#پیام_مخاطبین
✅ قاسم....
#سلیمانیها_در_راهند
#مادران_قاسم_پرور
#نامگذاری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
✅ نام کودکم را نمی دانم...
سه سال پیش بود. بعد از مدتها چشم انتظاری، منتظر تولدی پسری بودم که نامش علی بود. خوشحال و سرمست از این هدیه الهی بودم که روزیِ طفل از غیب رسید و منزلی بزرگتر با قیمتی مناسب پیدا شد.
از ابتدای دیماه شروع کردیم به اسباب کشی تا شب سیزدهم دی ماه، تا نیمه شب در حال تمیز کردن و کار کردن بودیم. خسته بودیم اما خوشحال از اتمام کارها.
بی اطلاع از وقایع آن شب، به خواب رفتم، لحظهای که با آرامش چشمهایم را بستم، نمیدانستم حاج قاسم شهید شده، در دنیایی از نادانستهها، غرق خواب شدم. غرق خواب...
صبح بود که طبق عادت، اخبار را چک میکردم. خبری سهمگین سیلی محکمی به صورتم زد. غرق در بهت و حیرت بودم. یعنی همه خبرگزاری ها دروغ میگفتند؟ این اتفاق نمیتوانست راست باشد... واقعا حاج قاسم پر کشیده بود؟ نه ممکن نبود. باور نمی کردم...
به یکباره کوهی از غم سراسر وجودم را فرا گرفت، جسمم دیگر تاب نگهداری طفلکم را نداشت. لحظاتی که تمام ایران پای تلویزیون بودند تا شاید بشنوند خبر دروغ بوده، در بیمارستان با چشمانی گریان، پسرم را به دنیا آوردم و در آغوش گرفتم.
لحظهای که پرستار پرسید: «خوشحالی؟» هرگز از ذهنم پاک نمیشود. مگر آن روز میشد خوشحال بود؟! من سراسر غصه بودم.
پرسیدند نام کودک چیست؟ من از سالها قبل طفلم را علی صدا کرده بودم ولی آن روز جواب دادم نمی دانم. من نام کودکم را نمیدانم.
اما ندایی از اعماق وجودم نام قاسم را فریاد میزد. فریاد میزد و اشک میریخت. فرزندم #قاسم نام گرفت تا شاید حاج قاسم دیگری بشود برای وطن، برای رهبر، برای مقاومت
وقتی تمام ایران، شهر به شهر حاج قاسم را بدرقه میکرد، من از شیره جانم به قاسمم مینوشاندم و نفرت و خشم از استکبار و ستمگر را در وجود فرزندم، پرورش می دادم.
حالا امروز سه سال است که نام حاج قاسم در خانه ما پرتکرارترین واژه است. سه سال گذشته، زمانی به اندازه زندگی پسرم قاسم...
و من همچنان در حال تورق هر کتابی هستم که عطر حاج قاسم دارد. شاید راز مادرش را روزی بفهمم. راز قاسم پروری...
#مادران_قاسم_پرور
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
#سلیمانیها_در_راهند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075