زندگی سخت اما عاشقانه می‌گذشت سال ۹۴ من تازه وارد دانشگاه شده بودم و ترم اول بودم که متوجه شدم ضعف و سرگیجه دارم، دو سه روز گذشت بهتر نشدم برا همین رفتم دکتر به اصرار دکتر آزمایش بارداری دادم. وقتی جواب آزمایش رو گرفتم انگار دنیا برام سیاه شده بود. ترم اول دانشگاه، خونه زیرزمین مستأجر، کلی وام و بدهی و.... همه و همه اومد جلو چشمم خودمو با گریه رسوندم پیش دکتر گفتم تو رو خدا یه کاری کن گفت عقدی؟ گفتم نه یه ساله ازدواج کردم. با گریه تا خونه اومدم و زنگ زدم شوهرم اومد، فقط با گریه گفتم نمیخوامش😭 خدا منو ببخشه هم سنم کم بود، ۲۰ ساله بود، هم اینکه چیزای درستی در مورد سقط نمی‌دونستم. اشتباه اولم این بود چون مرکز ژنتیک بهمون گفته بود حتما قبل بارداری باید تحت نظر باشید فک کردم دنیام آخر شده و صاحب بچه ناقص شدم و اشتباه دوم اینکه شنیده بودم سقط قبل اینکه قلب بچه تشکیل بشه اشکال نداره با همین افکار غلط یه دکتر پیدا کردم که قرص زیر زبانی داد و تمام....😭 نمی‌دونم چرا اون لحظه هیچ چیز نتونست نظرمو عوض کنه، نمی‌دونم چرا شوهرم حتی یه کلمه نه نیاورد. حقوق نصف ماهمون رو دادیم اون قرصای لعنتی و عذاب وجدان.... بعد اون قضیه از نظر روحی داغون بودم. تا اینکه قسمت شد و رفتیم مشهد، رفتم پیش یکی از خادمان حرم و سوال پرسیدم ازشون در مورد سقط جنین، اون خانوم با اینکه خیلی تند باهام حرف زد ولی اونجا اولین باری بود که فهمیدم سقط گناه کبیره ست و فرقی نداره چند وقتش باشه... تا مدت ها حالم بده بود تا بچه کوچیک می‌دیدم یا می‌شنیدم کسی بارداره بی اختیار اشک می‌ریختم، خیلی استغفار کردم و از خدا خواستم منو ببخشه کربلا رفتم و از امام حسین یه فرزند صالح خواستم. ازشون خواستم واسطه بشن خدا منو ببخشه بعد چند سال که اوضاع روحیم بهتر شد رفتم برای اقدامات ژنتیک وقتی بهم گفتن می‌تونستی از جنین آزمایش بگیری و از سلامتش مطمئن بشی فقط گریه میکردم. انگار تمام زندگیمو از دست داده بودم. آزمایشات انجام شد و به لطف خدا سال ۹۸باردار شدم تمام آزمایشات رو انجام دادم و سال ۹۹ ستیا خانومم به دنیا اومد ولی هنوز که هنوزه بعد ۹ سال دارم تو حسرت اون بچه از دست رفته م میسوزم. همیشه مرداد ماه میشه میگم اگه به دنیا اومده بود الان انقدر سنش بود. من متاسفانه در مورد اون تصمیمی که گرفتم به هیچکس چیزی نگفتم. شاید اگه مادرم یا مادر شوهرم می‌دونستن، نمیذاشتن اون کارو انجام بدم. اومدم اینو به بگم که تو رو خدا یکم بیشتر در مورد سقط و گناهش تو کانال بذارید تا کسی مثل من دچار این این عذاب نشه و امیدوارم خدا به حق این روزای عزیز منو بخشیده باشه و توبه م رو پذیرفته باشه برام دعا کنید میخوام امسال اقدام کنم برای بچه دوم دعا کنید خدا یه بچه سالم و صالح دیگه بهمون بده. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی شک یه دختر بابایی بازیگوشه...😅 👌این شیرینی تمام شدنی نیست... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
امروز تجربه ی ۱۰۱۳ رو خوندم، یاد خودم افتادم. من دوفرزند دارم، یکی دختر متولد سال ۷۲ بدنیا آمدن فاطمه خانم و دومی سال ۸۲ بدنیا آمدن به اسم آقا محمد حسین، خیلی اوضاع خوب بود. موقع ازدواج هیچی نداشتیم تازه خرج خانواده همسرم هم با همسرم بود. دخترم به دنیا آمد، خدا خواست، ماشین خریدیم و فرزند دومم به دنیا آمد زمین خریدیم و خودمون ساختیم. همسرم شرکت ارج کار میکردن، بعد اینکه پسرم دوسالش بود، بیکارشدن و یه مقدار تو فشار مالی بودیم. سال ۸۹ دوباره باردار شدم. لعنت بر دل سیاه شیطان، گفتم بیمه نداریم، اوضاع مالیمون خوب نیست و رفتم سقط کردم. خدا شاهد از ترس فشار مالی بود ولی اشتباه بزرگی کردم، خیلی پشیمان شدم و هنوز هم هستم. همسرم ۱۰ سال بیکار شد، اوضاع بدتر شد و فهمیدم هر آن کس که دندان دهد، نان دهد. اطرافیانم که با من بودن و باردار شدن خیلی اوضاعشون از من بدتر بود، با تولد بچه سوم اوضاع زندگیشون بی نهایت بهتر از ما شد، که حتی تصورشم نمی‌کنید و ما هنوز هنوز تاوان اون گناه رو داریم پس میدیم و میدونم که اگه بچم رو سقط نمیکردم، خدا جوری دستم رو میگرفت و بلند میکرد که هیچ کس تصورم نکنه. الان در همسایگی ما خانواده ای زندگی میکنن که به نون شب محتاج بودن ولی باردار شد، همه گفتن اوضاع زندگیت اینجوریه، میخوای چکار؟ بچه ش رو نگه داشت، شدن سه تا، دوپسر ویه دختر الان فرزند چهارمشون هم به دنیا امده ولی خدا شاهد خونه خریدن ماشاالله، یه ماشین سواری خریدن و همسربنده خدا راننده ماشین مردم بود ولی ماشاالله الان خودشون یه ماشین یخچال دار خریدن و زندگیشون رو به راهه... خدا به من نعمت داد ولی من لیاقتش رو نداشتم، امیدوارم هرکس از خدا طلب فرزند داره، خدا بهش عطا کنه، اونم صالح، من که لیاقت نداشتم و تا زمانی که زنده هستم تاوان میدم و زجر میکشم. اون دنیا هم باید جوابگوی فرزندم باشم که به ناحق حق زندگی که خدا بهش عطا کرده بود گرفتم... ببخشید سرتون درد آوردم، درسته مشکل داشتم و سختم بود ولی اگه لطف خدارو می پذیرفتم، هم زندگیم خوب بود هم الان سه فرزند داشتم. نه عذاب وجدان داشتم نه زندگی سخت که این دو فرزندم هم تاوان اشتباه منو پس میدن... خدا وکیلی خیلی خسته و بیمارم از نظر روحی در ناراحتی کامل و نادم و پشیمان ولی چه سود... خدا اجر عظیم عنایت کند به شما، ممنونم که تونستم بعد چندسال حرف دلم رو بگم... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌هیچ فرقی نمی کند... 💔 این را هم بدانید که سقط جنین هم قتل نفس است. سقط جنین با کشتن بچه‌ی زنده در دنیا هیچ فرقی ندارد. حالا [البته] مادری که بچه‌اش هنوز متولد نشده و در رحمش است، چندان محبتی به این بچه ندارد و برایش آسان‌تر است که این بچه را بکشد 💔 – وقتی دنیا آمد، چشمش به بچه افتاد، صدای بچه را شنید، حرکات بچه را دید، محبت بچه بیشتر در دلش زنده می‌شود و هرچه می‌گذرد بیشتر می‌شود – 💔 به صرف اینکه بچه در شکمش هست و در رحمش هست و هنوز دنیا نیامده، فرقی ایجاد نمی‌کند؛ کشتن بچه، کشتن است، چه در رحم، چه در بیرون رحم.... این هم یکی از محرمات کبیره است. 📚 بیان قرآن؛ تفسیر سوره‌ی ممتحنه کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 از راه دور فریاد نزنید! در صورت لزوم برای تذکر دادن به فرزندتان ، رو به ‌روی کودک بنشینید و مستقیم در چشم ‌های او نگاه کنید. داد نزنید، بلکه با صدایی جدی و محکم بگویید کاری را که انجام داده است، دوست نداشتید. محمد فروهر: | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/614793219C5eb00a97bd
. ⁦⚠️⁩⁦⚠️⁩این کارها رو موقع قصه گفتن انجام نده! قصه های جدید رو نذار برای موقع خواب چون اسم های جدید با فرزندت اضطراب و استرس میده موقع قصه گویی یکنواخت قصه نگو یکم صدات رو بالا و پایین ببر اجازه صحبت زیاد موقع قصه نده،بذار روی قصه متمرکز بشه آخر قصه ازش نپرس✋ خب ازین قصه چه نتیجه ای گرفتیم؟؟ محمد فروهر: | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/614793219C5eb00a97bd
۱۰۱۴ متولد ۷۲ هستم. فرزند اول یه خانواده ۵ نفره. سال ۹۲ به صورت سنتی با همسرجان ازدواج کردم در حالی که دانشجو بودم. بعد از ۱۰ ماه، بدون گرفتن هیچ مراسمی و خرید عروسی و طلا با یک سفر زیبای کربلا زندگی دو نفره مون شروع شد😍 بعد از ۲ ماه متوجه شدم باردارم😊 من عاشق بچه بودم و حالا داشتم به رویای شیرینی مادری میرسیدم😍 بارداری سختی داشتم. ویار خیلی سخت طوری که تا ۴ ماه هیچ چیزی نمیتونستم بخورم و فقط با سرم و آمپول زنده بودم و به خاطر همین شرایط سخت مجبور شدم دانشگاه رو کنار بذارم. این شرایط سخت هم گذشت و مرداد ۹۴ محمدطاها جان من با زایمان طبیعی نسبتا سخت قدم به زندگی دو نفره ما گذاشت و زندگی رو شیرین کرد. بماند که سر انتخاب اسمش با همسرجان چالش داشتم تا موفق شدم اسم اولین فرزند رو من انتخاب کنم😅 وقتی ۵ ماهه باردار بودم متوجه شدیم که مادرم هم بارداره🤩 و مادرم ناراحت از اینکه زشته، مردم چی میگن، من داماد دارم و متاسفانه به سقط فکر میکرد ولی خوشبختانه راضی به نگه داشتنش شد و من از تک دختر بودن دراومدم و خواهر کوچولوی من آذر ۹۴ به دنیا اومد و پسرم یه خاله کوچک تر از خودش داره😂😊 محمدطاها جان بچه ناآرومی بود و به خاطر بی تجربگی نگه داری از اون برامون سخت بود. طوری که تا شش ماهگی من و همسرم نوبتی شب ها از اون مراقبت میکردیم. وقتی پسرم یک ساله شد در حوزه علمیه ثبت نام کردم و درسم رو ادامه دادم. درس خوندن رو خیلی دوست داشتم. به خاطر همین در کنار وظیفه شیرین مادری درس رو هم ادامه دادم. پسرم رو گاهی پیش مادرم میذاشتم تا با خاله جان همبازی باشه😉گاهی هم با خودم به کلاس می‌بردم. گذشت و بعد از ۲ سالگی محمدطاها در حالی که حتی از پوشک نگرفته بودم فرزند دوم رو باردار شدم و به خاطر ویار سخت مجبور به مرخصی تحصیلی شدم. در حالی که ۳۸ هفته بودم، تصمیم به جابه جایی خونه گرفتیم و مشغول جمع کردن وسایل بودم که به خاطر مسمویت بارداری پسر دومم علیرضا جان در خرداد ۹۷ به دنیا اومد😍 و در حالی که من بیمارستان بودم اثاث کشی به منزل جدید انجام شده بود و وسایل چیده شده بودند. وقتی پسر دومم۴ ماهه بود، تحصیلم رو ادامه دادم. روزها میگذشت و همه چیز خوب بود که البته زندگی بدون سختی معنی نداره ولی با وجود بچه ها شیرین بود هم درس می خوندم و هم لذت مادری رو می‌بردم. سخت بود در حالی که صبح تا ظهر کلاس بودم و ظهر در حالی که خسته از کلاس برگشته بودم مشغول کارهای خونه و بچه ها میشدم. علیرضا جان هم تقریبا در مرحله از پوشک گرفتن بود که تصمیم به بارداری بعدی گرفته شد. باز ویار سخت و این بار انصراف از حوزه. در حالی که اساتید حوزه نظر به این داشتند که مرخصی بگیرم به خاطر اینکه درس هام خوب بود ولی من به خاطر بچه ها تصمیم گرفتم انصراف بدم و کنار بچه ها، تمام وقت بمونم چون مطمئنا اون ها هم اذیت بودند. در حالی که تازه ۴ ماهگی تموم شده بود و از دست ویار ها راحت شده بودم صاحب خونه حکم تخلیه خونه رو داد چون خودش به خونه اش احتیاج داشت😐 چاره ای نبود و من برای بار سوم در حالی که باردار بودم مجبور به اثاث کشی شدم. این رو هم بگم که تمام کارهام رو با اینکه باردار بودم خودم انجام می‌دادم. جمع کردن وسایل برای اثاث کشی و وقتی حالم بد بود همسر از سرکار می اومد و غذا درست میکرد و از کسی کمک نگرفتیم. بعد از ۲ تا پسر دوست داشتم این بار دختر داشته باشم و طعم دختر دار شدن رو هم بچشم ولی نظر خدا چیز دیگری بود. چون روزهای کرونا بود میگفتند حداقل میذاشتید بعد کرونا. یا کلا بس بود مگه چه خبره؟ ولی کو گوش شنوا؟😅😂 و دی ماه ۹۹ محمدحسن جان، پهلوان خانواده با وزن۴۲۰۰ به دنیا اومد. همه به خصوص مادر خودم و مادرشوهرم میگفتند بسه دیگه بچه نیارید با این شرایط سخت الان، همین ها بس اند ولی همسر در جواب میگفت نهضت ادامه دارد انشالله😂 گذشت و به همسرجان گفتم پس فعلا یه سال استراحت بعد بچه بعدی... این خونه چون بزرگ بود و گرم نمیشد تو زمستون های سرد شهر ما به خاطر اینکه بچه ها سرما نخورند بعد از ۲ سال تصمیم گرفتیم خونه رو عوض کنیم و به خونه دیگه ای رفتیم. در حالی که صاحب خونه فکر میکرد ۲ تا بچه داریم وقتی متوجه شد ۳ تا هستند اونم پسر😁اول یکم بدقلقی کرد ولی بعدش بنده خدا کنار اومد. در این بین گوشه و کنایه ها بود که پسرزاست می خواد انقدر بیاره تا دختر بشه😐 اولش نیت خودم هم همین بود چون دوست داشتم طعم هر دو میوه رو بچشم ولی بعد از فرمان حضرت آقا برای جهاد فرزند آوری هدفم فقط آوردن و تربیت سرباز برای ولی امر و حضرت صاحب الزمانم شد. ادامه👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۱۴ در این بین خواب زیبایی دیدم. خواب دیدم که در مجلسی هستیم که سخنران اون حضرت آقا هستند😍 بعد از پایان سخنرانی محمدحسن در حالی که بغلم بود، سمت ایشان رفتم و از آقا خواستم برای بچه هام دعا کنند. آقا پسرم رو در آغوش گرفت و بوسید و گفت انشالله عاقبت بخیر بشن. بعد پرسید همین یه پسر رو داری؟ گفتم نه آقا ۲ پسر دیگه هم دارم. آقا لبخند زد و فرمود خدا قوتت بده مادر سه تا پسری ولی سه تا کافی نیست😅😁 وقتی از خواب بیدار شدم و برای همسرم خواب رو تعریف کردم همسرم گفت آقا شخصا بهت گفته بعدی رو باید بیاری دیگه وقتشه. من هم گفتم چون قراره جابه جا شیم بماند بعد از اثاث کشی و برای اولین بار بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک و برای پنجمین اثاث کشی باردار نبودم در این جابه جایی😅 وقتی به خونه جدید رفتیم نذر کردم این بار اگه دختر بود اسمش رو زهرا یا فاطمه بذاریم تا کنیز حضرت زهرا باشه و انشالله شهیدپرور باشه.😊 هنوز حتی از علائم بارداری هم خبری نبود یک جوراب صورتی دخترانه گرفتم و در حرم امام رضا جان متبرک کردم و به کسی حتی همسرم هم از این موضوع چیزی نگفتم. این بار با ویار بسیار سخت تر بارداری شروع شد. با ۳ تا گل پسر شلوغ.که درس و مشق شون هم اضافه شده بود. همسر ظهر از سرکار می اومد و تازه غذا درست میکرد و به بچه ها میداد و من فقط روی تخت دراز میکشیدم و زیر سرم بودم. حتی احتمال سقط بود. از خدا می خواستم بعد از تحمل این همه سختی، بچه هر چیزی که هست فقط برام بمونه. خدا رو شکر بخیر گذشت. تا ۲۰ هفته سونو دقیق نمیگفت جنسیت بچه چی هست ولی من مطمئن بودم این بار گل دختری تو دلم جا خوش کرده🤩😍 ۳ماه آخر بارداری همسر برای ماموریت به شهر دیگه ای رفته بود و من مونده بودم و ۳ تا بچه که باید به درس دوتاشون رسیدگی میکردم. به دلم افتاده بود وقتی همسرم نیست و وقتی ۳۷ هفته شدم دخترم به دنیا میاد، همین هم شد. چند روزی بود کیسه آب سوراخ شده بود ولی من متوجه نشده بودم و بعد از ۴-۵ روز بیمارستان که رفتم و گفتم مشکوک به این موضوع هستم بعد از بستری شدن دختر عجول من ۳۶ هفته و ۵ روز بعد از تلاش برای زایمان طبیعی بنا به مصلحت خدا با سزارین اورژانسی خرداد ۱۴۰۳ با رضایت خودم در حالی که همسر نبود به دنیا اومد😍😍😍😍 یه دختر ریزه میزه و کوچولو و زندگی ما رنگ و بوی جدیدی به خودش گرفت. سزارین خیلی سختی داشتم تا ۴۰ روز درد داشتم و به سختی بلند میشدم. همسر تا یک ماهگی زهرا جان هنوز ماموریت بود و رسیدگی به بچه ها بر عهده خودم بود. بعد از تموم شدن ماموریت همسر، ایام اربعین نزدیک بود و قصد کرده بود مثل تموم این سال ها تنهایی به پیاده روی اربعین بره. من هرسال ازش می خواستم ما رو هم ببره و همسرجان قبول نمیکرد و میگفت سخته و جای زن و بچه نیست ولی امسال با پا قدم زهراجان روزی ما شد که خانوادگی پیاده روی اربعین بریم. سفر سخت ولی شیرینی بود طوری که از همسرم خواستم سال دیگه هم ما رو ببره😍 هرکسی منو میدید که یه بچه ۲ ماهه رو بردم کربلا، سرزنشم میکرد و میگفت کسی نبود تو رو دعوا کنه و نذاره بچه رو بیاری و من در جواب با لبخند جواب میدادم چرا بودن ولی من گوش نکردم. تازه بنده خداها خبر نداشتند ۳ تا گل پسر هم همراه باباشون بودند. بچه های من از بچه های امام حسین بالاتر که نیستند.😔 بچه های من فدای بچه های امام حسین، تو این سفر توفیق شده اندکی از سختی هایی که بی بی رباب رو، وقتی علی اصغرش رو در آغوش داشته، لمس کنم. با اومدن دخترم باباش تو شغلش ارتقا پیدا کرد و این ها از روزی دخترمه😊 زندگی پستی و بلندی و سختی زیاد داره ولی ما برای آسایش نه بلکه برای آزمایش به این دنیا اومدیم تا انشالله آسایش اون دنیا نصیبمون بشه. در آخر از همه می خواهم اول اینکه به حکم جهاد رهبر عزیزمون لبیک بگید و فرزند آوری کنن و از چیزی نترسید. روزی ما و بچه ها در دستان خداست. تربیت بچه ها رو هم تمام تلاش تون رو بکنید و نهایتا بسپرید به ائمه انشالله اون ها دستگیر همه هستند. دوم اینکه دعا کنید انشالله بچه های من هم سربازان خوبی برای امام زمان باشند. ممنون از کانال خوبتون که با خوندن تجربه های شما بیشتر تشویق شدم برای آوردن فرزند چهارم. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075