هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
▪️ این بار یتیمان مهدی عج ، پناه آورده اند به #چله_خوانی #زیارت_عاشورا ، از عاشورا تا اربعین، به امید ظهور پدر مهربانشان....
#زیارت_عاشورا شروع چله #عاشورا
ختم چله #اربعین
#صاحب_عزا
عزیزانی که میخوان شرکت کنن اسامی اعلام بفرمایند👇👇👇
@abaseyon133
#جانمونید
▫️گر جویای عطر گل نرگس هستی، به روضه عبّاس (علیهالسلام) قدم بگذار...
محفل عباسـ﷽ــیون💔
#ابالفضلیادعوتند😍👆
#پیام_مخاطبین
✅ چله مشکل گشا...
#رویای_مادری
#زیارت_عاشورا
#شهید_نوید_صفری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ گروهی چله زیارت عاشورا بگیرید.
#زیارت_عاشورا
#نوید_صفری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۵۷
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#زیارت_عاشورا
#سزارین
#زایمان_طبیعی
من متولد ۷۷ هستم و همسرم متولد ۷۱، اسفند ۹۳ عقد کردیم، بعدشم اسفند ۹۴ عروسی گرفتیم. شش ماه اول زندگیمون تو شهرستان بودیم بعدش اسباب کشی کردیم قم...
ایامی که شهرستان بودیم دخالت های خانواده هامون خیلی اذیتمون کرد، ما هم بی تجربه بودیم و این دامن میزد به بحثامون...
از وقتی اومدیم قم رابطه مون صمیمی تر شد من سال آخر دبیرستان بود، همسرم خیلی دوست داشتن بچه دارشیم ولی من چون تو خانودمون مسخرم میکردن زیر بار نمیرفتم.
۹ ماه بعد عروسیمون رفتیم مشهد اونجا با یه خانوم مشاور، صحبت کردم و نظرم عوض شد یکسال از زندگیمون گذشته بود که ما اقدام به بچه دار شدن کردیم، الحمدالله خیلی زود باردار شدم، ویار خیلی سختی داشتم، تو شهر غریب، احتمال سقط هم وجود داشت. همون حین جامعه الزهرا قبول شدم و تا ماه هفتم رفتم سرکلاس
وارد ماه نهم شدم رفتم شهرستان، مادرم اصرار به زایمان سزارین تو بیمارستان خصوصی داشت، میگفت سنت کمه، به هیچ وجه نمیذارن طبیعی زایمان کنی، همسرمم هزینه بیمارستان خصوصی نداشت. هر روزم شده بود گریه و دعوا، اصلا نفهمیدم چطوری به آخر بارداری رسیدم و خلاصه من سزارین کردم.
ولی ته دلم خیلی دوست داشتم زایمان طبیعی رو تجربه کنم، هر روز بهم میگفتن مراقب باش دیگه نیاری، همش ۱۹ سالته، میخوای چیکار و از این حرفا....
من و همسرم تصمیم گرفتیم سه سالگی پسرم اقدام کنیم و تا چهار سالگی انشالله بچه دومم به دنیا بود، غافل از اینکه هیچ چیز دست من نیست ماه ها میگذشت و من باردار نشدم.
با کانال شما آشنا شدم و چله شهید نوید صفری رو شروع کردم. یکسال از اقدامم میگذشت روز تولد چهار سالگی پسرم چهلمین روز چله، آزمایش من مثبت شد و خدا یه گل دختر بهم هدیه داد.
ویارای خیلی سخت دوباره شروع شد ولی با تجربه تر شده بودم، هرکس میشنید میگفت واای مگه میشه تو سن بیست و سالگی آدم دوتا بچه داشته باشه!! انشالله دختر بشه جنست جور شه دیگه بچه نیاری.
چهارماهه باردار بودم که فهمیدیم مامانم سرطان داره، روزهای تلخی بود. مامانم اولین عملشو انجام داد ولی جواب گو نبود من پناه بردم مشهد و از امام رضا و همسایه عزیزم حضرت معصومه شفای مامانمو خواستم. عمل دوم مامانم تو ماه هشتم من بود، چهل روز بیمارستان، من مراقب بچه های خواهرمم بودم، فعالیتم خیلی زیااااااد بود.
ماه آخر اومدم قم خونه خودم، دکتر سی ام برام تاریخ عمل زده بود ولی من بیست و هفتم با کیسه آب سوراخ و درد های وحشتناک رفتم بیمارستان، چون زایمان اولم سزارین بود نمیدونستم درد زایمان دارم تو شهر غریب تنها بودم. دکترم اومد و بهم گفت دارم طبیعی زایمان میکنم و بچه اومده تو کانال زایمان...
من ترسیده بودم از حرف مردم و مامانمم میترسیدم و گریه میکردم ولی خودمم زایمان طبیعی دوست داشتم، خدا هم کمکم کرد و من یه زایمان طبیعی راحت داشتم، نمیگم سخت نبود بود ولی قطعا عوارض سزارین رو دیگه برام نداشت. من تو عمل انجام شده قرار گرفتم. این در حالی بود که همه خانواده ی من مخالف زایمان طبیعی من بودن، همه میگفتن نمیشه ولی شد.
من هم سزارین رو تجربه کردم، هم زایمان طبیعی... با قاطعیت میگم زایمان طبیعی خیلی بهتر بود، زود سرپا شدم الحمدالله...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1