ماهیتنهایتنگ
پارسال با خودم گفتم: فکر نمیکنم امسال از نمایشگاه کتاب چیزی بخرم؛ و دقیقا ۱۲ عنوان کتاب خریدم که هن
مفتخرم بگم تا این لحظه چیزی از نمایشگاه کتاب نخریدم، ولی از سایتهای دیگر چرا!
ماهیتنهایتنگ
مادرم زاغچه ۱۱ از ۵۰ خیلی دوستش داشتم. داستان درباره دختریه که مادرش افسردگی داشته و خودکشی کرده. ای
از اینجا دیگه کتابها رو ننوشتم، یعنی کل کتابهای اردیبهشت مونده که معرفی کنم انشاءالله. ۴ تا کتاب خوندم و مقدار خیلی زیادی داستان و مجله که کم کم کتابها رو میذارم.
درباره کشتن
۱۲ از ۵۰
قلم نسیم مرعشی رو از «هرس» میشناختم و واقعاً دوستش داشتم. اینجا اما روایتها خیلی به دلم ننشست. مرعشیِ رمان نویس رو بیشتر دوست دارم.
#چند_از_چند
سرزمین پدری
۱۳ از ۵۰
مضمون اصلی داستان مهاجرت به امید ساختن هست که خیلی جذابه. حتما به نوجوونهای اطرافم هدیه میدمش.
#چند_از_چند
هدایت شده از شیرین و گَس مثل مادری
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ
کثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنا
دیروز تا حالا به خبر شهادت شهید رجایی فکر میکنم؛ به اینکه نصف روز امیدی نبود که قلب مردم با دعاها آرام بگیرد. به نوری فکر میکنم که از زبان هرکداممان، از دیشب تا حالا متولد شده و حالا ما یک زنجیره نورانی در دلهایمان داریم. یک زنجیره از داغهایی که دیدهایم و ما را به هم وصل میکند و دلهایمان را بهم نزدیک میکند و انگار شده معنای حرکت دستهجمعی ما رو به جلو.
مامان میگفت شب بیست و هفتم رمضان برویم طلا بخریم که شب کشتن ابن ملجم است و شگون دارد و من فکر میکردم شادی در مرگ کسی، آن هم ناکسی مثل ابن ملجم، درست است یا نه؟!
راستش من فکرش را هم نمی کردم کسی بتواند در مرگ دیگری، تازه نه یک دشمن خونی که یک مخالف، شادی کند و تازه به این شادی هم ببالد. من نمیدانستم وقتی مردمی نگران یک شخصیت مهم مملکتشان هستند، میشود کنایه و خنده زد و تازه حق به جانب هم بود و فحش هم داد. من نمیدانستم، یعنی میدانستمها، قبلا خوانده بودم «وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ» ولی فکر میکردم آن مردم شیطان بودند و شیطان که... شیطان هنوز بین ماست انگار. من یادم رفته بود همین شیطانهای کوچک برای شهادت سردار هم هلهله کردند، برای بیمارستان غزه هم پوزخند زدند و برای کشتارهای اسرائیل خفهخون گرفته بودند. من هی یادم میرود و دنیا هی میزند توی صورتم که ببین! زندگی همین است! قوم بنیاسرائیل که پیامبرمان گفت شبیهترین به امت مناند، همینها هستند. یادم میآورد که مردم بیشترشان نمیدانند و نمیفهمند و دل بستن به حرفها و کارها و عقایدشان، یعنی بازیچه شدن. یادم میآورد که حرف زدن آسان است و تهمت زدن آسانتر و شایعه ساختن مثل آب خوردن است، و محکم ماندن بر سر ایمان خویش مثل نگه داشتن آتش در کف دست. یادم میآورد که «فَکَاَنّ الدّنیا لَم تَکُن وَکَاَنّ الاخِرَهَ لَم تَزَل»؛ گویی دنیایی نبوده و گویی پیوسته آخرت بوده...
#دنیا
هدایت شده از مُتَرَصِّد نوشت
رایگان گوییهای صورتی جماعت:
✨ر گ. چرا به آقای رییسی میگید سیدشهدای خدمت؟
لقب سیدالشهدا مخصوص اباعبداللهست
⚠️پ. اولاااا که لقب سیدالشهدا اول برای حضرت حمزه بوده. یکم جای میکاپ کردن تاریخ اسلام بخون بدونی که در جریان جنگ احد حضرت حمزه عموی پیامبر شهید شدن و پیامبر بهشون لقب سیدالشهدا دادن.
دومااااا، سید شهیدانِ (صفت دوم)
در دستور زبان فارسی به معنای سیادت در صفت دومه دیگه زبان فارسی هم بلد نیستید؟
سوماااا، سید شهدای خدمت خاصتره سیدالشهدا عامتر
عموم و خصوص چی؟ منطق؟
بلد نیستید؟
آخی دگوریهای بیفکر😒
امروز برای اولین بار، با دیدن عکسهای حرم امیرالمومنین و کربلا کاملا حس کردم «بیچارهتر اون که دید کربلاتو». به همه آدمهایی که الان حرم هستن غبطه میخورم.