#پروفایل
دخترونه🙂
پسرونه 🙃
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4682🔜
1_1234946264.mp3
9.59M
#خانواده_آسمانی ۳۸
🌱 هدف از عشق؛ به عنوان مایهی حیات دل انسان، رسیدن به خداوند است.
و این امر، چیزی فراتر از حدَّ تصور نیست! زیرا؛
💢 مردمی به این عشق دست پیدا کرده اند که خداوند صدها سال قبل، در قرآن کریم از آنها به عنوان
" محبوبِ خود " نام برده است!
⚡️ چگونه میتوان آنقدر محبوبِ خدا شد که خداوند، به عشق تو مباهات کند؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رائفی_پور
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4683🔜
بعد میفرماید:
یک چشم زدن، غافل از آن ماه نباشید
شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید...
غفلت نکن... مراقبت از ذهن این جنبه های عاشقانه رو هم داره...
✅ ممکنه خیلی جاها آدم مورد عنایت امام زمان ارواحنا فداه قرار بگیره ولی متوجه نباشه...
💞 توی یه جلسه روضه نشستی و اقا بهت یه نگاه میکنه و دلت میره پیش حضرت... بعد حواست به یه چیز دیگه پرت میشه...
بعد ها با خودت مرور میکنی و میبینی ای دل غافل... اون لحظه چرا آخه حواس من پرت شد..!😓
خب عزیزم کلا مراقب باش حواست پرت نشه.
🌷توی کربلا هم اصحاب سید الشهدا در اوج درگیری ها و سختی ها خم به ابرو نمی آوردن و در روایت هست که صورت نورانی امام حسین علیه السلام مرتب پر نشاط تر میشد.
✅کسی که همش متوجه خدا باشه دیگه براش سختی مفهومی نداره. اصلا نمیبینه سختی ها رو.
او توجهش یه جای دیگه هست... مراقب ذهنش هست که به این طرف و اون طرف حواسش پرت نشه...
بذارید یه داستان دیگه هم از آقای حق شناس بگم.
🔵 یه آقای بزرگواری بعد از 30 سال خدمت آیت الله حق شناس رسیدن. بعد گفت: آقای حق شناس، سلام . شما یادتون میاد؟ من مکاسب رو پیش شما خوندم توی حوزه و ..
💢 خب این موقع ها آدم میگه: عه! چه جالب! کجا؟ چه خبرا و....😍
🔶 آقای حق شناس گفته بودن: بله. حالا ذکرت رو بگو... ولش کن...
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشید...
اون بنده خدا مونده بود که بقیه خاطرات رو چجوری بگه!😊
نمیخواد بگی. مشغول باش.. ذکر خدا رو بگو و لذت ببر...
وقتی آدم یه مقدار روی ذهن خودش کنترل داشته باشه و به مولای خودش فکر کنه
💞اونوقت تازه حس میکنه که وارد یه دنیای قشنگ و لذت بخش شده... تازه احساس میکنه به آغوش مادر اصلی خودش برگشته..
🌺 آخر لذت اونجاست.... جاهای دیگه دنبال لذت نگرد...
یاعلی..
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_چهل_پنجم
#قسمت_دوم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4684🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل پاییز فصل خیلی خیلی قشنگیه🍂
و تا دلتون بخواد ایده های جذاب برای عکاسی و فیلمبرداری داخل این فصل وجود داره👌😊
#ایده
#فیلمبرداری
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4685🔜
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت19
این قسمت: حوزه حاجآقا مجتهدی
راوی: ايرج گرایی
سالهای آخر، قبل از انقلاب بود. ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود.
تقريباً کســی از آن خبر نداشــت. خودش هم چيزي نمیگفت. اما كاملاً
رفتار و اخلاقش عوض شده بود.
ابراهيم خيلی معنویتر شــده بود. صبحها يک پلاســتيک مشكی دستش میگرفت و به سمت بازار میرفت. چند جلد کتاب داخل آن بود.
يکروز با موتور از ســر خيابان رد میشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا میری؟!
گفت: ميرم بازار.
ســوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاســتيک رو دستت میبينم چيه!؟ گفت: هيچی کتابه!
بين راه، سر کوچه نائبالسلطنه پياده شد. خداحافظی کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟
بــا كنجكاوی بــه دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يک مســجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادی جوان نشست و کتابش را باز کرد.
فهميدم دروس حوزوی ميخونه، از مسجد آمدم بيرون. از پيرمردی که رد میشد سؤال کردم:
ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاجآقا مجتهدی
با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نمیکردم ابراهيم طلبه شده باشه.
آنجا روی ديوار حديثی از پيامبر نوشته شده بود: « آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز برای سه دسته طلب آمرزش میکنند: علماء ،کسانیکه
1
به دنبال علم هستند و انسانهای با سخاوت.»
شب وقتی از زورخانه بيرون میرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميری و به ما چيزی نميگی؟
يکدفعه باتعجب برگشــت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلی آهسته گفت:
ِ آدم حيف عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمی نيســتم. همينطوری برای اســتفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلاً به کسی حرفی نزن.
تــا زمان پيروزی انقــلاب روال کاری ابراهيم به اين صــورت بود. پس از پيروزی انقلاب آنقدر مشــغوليتهای ابراهيم زياد شــد که ديگر به کارهای قبلب نمیرسيد.
1 - مواعظ العددی
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4686🔜
❪👩🏻🎓📚❫
• رمز درس خواندن🧐⁉️
لطفاً !
بدونِ اینکه خودت رو گول بزنی یا موجودی فَرا زَمینی فرض کنی، یک برنامهیِ روزانه طراحی کن🤖📍
فراموش نکن که ،
هر بدن با بدنِ دیگر فرق میکند! پس مطابقِ تواناییهایِ بدنیِ خود برنامهریزی کن♥️
- برنامهریزیِمنطقیداشتهباش :)
#درسخوان 11
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4687🔜
. 🌱
#صبحیزیبا ☀️
هر صبح با یک هدف بیدار شو تصمیم بگیر که بهترین باشی، بهترینِ خودت. بزرگترین رقیب امروزت، دیروزِ خودته پس سعی کن بهتر از دیروزت باشی،
#سلام
#صبحتون_بخیر 🌤
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت20
این قسمت: پيوند الهی
راوی: رضا هادی
عصر يکی از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه میآمد. وقتی واردکوچه شــد برای يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت!
میخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيافتد.
چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا میخواســت از دختر خداحافظی کند، متوجه شــد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست.
دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت.
ابراهيم شــروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما ابراهيم مثل هميشه لبخندی بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانوادهات رو کامل میشناسم، تو
اگه واقعاً اين دختر رو ميخوای من با پدرت صحبت میکنم که...
جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزی نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ...
ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدی، ببين، پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت میکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر ازدواج کنی، ديگه چی میخوای؟
جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلی خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلی عصبانی ميشه.
ابراهيــم جــواب داد: پدرت با من، حاجی رو من میشناســم، آدم منطقی
و خوبيــه. جوان هم گفــت: نمیدونم چی بگم ، هر چی شــما بگی. بعد هم خداحافظی کرد و رفت.
شــب بعد از نماز، ابراهيم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد.
اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسی شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناســبی پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيافتد بايد پيش خدا جوابگو باشد.
و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند.
حاجي حرفهای ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتی حرف از پســرش زده شــد اخمهايش رفت تو هم!
ابراهيم پرســيد: حاجی اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيافته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدی کرده؟
حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!
فردای آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد...
يک ماه از آن قضيه گذشــت، ابراهيم وقتی از بازار برمیگشــت شب بود.
آخرکوچه چراغانی شده بود. لبخند رضايت بر لبان ابراهيم نقش بست.
رضايت، بهخاطر اينکه يک دوســتی شــيطانی را به يک پيوند الهی تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگیشــان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا میدانند.
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4688🔜
❪👨🏻🎓📚❫
• رمز درس خواندن🧐⁉️
سعی کن مدت استراحتَت طوری نباشد که حسِ خستگی در بدن و ذهنت باقی بماند! همچنین آنقدر طولانی نباشد که دیگر مایل به ادامهیِ مطالعه نباشی💛✨
- استراحتمعقولانهداشتهباش :)
#درسخوان 12
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4689🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز قراره یه مدل عکاسی پاییزی یاد بگیریم🍂
جالبه حتما ببینید😉👌
#عکاسی
#ایده
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4690🔜