#پ_شکوری
طبق معمول بخش مخوف سفر برای من، طی مسیر طولانی تهران-مشهد بود با بچهها😅😆
مسیری طولانی که هربار یه صبح تا شب زمان میبره.
ولی طبق تجربهم، سختترین بخشش سرگرم کردن بچهها تو ماشینه😅
تا حدی به خاطر همین ترسم از سفر با دوتا بچهی کوچیک، از عید پارسال تا الان دیگه مشهد نیومده بودیم (هم زیارت و هم خونهی مامانم اینا)
البته عوامل دیگهای (از جمله سرشلوغی همسر گرامی😆) هم دخیل بود در این بیسعادتی ما😄
ولی دیگه دیدیم نمیشه🤗
دل رو به دریا زدیم و تصمیم گرفتیم بیایم مشهد 🕌
قرار بود بچهها توی صندلی ماشینهاشون عقب بشینن و منم تنهایی جلو بشینم😅
مقدار زیادی اسباببازی و خوراکیهای مجاز و غیرمجاز (😅😆 هله هوله جات صنعتی!) هم برداشتیم که توی راه بدیم بهشون سرگرم بشن.
هر یکی دوساعت یه بار هم میایستادیم قدم میزدیم که بچهها خسته نشن و حوصلهشون سر نره.
اما مسیرمون با بچهها چطور گذشت؟😁
عباس دو سال و هفت ماههم، خیلی خوب باهامون همکاری کرد👌🏻
کل مسیر توی صندلیش بود. خوارکی میخورد یا اطراف رو نگاه میکرد یا با فرفرهش بازی میکرد😁
دو سه ساعتی هم خوابید همونجا،
بهونه هم نگرفت تقریبا😍😍
حتی گاهی سعی میکرد به خواهرش خوراکی و اسباببازی بده تا آرومش کنه😚
اما فاطمهی ۱۳ ماههم👧🏻
نصف مواقع غر میزد و میخواست بیاد جلو بغلم بشینه😅
البته شایدم بیشتر دوست داشت با دکمههای ضبط و کولر ماشین و دنده و در داشبورد و... بازی کنه😂
خلاصه فکر میکنم حدودا ۳۰ درصد اوقات فاطمه روی صندلی جلو بغلم بود.
(چون صندلی عقب پر بود، خودم نمیتونستم عقب بشینم)
👈🏻 هم خطرناک بود (در صورت تصادف احتمالی😱)
👈🏻 هم حواس باباشو پرت میکرد😅
یه بارم سعی کردیم به گریههاش توجه نکنیم بلکه بیخیال بشه و بشینه سر جاش
ولی بعد یه ربع گریهی مداوم تسلیم شدیم آوردیمش جلو😯😢
البته در مجموع خداروشکر سفر خوب و راحتی بود،
یعنی نسبت به چیزی که فکر میکردم خیلی بهتر و راحتتر بود😇
ولی خب واقعا برامون سوال شد که کار صحیح چیه توی این مواقع؟!
بذاریم گریه کنه و امنیت بچه رو به روحیهی بچه ترجیح بدیم؟
یا با دلش راه بیایم و اگر آروم نشد هیچ جوری، امنیت رو بیخیال بشیم برای دقایقی؟😅😆
شما اینجور وقتا چیکار میکنید؟
چطوری بچهها رو عادت میدید که توی جاده و سفر، حتما توی صندلی خودشون باشن؟
پ.ن: نائبالزیاره همهی دوستان هستیم توی حرم. انشاءالله قسمت و روزی همهتون بشه به زودی بیاید.
#پ_شکوری
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از مادران شریف ایران زمین
#پ_شکوری
یه افسانهای هست که میگه
پشت سر هر انسان موفقی یه موبایل غیرهوشمند هست😂😂
نمیدونم قدیما توی دورهی دانشجویی چطور با اون گوشی ساده سر میکردم😅😅
از وقتی این گوشی هوشمند رو هدیه گرفتم (بعد عقد😍 تابستون ۹۵) تعاملم با دنیای مجازی خیلی بیشتر و گستردهتر شد.
انواع و اقسام گروههای دوستانه، مادرانه، کاری، درسی به علاوه تعداد خیلی زیادی کانال که دلم نمیاد از هیچکدومش خارج بشم😑 میگم شاید یه روز به دردم بخوره!
و اینستاگرام!
اقیانوس ناآرام و طوفانی که وقتی آدم واردش میشه دیگه بیرون اومدنش با خداست 😀
پارسال بود،
حس کردم خیلی وقت کم میارم واسه کارهام.😥
کارای خونه و درس و کتابهایی که همیشه توی صف انتظار بودن و هیچوقت نوبتشون نمیرسید😕
مثل اینکه یه چیزی داشت زمانهام رو میخورد!!!
اول فکر کردم بچهها مقصرن😅😎
بعد فهمیدم که دزد واقعی همین گوشی مظلوم و آرومه!😏
اولین قدم این بود که بفهمم روزانه چقدر وقت سرم توی گوشیه!
یه اپلیکیشن نصب کردم (Quality time)
عددها عجیب بود. ۵ و ۶ ساعت در روز. گاهیم بیشتر😢
۷۰ درصدش هم شبکههای اجتماعی😑
یه مدت سرخورده بودم و نا امید از تغییر.
حتی یه مدت اپلیکیشن مذکور رو از روی گوشیم پاک کردم که عذاب وجدانم کمتر بشه😂
بعدش دیدم چه کاریه آخه😅 خودمو که نمیخوام گول بزنم.
تلاشمو میکنم حداقل💪🏻
یه ساعتم کمترش کنم غنیمته!
یه روشهایی پیدا کردم😀
۱. ساعتهایی از روز اینترنت رو خاموش کنم.🚫
۲. یه اپلیکیشن کتابخوان📚 توی گوشیم داشته باشم با یه سری کتاب جذاب.
وقتای مرده کتاب بخونم ولو شده ۱۰ دقیقه باشه.
۳. کتابهای توی صف انتظار کتابخونهم رو بذارم جلوی چشمم تا ازشون خجالت بکشم😅 همیشه یه کتاب📖 دم دستم باشه واسه وقتای استراحت و تفریح.
۴. سعی کردم زیاد به اون اپلیکیشن سر بزنم تا عذاب وجدانم حفظ بشه😅😆 حداقل همینکه بدونم چقدر وقتم رو دارم هدر میدم خودش موثره توی رفتارم.
۵. گاهیم میشینم حساب میکنم توی زمانی که پای گوشی صرف کردم در هفته یا در ماه، چندتا کتاب میتونستم بخونم! اینم باعث میشه عذاب وجدان و تلاشم برای تغییر بیشتر بشه.😁
خلاصه الان من تو ترکم😄
و خیلی راضیم😁
برخلاف ترک مواد مخدر که فرد میره توی خماری و حالش بد میشه، ترک فضای مجازی خیلی حال آدمو خوب میکنه😍 و زندگی شیرینتر میشه.
پ.ن: شما رابطهتون با گوشیتون چطوره؟😆
راضی هستید از رابطهتون یا به فکر تغییرش هستید؟
تجربیاتتون رو به ما و بقیه دوستامون هم بگید.🙏
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_شکوری
(مامان #عباس و #فاطمه 2.9 و 1.3 ساله)
شما هم مثل من فکر میکنید بعد از مادر شدن از معنویات و عبادات دور شدید؟😢
گاهی خودمو مقایسه میکنم با دوره مجردی و حس میکنم پسرفت کردم!😞
آیا واقعا این بچههای پاک و بیگناه باعث کم شدن معنویت زندگی من شدن؟
مگه نه اینکه اینا هنوز فطرتشون دستنخورده ست و تازه از پیش خدا اومدن، پس چطور میشه باعث کم شدن معنویت مادرشون بشن؟
دو سالی طول کشید تا فهمیدم مشکل از خودمه...
یادمه قبلا هم توی هفتههای آخر ترم و نزدیک امتحانا، معنویت خونم کم میشد. چون سرم شلوغ بود حسابی.🏃🏻♀
یا حتی وقتی غرق کارهای تشکیلاتی میشدم یهو میدیدم یه هفته ست اصلا وقتی پیدا نشده که به کارهای معنوی بپردازم...😕
مهم ترین عامل کم شدن معنویت خونم رو پیدا کردم!
غفلت!
هرچی سرم بیشتر شلوغ باشه( چه با درس و کار چه با بچهداری) انگار زمینهی غفلت بیشتر میشه برام.
پس باید حواسمو جمع کنم تا بتونم مقدار کافی معنویت تزریق کنم به زندگیم.😅
به مرور چند تا راهکار پیدا کردم.
۱. سعی کردم واقعبین باشم. قطعا وقتای آزادم نسبت به مجردی کمتر شده.
پس بهتره به جای کمیت، دنبال کیفیت باشم.😀
همون وقتای محدودی که پیدا میشه، با توجه و حواس جمع و نیت خالص یه کاری بکنم.
اگر نمیتونم برم هیات برای دعای کمیل، میتونم دو سه صفحهاش رو خودم بخونم شب جمعه.
۲. یه برنامه سبک معنوی متناسب با شرایط خودم و کاملا واقعگرایانه نوشتم. طوری که بتونم توش استمرار داشته باشم. 👌🏻مثلا:
- روزی یکی دو صفحه قرآن با توجه به معنی
- روزی ۱۰ دقیقه مطالعه کتب اخلاقی
- روزی یک صفحه از کتابهای مناجات و ادعیه (صحیفه فاطمیه و صحیفه سجادیه علیهما السلام)
- گاهی خوندن زندگینامه افراد معنوی (شهدا، علما و ...)❤
۳. تلاش کردم حواسم به زمانای مردهام باشه.🧐
من روزانه چندین ساعت رو پای گوشیم و توی شبکههای اجتماعی صرف میکنم. چون راحتترین کاره و یه جورایی تفریح محسوب میشه.
میتونم بخشی از این زمانو کم کنم و به جاش با گوشیم قرآن بخونم، کتاب بخونم یا دعا گوش بدم.
۴. گاهی احادیث مربوط به اجر و پاداشهای معنوی مادری و تربیت فرزند رو میخونم.
مادری کار کمی نیست. خودش کلی پاداش داره. ولی چون حواسم بهش نیست حس میکنم که کار معنوی خاصی انجام نمیدم.😐
۵. مهمترین کار هم که خیلی بهم انرژی و امید میده،😇
اینه که گاهی تنهایی درباره اهداف و آرزوهای معنوی که دوران مجردی داشتم و هنوزم دارم، فکر میکنم و مینویسم تو دفترم.
سعی میکنم برای رسیدن به اون اهداف یه مسیر ساده از بین کارهای روزمرهام پیدا کنم.
مثلا آرزوم اینه که شهید بشم.😅
خب پس باید یه خورده درباره زندگینامه شهدا بخونم تا بفهمم رمز موفقیتشون چی بوده.
یا همیشه توی رویاهام دوست داشتم یار امام زمان باشم😇
خب پس یه خورده بیشتر درباره ایشون بخونم، فکرکنم، سخنرانی گوش بدم و ...
شاید با روزی ۱۵ دقیقه زمان بتونم کارایی انجام بدم که طی چندین سال آینده منو به این اهداف نزدیکتر کنه.
این حدیث رو خیلی دوست دارم از امیرالمومنین(ع) 😍:
قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ
کار کوچیکی که استمرار داشته باشه، بهتره از کارای بزرگیه که آدمو خسته میکنه و نیمهکاره رها میشه.
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_شکوری
(مامان #عباس 2.9 و #فاطمه 1.3 ساله )
آخه چرا این بچهها اینقدر نادون و زبون نفهم هستن؟؟!!😑
اصلا شاید مهمترین چالش مامانا که باعث میشه خیلی سختی بکشن و حرص بخورن از دست بچهها همین باشه!
خدایا چی میشد این بچهها عاقل بودن و اینقدر کارهای غیرعاقلانه انجام نمیدادن که هم خودشونو به خطر بندازن و هم ماها رو اذیت کنن؟!😣
چی میشد میفهمیدن که نباید غذاشون رو بمالن به سر و کله و لباساشون و پخش کنن تو کل خونه؟😮
حالا جوابشو بشنویم از استادی که از حکمت کارای خدا خبر دارند و میتونن برای ما دریچهای باز کنن به سمت علم بینهایت خدا و حکمتهاش در آفرینش...
۱. اگه نوزاد با فهم و شعور کامل به دنیا میاومد ، از اینکه یهویی با یه دنیای جدید و کاملا پیچیده مواجه شده، به وحشت میافتاد و گیج میشد.
فرض کنید ما رو یهو ببرن توی یه دنیای جدید خیالی که همه چیش برامون جدیده. چه حسی بهمون دست میده؟ مثل کسی که اسیر میشه و میره به یه سرزمین جدید و چیزی از زبون و آداب مردم اونجا نمیدونه.😮😦
۲. از طرفی نوزاد چون جسمش هنوز خیلی ضعیفه، خودش نمیتونه از پس هیچ کاری بر بیاد. لازمه بقیه بغلش کنن، عوضش کنن، بهش غذا بدن و توی گهواره بخوابوننش. اگر عاقل بود حتما خیلی احساس خفت و خواری میکرد.😢
۳. اگه بچهها کاملا عاقل بودن، شیرینی و جذابیت خاصی هم نداشتن احتمالا!
خیلی از شیرینکاریهای بچهها، حاصل همین نادونیه!😍
و اگه بچهها شیرین و جذاب نبودن، چقدر زندگی باهاشون سخت میشد!
۴. اگه بچهها عقلشون کامل بود، دیگه خودشونو مستقل و بینیاز از پدر و مادر میدیدن.
شیرینیهای فرزندپروری از بین میرفت و مصلحتی که توی سرگرمی والدین با بچهها هست، محقق نمیشد.
بچهها با مامان و باباشون انس نمیگرفتن ومیرفتن دنبال کار و زندگی خودشون و حتی ممکن بود بعد از چند سال دیگه والدین و خواهر و برادراشون رو نشناسن!
و اگه بچهها بینیاز بودن از کمکهای والدین، به تبع قدر زحماتشون رو نمیدونستن و توی دوران پیری و نیازمندی، تنهاشون میذاشتن.😢
پ.ن:
خیلی حس خوبی داشتم بعد از خوندن این مطالب جالب توی کتاب توحید مفضل.
امام صادق علیه السلام برای شاگردشون( مفضل بن عمر) توی ۴ جلسه حکمت خلقت انسان، حیوانات، طبیعت و علت بلاها و آفتها رو توضیح دادند
و مفضل کلمه به کلمه نوشته و برای ما به یادگار گذاشته.
فایل کتاب توحید مفضل با ترجمه علامه مجلسی رو در ادامه میتونید دانلود کنید. بخونید و لذتش رو ببرید.👌🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از مادران شریف ایران زمین
#پ_شکوری
(مامان #عباس ۳ساله و #فاطمه ۱.۵ساله)
ئه بچههاتون دوقلو ان؟
نه انگار پسرتون بزرگتره. چقدر نزدیکن به هم. چندماه اختلاف سنی دارن؟
- ۱۸ ماه😊
ئه چه جالب. خیلی سخته لابد؟ خودتون خواستید؟
این مکالمهی کوتاه رو تا حالا بارها با افراد مختلفی داشتم،
پارک، مغازه، هیات، حتی توی اینستاگرام😆😅
خیلیا براشون جالب و گاهی عجیبه وقتی دوتا بچهی نزدیک به هم و با اختلاف سنی کم رو میبینن. شاید چون توی این سالها خیلی کم شده😁
حالا چی شد که تصمیم گرفتیم اختلاف سنی بچهها کم باشه؟
مهم ترینش این بود که میخواستم عباس تنها نباشه و زودتر خواهر یا برادر دار بشه و تو خونهی خودمون همبازی دائمی داشته باشه😀
تو فامیلمون هم متاسفانه هیچ بچهی کوچیکی وجود نداشت😯
میدونستم این تصمیم سختیهایی هم داره،
به خاطر همین با چند تا از مامانایی که بچههای شیر به شیر داشتن مشورت کردم و خودم رو برای سختیهاش آماده کردم😀
جوانب این تصمیم رو از نظر تربیتی و اسلامی و پزشکی هم بررسی کردم و نهایتا مصممتر شدم😀
تصمیم گرفتم به خدا توکل کنم تا بتونم برای رسیدن به هدفم (که اختلاف سنی کم بچههای اول و دوم بود) سختیهای راهش رو هم تحمل کنم.
و خداروشکر توی این ۱.۵ سال، شیرینیهای این تصمیم برام خیلیییی بیشتر از سختیهاش بوده.
تو این مدت هرچی فاطمه بزرگتر شد، بیشتر با عباس همبازی شدن و در طول روز زمانهای بیشتری رو با هم میگذرونن. اکثر اوقات با بازی و مسالمت آمیز و گاهیم با چالش و دعوا😃 که البته خود این دعواها هم مفید و آموزنده ست براشون😊
منم خیلی خوشحالم از اینکه مجبور نیستم برای پرکردن وقتشون از صبح تا شب برنامه داشته باشم و کمتر بهم وصل میشن😆
بیشتر روز با همن و من هم براشون بستر بازیهای دونفره رو فراهم میکنم. گاهیم خودم تکتک باهاشون بازی میکنم بر حسب نیاز.
پ.ن۱: البته من این اختلاف سنی رو به کسی پیشنهاد نمیدم😁
اصلا به نظرم این مسئله چیزیه که خود فرد باید تصمیم بگیره و به تصمیمش هم ایمان داشته باشه. که بعدا بتونه سختیها و چالشهای مسیر رو با خونسردی و اعتماد به نفس پشت سر بذاره.
پ.ن۲: در آینده بیشتر و دقیقتر دربارهی جزئیات زندگی با دو تا بچهی شیر به شیر مینویسم😊
شماهم درباره اختلاف سنی بچههاتون و تجربیاتتون بگید برامون. مخصوصا اگر اختلاف سنی شون کمه، از نقاط مثبت و منفیش بگید.
#اختلاف_سنی_یک_سال_و_نیم
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_شکوری
(مامان #عباس و #فاطمه ۲ساله)
- مامان! خدا کجاست؟
- خدا همه جا هست. نزدیک ماست و هر وقت باهاش صحبت کنیم، حرفهای مارو گوش میده.
- یعنی خدا توی خیابونه؟
- آره. همینجا هم هست. توی قلبهای شما بچهها هم هست.
- مامان! هممه چیزا رو خدا آفریده؟
- بله. همهی حیوونا، گلا، درختا، آسمون و خورشید و ماه و ستارهها، حتی خود تو رو هم خدا آفریده. همهی مارو خدا آفریده.
- تلویزیون رو هم خدا آفریده؟
- خدا به آدمها عقل داده و کمکشون کرده تا خودشون بتونن یه چیزایی که لازم دارن رو درست کنن. مثل تلویزیون.
- مامان! خدا چرا سوسکها رو آفریده؟
- خدا هر چیزی رو برای یه کاری آفریده، چون خدا خیلی زرنگه و همه چیز رو میدونه. شاید ما ندونیم چرا، ولی خدا حتما سوسکها رو برای یه کاری ساخته.
مثلاً بعضی پرندهها، همین سوسکها رو میخورن مثل غذا.
اینا یه سری مکالمات من و عباس توی دو سه هفتهی اخیره😅
توی کتاب تربیت فرزند دیدم که باید از سه سالگی (قمری) بچهها رو با مفهوم « لا اله الا الله» آشنا کرد. بچهها با فطرت توحیدی به دنیا میان و با مفهوم خدا غریبه نیستن.
برای همین تصمیم گرفتم بسته به فهم و درک عباس ، خدا رو بهش معرفی کنم.
بلافاصله سوالات عباس هم شروع شد ، خدا کیه؟ چیکار میکنه؟ کجاست؟
جوابهاش با زبونی که بچه بفهمه، سخت به نظر میرسید. نمیدونستم چی باید بگم و هی به آینده حوالهش میدادم.
تا اینکه اتفاقی یه کتاب خیلی خوب رو توی کتاب فروشی دیدم. دقیقا کتاب مورد نیاز من و در واقع عباس بود.
📚کتاب خداشناسی قرآنی کودکان. آقای غلامرضا حیدری ابهری
توی این کتاب ۴۰ تا سوال پرتکرار بچهها درباره خدا رو جواب دادن. با توجه به آیات قرآن و به زبون بچهها.
نویسنده هم یه روحانی خیلی خوش ذوقن که کتابهای
کودک خیلی خوبی هم نوشتن.
بعد از این سوالات، وارد مرحله دعا شدیم.
عباس فهمید که وقتی با خدا حرف بزنه، خدا گوش میده و میتونه دعا کنه و از خدا چیزهایی بخواد.
اوایل مثلاً میگفت خدایا کمک کن خطکشم زود پیدا بشه.😅
یا میگفت خدایا بهم یه عالمه خوراکی خوشمزه بده.
اخیرا بیشتر یک دعا رو میگه: خدایا بهم یه برادر بده.🙂
بامزهترین دعاش هم این بود که خدایا به مامان عقل بده که زودی بیاد باهم کاردستی درست کنیم.😉😎
پ.ن ۱: جدیداً فاطمه هم از عباس یاد گرفته این سوالاتو😅 چند روز پیش توی دستشویی میگفت: دستمال کاغذی رو خدا آفریده؟!
برام خیلی جالب بود که فاطمه، اینقدر حواسش به صحبتهای من و عباس بوده و یاد گرفته.
یعنی شاید من فقط قصدم تربیت و صحبت با عباس باشه، ولی فاطمه هم خود به خود میشنوه و یاد میگیره.
پ.ن ۲ : توی جوابها، باید سعی کنیم سطح فهم و تکلم بچه رو در نظر داشته باشیم و متناسب با فهمش بهش جواب بدیم تا گیج نشه. اگر فکر میکنید فرزندتون بعضی از جوابها رو متوجه نمیشه، بهش فشار نیارید. سعی کنید با بیان متفاوت و ساده تر بهش بگید.❤️
پ.ن ۳ : امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
هنگامی که کودک به سه سالگی رسید لا اله الا اللّه را به او بیاموزید و او را رها کنید. (همین مقدار کافی است) وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید.
در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد.
و هنگامی که آن دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزش شان خواهد آمرزید.
(وسائل الشیعة، ج15، ص193 )
دوتا نکتهی مربوط به روایت بالا:
«منظور از رها کردن، این نیست که نسبت به تربیت بچه بیتفاوت بشیم. بلکه میگن لازم نیست بیشتر از این به ذهن بچه فشار بیارید.
این توصیه برای اغلب بچههاست و حداقل کار لازم هست. اگر بچهای توانایی فهم بیشتری داره و سوالات بیشتری براش پیش میاد، میتونیم بیشتر بهش بگیم.»
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif