فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣#سلام_امام_زمانم ❣
💕#سلام_پدر_مهربانم💕
چہ انتظارِ عظیمۍ نشستہ در دلِ ما
همیشہ منتظریمـ و ڪسۍ نمۍآید...!
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلام بروی ماهتون رفقا ✋
#صبح_بخیر😊
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت93
ابراهیم گفت: مادر، بدون اجازه سر وسایل کسی رفتن خوب نیست!
پیرزن گفت: اگر می توانستم خودم بازش میکردم. بعد رفت و پیچ گوشتی آورد. من هم با اهرم کردن، قفل کوچک گنجه را باز کردم.
در گنجه که باز شد اسلحه کمری داخل یک پارچه سفید روی وسائل مشخص بود. اسلحه را برداشتیم و بیرون آمدیم.
موقع خداحافظی ابراهیم پرسید: مادر، چرا به ما اعتماد کردی!؟ پیرزن جواب داد: سرباز اسلام دروغ نمیگه. شما با این چهره نورانی مگه میشه دروغ بگید!
از آنجا راه افتادیم. آمدیم به سمت تهران در مسیر کمربندی اصفهان چشمم به پادگان توپخانه ارتش افتاد. گفتم: آقا ابرام، یادته سرپل ذهاب به آقائی فرمانده توپخانه ارتش بود که خیلی هم تو عملیات ها کمکمون میکرد.
گفت: آقای مداح رو میگی؟ گفتم: آره، شده فرمانده توپخانه اصفهان، الان هم شاید اینجا باشه.
گفت: بریم دیدنش. رفتیم جلوی پادگان ماشین را پارک کردم. ابراهیم پیاده شد. به سمت دژبانی رفت و پرسید: سلام، آقای مداح اینجا هستند؟
دژبان نگاهی به ابراهیم کرد. سرتا پای ابراهیم را برانداز نمود؛ مردی با شلوار کردی و پیراهن بلند و چهرهای ساده، سراغ فرمانده پادگان را گرفته!
من جلو آمدم و گفتم: اخوی ما از رفقای آقای مداح هستیم و از جبهه آمدیم. اگر امکان دارد ایشان را ببینیم.
دژبان تماس گرفت و ما را معرفی کرد. دقایقی بعد دو تاجیپ از دفتر فرماندهی به سمت درب ورودی آمد. سرهنگ مداح به محض دیدن ما، ابراهیم را بغل کرد و بوسید. با من هم روبوسی کرد و با اصرار، ما را به دفتر فرماندهی برد. بعد هم ما را به اتاق جلسات برد. حدود بیست فرمانده نظامی داخل جلسه بودند.
-----------
آقای مداح مسئول جلسه بود. دو تا صندلی برای ما آورد و ما هم در کنار اعضای جلسه نشستیم. بعدهم ایشان شروع به صحبت کردن
دوستان، همه شما من را می شناسید. من چه قبل از انقلاب، در جنگی ۹ روزه، چه در سال اول جنگ تحمیلی مدال شجاعت و ترفیع گرفتم.
گروه توپخانه من سخت ترین مأموریتها را به نحو احسن انجام داد و در همه عملیاتهایش موفق بوده. من سختترین و مهمترین دوره های نظامی را در داخل و خارج کشور گذرانده ام.
اما کسانی بودند و هستند که تمام آموخته های من را زیر سؤال بردند. بعد مثالی زد که: قانون جنگ های دنیا می گوید؛ اگر به جایی حمله می کنید که دشمن یکصد نفر نیرو دارد، شما باید سیصد نفر داشته باشی. مهمات تو هم باید بیشتر باشد تا بتوانی موفق شوی. بعد کمی مکث کرد و گفت: این آقای هادی و دوستانش کارهائی می کردند که عجیب بود.
مثلا در عملیاتی با کمتر از صد نفر به دشمن حمله کردند، اما بیش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند و یا اسیر می آوردند. من هم پشتیبانی آنها را انجام می دادم.
خوب به یاد دارم که یکبار می خواستند به منطقه بازی دراز حمله کنند. من وقتی شرایط نیروهای حمله کننده را دیدم به دوستم گفتم: این ها حتماً شکست میخورند.
اما در آن عملیات خودم مشاهده کردم که ضمن تصرف مواضع دشمن، بیش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند؟
یکی از افسران جوان حاضر در جلسه گفت: به آقای هادی، توضیح دهید که نحوه عملیات شما به چه صورت بوده، تا ما هم یاد بگیریم؟
ابراهیم که سر به زیر نشسته بود گفت: نه اخوي، ما کاری نکردیم. آقای مداح زیادی تعریف کردند، ما کارهای نبودیم. هر چه بود لطف خدا بود.
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5036🔜
عادات درسۍِ کوچک؛ براۍ موفقیت ꧇)
#موفقیت مجموعهای از تلاش هایِ
کوچک روزانه است🏋🏻♂📚!
#درسخوان 45
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5037🔜
برایِ انسانهای موفق در هفته، هفت امروز
وجود داره و برای انسانهای ناموفق، هفت
فردا ! تفاوتهای کوچک، نتیجههایِ بزرگی
به بار میاره👩🏻🎓📜.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
مجموعهی تصویری #مولتی_ویتامین 💊
{ قسمت نهم؛ چطوری عاشق هم بمونیم؟! }
💔 دیدید دو نفر، با عشق و علاقهی زیاد،
با هم ازدواج میکنن؛ اما بعد از چند وقت،
یا همدیگه رو، فقط تحمل میکنن؛
یا از هم جدا میشن؟!
☑️ نه فقط ازدواج...
این اتفاق میتونه برای تمام انتخابهای ما
مثل شغل، رشتهی تحصیلی، محل زندگی و... هم بیفته.
🔍 دلیلش چیه؟! چکار کنیم بهش مبتلا نشیم؟!
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5038🔜
#کنترل_ذهن برای تقرب 69
یه شخصی هست به نام عمر بن یزید از اصحاب امام صادق علیه السلام.
🔵 ایشون میگه من میخواستم برم پیش امام صادق علیه السلام لباس نویی پوشیدم و سوار بر اسب شدم و راه افتادم.
خلاصه یه اتفاقاتی افتاد و اسب چموشی کرد و یه مقدار لباسم پاره شد. نزدیک منزل آقا خواستم برگردم و لباسم رو عوض کنم
بعدش گفتم حالا طوری نیست همینجوری میرم!
🔶 بعدش که وارد شدم و نشستم آقا فرمود: این چه لباسیه؟!
🔷 گفتم آقا من تازه پوشیدم این لباس رو ولی خب اینجوری شد!
🎗 این قسمت روایت خییییلی عجیبه... خییلی... با دقت بخونید:
🌹 حضرت فرمود: خب وقتی که یه لباس جدیدی پوشیدی «ذکر لا اله الا الله» بگو. ذکر محمد رسول الله بگو که از آسیب ها در امان بمونی...
(رفقا دقت کردید؟ یعنی توی ذهنت حرفای خوب خوب بیار)
🔵 گفتم: آقا جان یعنی اگه من توی ذهنم حرفا خوب بیارم دیگه لباسم پاره نمیشه؟
حضرت فرمود. نه دیگه. لباست پاره نمیشه...
🔷 نمیدونم گرفتید چی شد یا نه!؟
چقدر از اتفاقات بد زندگی ما به خاطر اینه که افکار خوب و ذکر خدا رو توی ذهنمون نمیاریم؟
💢خییییلی... تقریبا همش....😒
👌 خب حالا بقیه روایت رو بگم که حالش رو ببرید!
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_ونهم
#قسمت_اول
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5039🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣#سلام_امام_زمانم❣
💕#سلام_پدر_مهربانم💕
تُـورا نَدارَم و دِلتَنگَم و دِلَم قُرص است
ڪہ انتِھاۍخوشِ صَبر و انتِظار تویۍ..
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلام رفقایِمهربان✋
#صبحتون_بخیر😊
🌹سلام بر ابراهیم 🌹
#پارت94
آقای مداح گفت: چیزی که ایشان و دوستانشان به ما یاد دادند این بود که دیگر مهمات و تعداد نفرات کارساز نیست. آنچه که در جنگها حرف اول را میزند روحیه نیروهاست.
اینها با یک تکبیر، چنان ترسی در دل دشمن میانداختند که از صد تا توپ و تانک بیشتر اثر داشت.
بعد ادامه داد: اینها دوستی داشتند که از لحاظ جثه کوچک، ولی از لحاظ قدرت و شهامت از آنچه فکر میکنید بزرگتر بود.
اسم او اصغر وصالی بود که در روزهای اول جنگ با نیروهایش جلوی نفوذ دشمن را گرفت و به شهادت رسید.
من از این بچههای بسیجی و با اخلاص این آیه قرآن را فهمیدم که میفرماید: اگر شما بیست نفر صابر و استوار باشید بر دویست نفر غلبه می کنید.«
ساعتی بعد از جلسه خارج شدیم. از اعضای جلسه معذرت خواهی کردیم و به سمت تهران حرکت کردیم. بین راه به اتفاقات آن روز فکر میکردم.
ابراهیم اسلحه کمری پرماجرا را تحویل سپاه داد و به همراه بچههای اندرزگو راهی جنوب شدند و به خوزستان آمدند.
دوران تقریبا چهارده ماهه گیلان غرب با همه خاطرات تلخ و شیرین تمام شد.
دورانی که حماسههای بزرگی را با خود به همراه داشت. در این مدت سه تیپ مکانیزه ارتش عراق زمین گیر حملات یک گروه کوچک چریکی بودند!
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5040🔜
چطور مطالعه با کیفیتِ عالی و سرعتِ مناسب داشته باشم ؟!⏱
برای یادگیریِ بهتر و نمرهیِ خوب تـو
امتحانات، نباید با سرعتِ کم مطالعه
کـرد. اگر سرعت مطالعه شما کمتر از
سرعتِ مطلوب باشه، تمـرکزتـون کم
میشه. بایـد سرعت مطالعه خودتونو
برای هر درس مشخص كنین و سعی
كنيد هر بـار نسبت به قبـل پيشـرفت
كنيد.
موفقیتِ شمـا در امتحانات و آزمونِ
سراسری نیازمند سرعت عمل هست.
ابزارِ این سرعت عمل تکرار، مرور و
حلِ تمرینِ👩🏻🎓🧡.
#درسخوان 46
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5041🔜
حوصله دارین یه خاطره کوچولو
تعریف کنم اهلِ دلا😊
یه روز که بیرون بـودم، پیـرمردی
داشت با موبـایـلش حـرف میزد؛
گل از گُلش شکفته بود😅.
از کنارش که رد شدم، داشت می
گفت: خیلی ممنون، خدا اَحوالتو
بپرسه :)
باورتون میشه؟ چه عبارت بِکری
، چه تمنایِ لطیفی !🌿
مثلا خدا بهت بگه چطوری بنده
من؟ رو به راهی؟ رو به رُشدی؟
کم و کسری نداری؟
میشه یعنی
خدا احوالپُرسِمون باشه💚. .
❣#سلام_امام_زمانم❣
💕#سلام_پدر_مهربانم💕
من مشترےیوسف و دردست ڪلافۍ
جُـز رشتہے دل بر سرِ بـازار ندارمـ ...
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلام رفقا✋
#روزتون_بخیر😊
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت95
فتح المبین
جمعی از دوستان شهید
در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتیم. زیارت حضرت دانیال نبی عليلا.
آنجا خبردار شدیم، کلیه نیروهای داوطلب (که حالا به نام بسیجی معروف شده اند در قالب گردان ها و تیپهای رزمی تقسیم بندی شده و جهت عملیات بزرگی آماده می شوند.
در حین زیارت، حاج علی فضلی را دیدیم. ایشان هم با خوشحالی از ما استقبال کرد. حاج علی ضمن شرح تقسیم نیروها، ما را به همراه خودش به تیپ المهدی (عج) برد. در این تیپ چندین گردان نیروی بسیجی و چند گردان سرباز حضور داشت.
حاج حسین هم بچه های اندرزگو را بین گردان ها تقسیم کرد. بیشتر بچه های اندرزگو مسئولیت شناسایی و اطلاعات گردان ها را به عهده گرفتند.
رضا گودینی با یکی از گردانها بود. جواد افراسیابی با یکی دیگر از گردان ها و ابراهیم در گردانی دیگر.
کار آمادگی نیروها خیلی سریع انجام شد. بچه های اطلاعات سپاه ماهها بود که در این منطقه کار می کردند.
تمامی مناطق تحت اشغال توسط دشمن، شناسایی شد. حتی محل استقرار گردان ها و تیپ های زرهی عراق مشخص شده بود. روز اول فروردین سال ۱۳۶۱ عملیات فتح المبين با رمز یا زهرا عالی
آغاز شد.
_______
عصر همان روز از طرف سپاه، مسئولین و معاونین گردان ها را به منطقه عملیاتی بردند. از فاصله ای دور منطقه و نحوه کار را توضیح دادند. یکی از سخت ترین قسمت های عملیات به گردان های تیپ المهدی (عج) واگذار شد.
با نزدیک شدن غروب روز اول فروردین، جنب و جوش نیروها بیشتر شد. بعد از نماز، حرکت نیروها آغاز شد.
من لحظه ای از ابراهیم جدا نمی شدم. بالاخره گردان ما هم حرکت کرد. اما به دلایلی من و او عقب ماندیم! ساعت دو نیمه شب ما هم حرکت کردیم.
در تاریکی شب به جایی رسیدیم که بچه های گردان در میان دشت نشسته بودند. ابراهیم پرسید: اینجا چه می کنید!؟ شما باید به خط دشمن بزنید!
گفتند: دستور فرمانده است. با ابراهیم جلو رفتیم و به فرمانده گفت: چرا بچه ها را در دشت نگه داشتید؟ الان هوا روشن میشه، این ها جان پناه و خاکریز ندارند، کاملا هم در تیررس دشمن هستند.
فرمانده گفت: جلو ما میدان مین است، اما تخریبچی نداریم. با قرارگاه تماس گرفتیم. تخریبچی در راه است. ابراهیم گفت: نمیشه صبر کرد. بعد رو کرد به بچه ها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بیان تا راه رو باز کنیم!
چند نفر از بچه ها به دنبال او دویدند. ابراهیم وارد میدان مین شد. پایش را روی زمین می کشید و جلو می رفت! بقیه هم همینطور!
هاج و واج ابراهیم را نگاه می کردم. نفس در سینه ام حبس شده بود. من در کنار بچه های گردان ایستاده بودم و او در میدان مین.
رنگ از چهره ام پریده بود. هر لحظه منتظر صدای انفجار و شهادت ابراهیم بودم! لحظات به سختی می گذشت. اما آنها به انتهای مسیر رسیدند! شکر خدا در این مسیر مین کار نشده بود.
آن شب پس از عبور از میدان مین به سنگرهای دشمن حمله کردیم. مواضع دشمن تصرف شد. اما زیاد جلو نرفتیم.
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5042🔜
❣#سلام_امام_زمانم❣
💕#سلام_پدر_مهربانم💕
🌹🌼🌹سلام ای صاحب دنیا کجایی⁉️
گل نرگس بگو مولا کجایی⁉️
🌹🌼🌹جهان دلتنگ رویت گشته بنگر⁉️
تو ای روشنگر شبها کجایی⁉️
🌹😭🌹دلیل ندبه خواندن صبح جمعه
تویی ذکر همه لبها کجایی⁉️
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلام رفقا✋
#صبحتون_بخیر😊