eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
859 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از طبیبِ جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژگی‌های منحصر به‌فرد دختران 💐 ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر مبارک @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌🔅◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
meysam_motiee_ziyarat_ashora.mp3
12.64M
🎙حاج میثم مطیعی 💞به نیت سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام ( روز سوم ) 🔸ان شاء الله به نیت دفع بلا از جامعه مسلمین و همچنین به نیت تسلی خاطر مبارک امام زمان علیه السلام بخاطر هتک حرمت ها به ساحت قدسی ایشان و هتاکی ها به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام، به مدت ده روز همگی باهم زیارت عاشورا قرائت میکنیم. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba ✦••┈❁═══🌸═══❁┈••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#قسمت_هفدهم مزد خون #بر_اساس_واقعیت لبخندی زدم و گفتم: بیا حاجی اینم قیافه‌ی خوب! ولی خدایش ک
مزد خون کمی متعجب نگاهم کرد و گفت: مرتضی داری جدی میگی!!!! قاطع گفتم: کاملاً!!!! فاطمه ساکت شد، یک سکوت ممتد... بیست دقیقه‌ای با همین سکوت گذشت و من طی مدت با خودم هزار جور فکر و خیال می‌کردم که یک‌دفعه فاطمه بلند شد و بی‌مقدمه گفت: من یه سر میرم داخل حرم، ضریح رو زیارت کنم، برمی‌گردم... اصلا نتونستم از حالت چهره‌اش بفهمم الان با قم زندگی کردنمون موافقه یا مخالف!!! یک ساعتی گذشت و خبری ازش نشد! تماس گرفتم با گوشی همراهش همون زنگ اول جواب داد، گفتم: کجایی خانم؟! صداش خیلی گرفته بود... گفت: ببخشید طول کشید تا ده دقیقه‌ی دیگه میام... از لحن صداش نگران شدم... نکنه همراهم نشه! به خودم نهیب زدم مرتضی به‌ خدا توکل کن ... تو تلاشت رو بکن، بقیه‌اش رو هم بسپار به خودش... فاطمه از روبه رو داشت آهسته آهسته می‌اومد سرش پایین بود... بهم که رسید نگاهم به چشمهاش افتاد دیدم یا علی چکار کرده با این چشمهای پف کرده! به شوخی گفتم: خانمم همین‌جوری نشسته بودی گفتی خوش به حال مجاورای بی بی(س) بعد این شد! حالا با این چشم‌ها و حالتت چی دعا کردی؟ بگو لااقل من در جریان باشم تکلیفم رو بدونم! لبخندی نشست روی صورتش گفت: بله خدا ما را با حرفهامون امتحان میکنه ببینه راست میگیم یا نه؟! خدااایش من که طلبه بودم از تحلیلش شوکه شدم و توی دلم گفتم: سید هادی دمت گرم که آدرس درست به من دادی! گفتم: خب فاطمه خانم شما الان توی این امتحان بردی یا باختی!!!! گفت: میخوای این چند روزی اینجاییم چند جا بریم دنبال خونه، بالاخره مجاورای بی بی که توی چادر زندگی نمیکنن!! نمی‌دونستم از خوشحالی چکار کنم... فقط به فاطمه گفتم خداروشکر خدا تو را همراه من‌ کرده... با کلی انرژی همون موقع راه افتادیم.... دنبال خونه گشتن پروژه‌ی جدید ما توی شهری بود که جز حرم و جمکران جای دیگه ازش رو نمی‌شناختیم! تمام روز رو از این املاکی به اون املاکی، ولی آخرش هم هیچی... خسته برگشتیم محل اسکانمون... روز بعد دوباره مشغول گشتن شدیم ولی جای مناسبی ندیدیم... چند روز کارمون فقط همین بود ... دیگه واقعاً خسته شده بودیم و هم زمان موندنمون خیلی طول کشیده بود. باورم نمی‌شد دست خالی برگردیم ولی ظاهرا برگشتیم.... فکر نمی‌کردم پیدا کردن یه خونه‌ی نقلی دو نفره این‌قدر سختی داشته باشه! البته با قیمتی که ما می‌خواستیم خونه اجاره کنیم حقیقتا مثل پیدا کردن آب وسط یه کویر خشکیده بود! ولی خب حکایت ما، حکایت یه وقتایی که یه جوری نگاهمون به آسمونه و شاکی خدایم که وسط این بیابون برهوت آب کجاست و این‌جا که همش سرابه! فارغ از این‌که چشمه‌ای زیر پاست و تقصیر سر به هوا بودنمون هست که چشمه رو نمی‌بینیم... ادامه دارد... نویسنده: ادامه‌ی داستان در کانال به دنبال ستاره ها 👇 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2624🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما اسیــریم و فقیریم و یتیم، ای مهتاب دختر حضرت موسی(ع) دلِ مارا دریاب آغاز دهه کرامت ؛ ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد.🌺 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2625🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زائر آن است كه در كوی تو اُتراق كند آنكه در عرش نشسته ست چرا برخیزد؟
249859_542.mp3
2.58M
" نماهنگ؛ یاد دیدار شما...🌱•』 کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2626🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮سرود 🌺 اثر جدیدی از حضرت فرمانده... اجازه ندادن درد دشمن از ترکش قبلی خوب بشه، بعدی رو هم شلیک کردن...😌 💐میلاد پر برکت (سلام‌الله‌علیها) و آغاز مبارک باد💐 🔸رونوشت به: .آن‌هایی که از سوختند! .آن‌هایی که قلب‌شان گرفته! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2627🔜
Panahian-Clip-InPayamRaJahaniKonid.mp3
2.03M
🎵این پیام را جهانی کنید! 🔻ماجرای نامۀ جالب دختر دانشجو بعد از زیارت حضرت معصومه لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2628🔜
بی بی جان! خوشبختی، سلامتی، لب‌ِ خندون، عـاقبت بخیری و هرچی خوبی هست، به دخترانِ سرزمینم عنایت بفرمـا؛ و در پنـاه خودت حفظشون کن✨ من از نسلِ گداهایم،تو از نسلِ کریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
meysam_motiee_ziyarat_ashora.mp3
12.64M
🎙حاج میثم مطیعی 💞به نیت سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام ( روز چهارم) 🔸ان شاء الله به نیت دفع بلا از جامعه مسلمین و همچنین به نیت تسلی خاطر مبارک امام زمان علیه السلام بخاطر هتک حرمت ها به ساحت قدسی ایشان و هتاکی ها به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام، به مدت ده روز همگی باهم زیارت عاشورا قرائت میکنیم. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba ✦••┈❁═══🌸═══❁┈••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#قسمت_هجدهم مزد خون #بر_اساس_واقعیت کمی متعجب نگاهم کرد و گفت: مرتضی داری جدی میگی!!!! قاطع گ
مزد خون بعد از برگشتنمون سعی کردیم شرایط رفتنمون رو کم کم به خانوادهامون توضیح بدیم... هر چند که هنوز از ماجرای قبلی ناراحت بودند و با گفتن این موضوع ناراحتیشون بیشتر شد و به قول اون‌ها شد قوز بالا قوز... طول کشیدن پیدا کردن خونه، لطف خدا بود تا خانوادهامون با آمادگی نسبتا بیشتری این قضیه رو بپذیرن... هفت و هشت ماهی، از زمانی که ما تصمیم گرفتیم تا قرار شد بریم قم طول کشید.... خانوادهامون هم دیگه تقریباً با رفتن ما کنار که نیومدن اما موقتا پذیرفته بودند... که ناگهان طبق قاعده ی دنیا پروژه‌ی جدیدی شروع شد! البته همش لطف بود... قرار بود به لطف خدا یه فرشته ی کوچولو به جمع خانواده‌ی دو نفره ی ما اضافه بشه. اما امان از وقتی که خانوادهامون این موضوع رو فهمیدن!!!!! انگار تا اون موقع هر چی نخ ریسیده بودیم، پنبه شد!!! دوست نداشتم با ناراحتی از پیش خانوادهامون بریم، ولی هر چی سعی کردم قانعشون کنم که من خودم حواسم به فاطمه و بچمون هست زیر بار نرفتن... حرفشون هم این بود که توی شهر غریب تک و تنها یه خانم باردار... سخته... نمیشه... نمی‌تونین ... نکنین... بمونید تا کوچولوتون به دنیا بیاد بعد هر جا خواستید برید بسلامت! ولی من می‌دونستم بمونیم دیگه موندیم... خصوصاً که اگه این فسقلی به دنیا می‌اومد کاملاً واضح بود دل کندن خانوادهامون از نوه‌ی اولشون، از شکستن شاخ غول هم سخت‌تر میشد! با فاطمه تصمیممون رو گرفته بودیم میدونستیم هر هدف مقدسی سختی خودش رو می‌طلبه... چاره‌ای نبود اسباب کشی کردیم ولی هر چقدر هم تلاش و سعی کردیم که با دلخوری جا به جا نشیم، نشد که نشد .... ناراحتی خانوادهامون از یه طرف بهمم ریخته بود! شرایط ثبت نام و قبولی توی مجموعه‌ی علامه مصباح از یه طرف! تنهایی و بی کسی شهر غریب هم از یه طرف درگیرم کرده بود که در جهت تکمیل این وضعيت یکدفعه پروژه‌ی عظیم خدا چنان غافلگیرم کرد و دست و پام رو بست که متحیر و سرگشته و حیران موندم در حدی که به خدا گفتم: قربونت بشم خدایا بابا منم بندتم! خودت که بهتر میدونی من اصلا اینجا بخاطر تو اومدم ... نکنه استغفرالله منو یادت رفته!!! اصلا فکرشم نمی‌کردم بعد از اسباب کشی و این همه دغدغه بخواد مشکلی برای فاطمه و بچمون پیش بیاد که دست و پای من رو عملاً و کاملاً ببنده!!! شدیداً نگران وضعیت بحرانی فاطمه و بچمون بودم که با شرایطی براش بوجود اومده بود، دکتر گفته بود باید تحت مراقبت ویژه باشه... حالم شبیه اون‌هایی بود که مانده از یک جا و رانده از جای دیگر بودند... از یه طرف با اون وضعی که اومدیم و دلخوری پیش اومده بود دیگه نمی‌تونستیم بگیم حداقل کسی از خانوادمون پیشمون بیاد و نه میشد خودمون برگردیم.... از یه طرف دیگه هم هزینه‌های سرسام آور درمان!!! باورم نمیشد با یک چنین شروع طوفانی روبه رو بشم! یاد روز اولی افتادم اومدم توی حوزه که با همین شدت طوفان زیر مشت و لگد شروع شد اما آخرش لذت بخش بود، امیدوار بودم انتهای این ماجرا هم لذت بخش باشه... اون روز خودم تنها بودم اما این‌جا فاطمه و بچمون وسط گود بودن! درسته به قول شیخ مهدی نشانه‌ی زنده بودن آدم، زدن نبض زندگی با همین بالا و پایین‌های مشکلات هست و وقتی نباشه یعنی ما سال‌هاست که مردیم!!! اما حقیقتا نمیدونم چرا این نبض زندگی ما این‌قدر تند تند می‌زد!!! ادامه دارد.... نویسنده: لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2629🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
014-Aboozar-Rouhi-www.ziaossalehin.ir-Farmandeh-Shahidam-AF01.mp3
17.63M
کار جدید گروه 😍 به دعات محتاجم ؛ مثل قطرھ‌ای کہ آرزوۍ دریا رو داره💔! رفیق شهیدم 🕊🌷 چقدر دوست دارم :)))))♥️ خوشبحالت پیش حاج قـاسـم هستی براۍ عاقبت بخیرۍ منم دعا کن🥀" • بسیار‌آرامش‌دهندھ 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2630🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
meysam_motiee_ziyarat_ashora.mp3
12.64M
🎙حاج میثم مطیعی 💞به نیت سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام ( روز پنجم) 🔸ان شاء الله به نیت دفع بلا از جامعه مسلمین و همچنین به نیت تسلی خاطر مبارک امام زمان علیه السلام بخاطر هتک حرمت ها به ساحت قدسی ایشان و هتاکی ها به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام، به مدت ده روز همگی باهم زیارت عاشورا قرائت میکنیم. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba ✦••┈❁═══🌸═══❁┈••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#قسمت_نوزدهم مزد خون #بر_اساس_واقعیت بعد از برگشتنمون سعی کردیم شرایط رفتنمون رو کم کم به خانوا
مزد خون مستأصل شده بودم... واقعاً نمی‌دونستم باید چکار کنم و به کی رو بزنم؟! چه طوری پول و هزینه‌های سلامتی فاطمه و بچمون رو باید جور می‌کردم؟! خدا برای هیچ مردی این حال و روز نیاره.... چقدر آقامون امام علی( ع) درست گفتن: انسان فقیر توی شهر خودشم غریبه، حالا چه برسه به من بیچاره که تازه به یه شهر غریبم هجرت کرده بودم! به خودم می‌گفتم: آخه نمی‌فهمم امثال ما طلبه‌ها (به قول شیخ مهدی بعضی‌هامون) چطور این حدیث ها رو می‌خونیم بعد هیچ کاریم نمی‌کنیم! بعد خودم به خودم جواب دادم خوب اصلا من بخاطر جواب به همین سوال‌ها اومدم قم دیگه! ولی الان وقت کل کل حدیثی با خودم نبود... باید هر جور بود هزینه‌های دکتر فاطمه رو جور می‌کردم! اولین گزینه بابام بود، که اصلا فکر کردن به این موضوع این‌قدر سخت بود، چه برسه گفتن بهشون! با این‌که می‌دونستم دریغ نمیکنه ولی نه نمیشد! با اون دلخوری‌های پیش اومده و اون همه اصرار که صبر کنید بچه‌تون بدنیا بیاد بعد جا به جا بشید، داشتن چنین درخواستی عین پرویی تمام بود!!! خدایا... خدایا... چکار باید می‌کردم!!! سید هادی گزینه‌ی خوبی بود... ولی نه، به سید هم نمیشد گفت! اگه بگم با خودش نمیگه دختر بهش معرفی کردم رفته زن گرفته، حالا تو خرج یه دوا و درمونش مونده عجب اشتباهی کردم!!! و طبق معمول گزینه‌ی همیشگی و آخرین امیدم شیخ مهدی بود... با این‌که خیلی خجالت می‌کشیدم و همیشه بخاطر من توی دردسر می‌افته ولی چاره‌ای نبود! مهدی تنها کسی بود می‌تونست کمکم کنه فقط نمی‌دونستم میتونه این همه پول رو برام جور کنه یا نه!!! با دست لرزون شماره‌اش رو گرفتم و توی دلم خدا خدا می‌کردم بتونه کاری کنه... گوشی رو که برداشت بعد از احوال پرسی گفت: چه خبر مرتضی؟ قابل می‌دونستی برای اسباب کشی می‌اومدیم دستی می‌رسوندیم اخوی! با صمیمیتی که داشت به شوخی گفتم: حاجی قابلیت شما بیش از این حرف‌هاست، همین‌جوری سوختتون نمی‌کنیم!!! گفت: اخوی تو جون بخواه کیه که بده شیخ! بعد هم بلند زد زیر خنده... منم خندم گرفت و گفتم: مهدی جونت مال خودت، گیر کردم شرمندت پول میخوام... به شوخی ادامه داد و گفت: نه دیگه نشد! درخواست شرعی و معقول مطرح کن مرتضی... لحنم جدی شد و گفتم: مهدی جدی میگم! شدیداً نیاز دارم ... می‌دونم همیشه مزاحمت میشم ببخشید بخدا، هر وقت مشکل دارم میام پیشت حلال کن اخوی حلال کن... بعد با همون حال خرابم ادامه دادم: مهدی انگار همه‌ی درها به روم بسته شده و وسط مشکلات گیر افتادم... لبخندش رو که از پشت گوشی ندیدم، ولی میشد تصورش کرد با تن آروم صداش که گفت: خب اخوی یوسف‌وار به سمت در بسته برو... کافیه تو ازش بخوای و بهش یقین داشته باشی، غیر از اینه خدا میتونه در بسته رو باز کنه... یادت رفته خدامون خدای ناممکن‌هاست بعد تو برای ممکن‌ها داری غصه می‌خوری!!! پس توکلت چی آقا مرتضی!!! حالا چقدر میخوای ان‌شاءالله که جور میشه؟ با این حرفش ذوق کردم و نور امیدی توی دلم روشن شد اما... اما... مبلغ رو که گفتم احساس کردم جا خورد... دوباره فاز شوخی گرفت و گفت: مرتضی یعنی من در این حد قابلیت داشتم خودم نمی‌دونستم دمت گرم اخوی، خداییش امید به زندگیم رفت بالا !!! حالا میتونم بپرسم برای چی این‌قدر پول میخوای؟! ماجرا رو براش توضیح دادم... خیلی حالش گرفته شد... چند لحظه‌ای سکوت کرد و بعد از کلی ابراز ناراحتی و همدردی گفت: حقیقتا این مبلغ رو خودم ندارم ولی نگران نباش ان‌شاءالله هر جوری باشه برات جورش می‌کنم فقط ممکنه یکم طول بکشه! نفس عمیقی از عمق دردهای دلم کشیدم و گفتم: مهدی من نمی‌تونم صبر کنم خانومم باید بستری بشه... ادامه دارد... نویسنده: لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2631🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه تکراری سخت از تکرار نبودنت؟ و این جمعه‌های بدون حضور تو... 🍃 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2632🔜