eitaa logo
جَذَوات | فاطمه داداشی
925 دنبال‌کننده
185 عکس
15 ویدیو
0 فایل
دانشجوی دکترای فلسفه در جستجوی فهم ِ «انسان» «جَذوات»، گدازه‌‌های آتشی را می‌گویند که در دل چوب گداخته‌ای شعله‌ور است. لینک اینستاگرام: https://instagram.com/fatemedadashi_?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺کمی برای آقای دیانی؛ کمی برای مرگ (ارغوان و آیه در تماشای تصویر دیگری از پدر) @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺کمی برای آقای دیانی؛ کمی برای مرگ (ارغوان و آیه در تماشای تصویر دیگری از پدر) #فاطمه_داداشی @Jazv
🔺زندگی با مرگ کمی برای آقای دیانی؛ کمی برای مرگ برای منی پروژه‌ی فکری چندساله‌ام «مرگ‌پژوهی» بوده، نوشتن و حرف‌زدن و خواندن از «مرگ» شیرینی ویژه‌ای داشته. دکتر مسعود دیانی تنها کسی بود که پست‌هایش را مو به مو -بعضا چندین بار- می‌خواندم. دیانی خودش را در موقعیت مرگ «می‌یافت» و از دست و پنجه نرم‌کردن با «زندگی» روایت می‌کرد. روایتِ دیانی از درد و رنج بیماری، همانطور که خود او می‌گوید، «چیزی نبود که بسیاری تحملش را داشته باشند‌. آدم‌ها از سرطانی‌ها انتظار قهرمان‌بازی داشتند. انتظار لبخند مقابل دوربین، سردادن شعارهای امید و موفقیت در گفتگوها و مصاحبه‌ها، خلق فانتزی با قرار گرفتن در موقعیت‌های خاص و ارائه‌ی تصویری زیبا و با شکوه از طی مرحله‌ی بیماری تا مرگ.» راستش من هیچ‌وقت مبارزه با سرطان را نفهمیدم. نه اینکه درمان را بی‌اهمیت بدانم. نه اینکه تلاش برای زندگی کنار خانواده و دوستان را زیبا ندانم. اما فکر می‌کنم مفاهیمی که در کنار «مبارزه با سرطان» شکل می‌گیرد، حکایت از نوعی توهّم نسبت به زندگی دارد. مفاهیمی مثل «امید»، «قدرت»، «مقاومت» وقتی با «مبارزه با سرطان و شکست آن» گره می‌خورَد، فقط در بهبودی از بیماری معنا پیدا می‌کند. اگر سرطان را نوعی بیماری می‌دانستیم، درمان آن به‌مثابه‌ی درمان هر بیماری دیگری اهمیت می‌داشت. اما اگر آن را مساوی با مرگ یا حتی همجواریِ نزدیک با مرگ بدانیم، آن‌وقت مبارزه با مرگ چه معنایی داشت؟ شاید بگویید امیدواری بخشی از درمان است. اما درست این است که بگوییم آنچه بخشی از درمان است نترسیدن از بیماری(و به تبع مرگ) است؛ نه امیدواری به درمان. تمام امیدواری در همین‌ نقطه شکل می‌گیرد. که تو از مرگ نترسی. دیانی می‌نویسد «مرگ به سگی می‌مانست که با شنیدن بوی ترس از تن و جان تو، به تو حمله‌ور می‌شد. و با شنیدن بوی ناترسی از تو می‌گریخت یا دست‌کم پاره‌ات نمی‌کرد. آنانکه از مرگ می‌ترسیدند را، همان ترس می‌کشت. نه سرطان.» دیانی در جای دیگری از یادداشت‌هایش از جهانِ انسانِ بیمار حرف می‌زند که درک وجودی‌اش نسبت به ارزش‌ها و اولویت‌ها و عواطف و لذت‌هایش، با جهانِ انسانِ سالم متفاوت است. او باب گفتگو بین این دو جهان را بسته می‌داند و انسان‌های سالم را بی‌میل به شنیدن از جهان بیمار؛ و می‌نویسد «معنای اینکه اطرافیان بیمار مدام به او می‌گویند "مقاوم باش" همین است: از جهان خودت با ما حرف نزن». من این جهانِ انسانِ بیمار را، جهانِ انسان در مواجهه‌ی صریح و عریان با مرگ و زندگیِ بدون روتوش می‌دانم. یادم است هشت-نُه ماه پیش، پس از آنکه دیانی درباره جهانِ انسانِ بیمار نوشت، انگار که مروارید درخشانی وسط کویر یافته باشم؛ برایش نوشتم طی سالهایی که به مرگ اندیشیده‌ام، در انتظار درکِ وجودیِ این جهان بوده‌ام. جهانی که از موقعیت مرگ به زندگی می‌نگرد. برایش نوشتم جهان انسان‌های -به‌قول شما- سالم(و به‌نگاه من انسان‌های آمیخته با زندگی) تکراری شده و زندگی در مفاهیمی که همگان سرش توافق دارند، بی‌معنا. تلویحا نوشتم که دوست داشتم جای شما باشم و این جهان را -بطور وجودی- درک می‌کردم. برایم نوشت که در مقام همسری و مادری چنین چیزی نخواهید. برایش نوشتم بزرگ‌ترین باگ مرگ‌ همین است؛ غمی که بازماندگان در نبود تو می‌خورند. نوشت ان شالله در سلامتی به چنین درک اصیلی برسید. امروز که او دیگر میان ما نیست؛ خواستم بنویسم آقای دیانی. حرف زدن از مرگ در دنیای انسان‌هایی که در فقدانِ درک جهانِ «زندگی با مرگ»، با زندگی آمیخته شدند و از شنیدن از مرگ فرار می‌کنند، محکوم شدن به برچسب افسردگی است. و چه درست در اینستاگرام‌تان، روایت‌های سرطان را اینطور آغاز کردید: «برخلاف آنچه بسیاری از آدم‌ها گمان می‌کنند، یاد مرگ، رفتن به استقبال مرگ و پذیرش مرگ، نشانه‌ی ناامیدی نیست. امید و نشاطی را که در مرگ ریشه دارد، هیچ یأسی نمی‌تواند درو کند.» آقای دیانی. حکماً حالا از آن بالاها به ما انسان‌های آمیخته با زندگی لبخند می‌زنید و آن دیالوگ فیلم خداحافظ رفیق را تکرار می‌کنید: «اینا رو نگاه! چه بِتُنی خرج این مسافرخونه می‌کنند!» رفتن‌تان را به فاطمه، ارغوان و آیه تسلیت می‌گویم و بازگشت‌تان را به وطن، تبریک. ✍️ @Jazveh_fatemedadashi
یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم، جامعه را می‌خواندم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر، ای باران 🔸 فرمود: بکم ینزل الغیث به‌واسطه‌ی خیر شماست که باران فرو می‌ریزد./ زیارت جامعه 🔺 عکس: غروب ششم رمضان ۱۴۴۴ @Jazveh_fatemedadashi
🔺 چرا کسانی که به حجاب اعتقادی نداشتند به جمهوری اسلامی «آری» گفتند؟ 🔺حجاب یک امر سیاسی است و باید سیاسی بماند. ممنون می‌شوم تا انتها بخوانید و برای دوستان و مخاطبان خود به اشتراک بگذارید. 🔻متن کامل یادداشت @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺 چرا کسانی که به حجاب اعتقادی نداشتند به جمهوری اسلامی «آری» گفتند؟ 🔺حجاب یک امر سیاسی است و باید
🔺از نامسأله‌ی «حجاب شرعی» تا مسأله‌ی «حجاب سیاسی» در جمهوری اسلامی 🔸احتمالا شما هم این روزها چشم و گوشتان پر شده است از جدال‌‌ها پیرامون وضعیت حجاب. اگر جای کسانی باشید که به هر دلیل معتقد به حجاب نیستند می‌پرسید چرا باید به چیزی واداشته شوم که اعتقادی به آن ندارم؟ چرا باید تبدیل به قانون بشود که عده‌ی زیادی از مردم به آن پایبند نیستند؟ در مقابل اگر جای متولیان دینی و فرهنگی باشید به ولوله خواهید افتاد که این چه وضع حجاب است؟ چرا با اینها برخورد نمی‌شود؟ چرا قانون رعایت نمی‌شود؟ این‌ها سوالاتی است که درگیری‌های این روزهای کف جامعه را شکل می‌دهد. درگیری‌هایی که قصد دارم در این نوشته، آن را خُرد و سطحی و غیر مهم معرفی کنم. من نمی‌خواهم بگویم چون حجاب رعایت نمی‌شود از قانون دست بکشیم؛ یا چون حجاب قانون است، با قانون‌شکنی‌ها برخورد کنیم. من فلسفه‌ می‌خوانم و سعی دارم قبل از هر چیز «چرایی» را در مساله پیدا کنم. 🔸در استوری‌های تفسیر حجاب در اینستاگرامم(هایلایت شده) به بخشی از چرایی این مساله اشاره کردم و نوشتم ترویج معنای غلط از حجاب(تفسیر مَردمحور از حجاب) باعث شده زنان بطور وجدانی پذیرای حجاب نباشند و با آن احساس بیگانگی کنند. آن تفسیر یک معنای فکری-فرهنگی از مساله حجاب بود. 🔸اما امروز می‌خواهم به «چراییِ» دیگری در مساله حجاب اشاره کنم و معنای سیاسی-عملیاتی آن را توضیح بدهم. اینکه بگوییم حجاب سیاسی شده است و برای ترویج حجاب باید از آن سیاست‌زدایی کرد، یک راهبرد موهوم است که راه به جایی نمی‌برد. حجاب یک امر سیاسی است و باید سیاسی بماند‌. اما نه سیاست به معنای بازی‌های سیاسی و دولتی، که مثلا ورود زنان به ورزشگاه را آزاد بشود یا نشود، به زنان بی‌حجاب خدمات اجتماعی بدهند یا ندهند و مثل این مساله‌های دسته‌چندم. 🔸امروز ۱۲ فروردین است و ۴۴ سال از رأی «آری» اکثریت به نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد. اگر عکس‌ها و فیلم‌های آن‌ دوران را ببینید عده‌ای از زنان بی‌حجاب را میان این جمعیت مشاهده خواهید کرد. اما چرا کسانی که به حجاب اعتقادی نداشتند به جمهوری اسلامی آری گفتند؟ چرا برخی از اینان حتی حاضر بودند با عدم اعتقاد به حجاب، آن را بخاطر جمهوری اسلامی رعایت کنند؟ آن سیاستی که با حجاب گره خورده است از همینجا ریشه می‌گیرد. آیا انقلاب ۵۷ برای حفظ حجاب بود؟ آیا اینطور که برخی با فریاد وااسلاما و واانقلابا می‌گویند، با کشف حجاب عده‌ای، انقلاب استحاله شد؟ اسلام از دست رفت؟ خون شهدا پایمال شد؟ 🔸بیایید مساله را از نگاه آقای خامنه‌ای ببینیم. اگر قرار به از دست رفتن اسلام و انقلاب باشد، او باید جلودارِ فریاد واانقلابا باشد. اما او منظر دیگری دارد. او همچنان از قدرت انقلاب اسلامی در جهان حرف می‌زند. از منظر او مساله‌ی حجاب در سطح یک ناهنجاری دینی اساسا یک مساله‌ی فرعی است. او وقتی از درگیری‌های اجتماعی در مساله حجاب حرف می‌زند، از تعابیری چون مساله‌ی زیرِ نصاب اهمیت، اولویت دهم، گناه کوچک، مساله‌ی فرعی و... استفاده می‌کند. اما چرا؟ مگر او یک فقیه دینی نیست که قاعدتا برای او گناه کوچک با بزرگ در گناه بودنش نباید تفاوت داشته باشد؟ خیر! او بالاتر از یک فقیه دینی، یک رهبر سیاسی است. او محل نزاع را جای دیگری می‌بیند. جایی که اساس انقلاب و جمهوری اسلامی روی آن بنا شده و هر تزلزلی در این ناحیه است که نیاز به وااسلاما و واانقلابا دارد. و آن چیزی نیست جز «قد علم کردن در مقابل امپریالیسم». 🔸«مقابله با امپریالیسم» ایده‌ی مشترکی بود که سال ۵۷ توانست گروه‌های مختلف و متفاوت فکری و عقیدتی و حتی بی‌حجاب‌ها را ذیل پرچم واحد جمع کند. در مقایسه با این امر بزرگ و محل درگیری اصلی، همه‌ی درگیری‌های دیگر خُرد و فرعی محسوب می‌شوند و به میزان نسبت‌شان با این امر اصلی دارای اهمیت می‌شوند. آقای خامنه‌ای، دیگریِ مقابلِ جمهوری اسلامی را اژدهای عظیم امپریالیسم می‌داند؛ نه تعدادی دختر که کشف حجاب می‌کنند. ایده‌ی محوری انقلاب اسلامی «مقابله با امپریالیسم» است و هر ایده‌ی دیگری در جمهوری اسلامی باید با همین معیار تراز بشود و محک بخورد. ایده‌ی وحدت شیعه و سنی را از همین منظر ببینید. همکاری‌های منطقه‌ای و جهانی ایران با کشورهایی نظیر چین، عربستان، روسیه و... را با وجود اختلافات فراوان، از همین منظر تحلیل کنید. 🔸حالا بیایید از همین منظر، مساله‌ی حجاب را واکاوی کنیم. وقتی منظر و زاویه نگاه متفاوت شد، نوع مواجهه با بی‌حجاب و بی‌حجابی هم متفاوت خواهد بود. آن‌وقت است که همان دختر کم‌حجاب هم می‌شود دختر من و شما. می‌شود خواهر من و شما. آنوقت است که همین دختران کم حجاب مورد تقدیر آقای خامنه‌ای قرار می‌گیرند که «در مقابل خواست دشمن ایستادند»؛ همین ورزشکارانی که با پوشش حداقلی‌شان مورد تقدیر قرار می‌گیرند که «پرچم انقلاب اسلامی را بالا بردند». ادامه🔻: @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺 چرا کسانی که به حجاب اعتقادی نداشتند به جمهوری اسلامی «آری» گفتند؟ 🔺حجاب یک امر سیاسی است و باید
🔸به عقیده‌ی من بزرگترین اشتباه دستگاه فرهنگی حاکمیت این بود که پس از استقرار جمهوری اسلامی، این خط و محور راهبردی یعنی «مقابله با امپریالیسم» را عملا از محوریت حل مسائل خود خارج کرد و با نگاه خُرد و جزءنگر به خودِ مسائل، در دام چالش‌های بزرگتری فروافتاد. غافل از اینکه در عصر حاضر، تا مسائل نتوانند نسبتِ خود را با این ایده‌ی محوری پیدا کنند، حل نخواهند شد. 🔸مساله‌ی حجاب بعنوان یک امر مستقل دینی، «نامسأله‌»ی جمهوری اسلامی است. اما این نامسأله زمانی می‌تواند و باید تبدیل به مساله‌ی جمهوری اسلامی بشود که آن را پیرامون مساله‌ی اصلی یعنی مقابله با امپریالیسم تحلیل کنیم. از این منظر، حجاب دیگر صرفا یک پوشش برای حفظ چارچوب دین یا حتی یک dress code اجتماعی نیست که با تبدیل شدنِ آن به قانون، بخواهیم آن را ترویج یا تثبیت کنیم. از این منظر، حجاب یک «نماد» است. نماد یک مبارزه‌ی سیاسی علیه امپریالیسم. نمادی که در ضمن انقلاب ۵۷ متولد شد، رشد کرد و جهانی شد. 🔸حالا از این منظر، جمهوری اسلامی باید هر اقدام سلبی و ایجابی خود را با تکیه به این محور طراحی کند.‌ کار ایجابی بزرگ، اصلی و محوری این است که دشمنیِ این دشمن مشترک را به دختران امروز بشناساند. مقابله با امپریالیسم که منحصر در دین اسلام هم نیست و هر انسان آزاده‌ای با آن همراه است. ما تا زمانی که جای‌گیری درستی در مساله نداشته باشیم نمی‌توانیم حتی کار سلبی علیه هنجارشکنی را هم درست تعریف کنیم. آنوقت تفاوت هنجارشکنی بمثابه یک پروژه‌ی سیاسی را با کشف حجاب چند دختر در گوشه و کنار خیابان نخواهیم فهمید و در مواجهه با بی‌حجابی دچار خطاهای راهبردی خواهیم شد. خطاهایی که خود موجب نفوذ امپریالیسم به ذهن و دل دختران مسلمان می‌شود و آنان را به اسلام سکولار فرا میخواند. اسلامی که می‌خواهد حجاب را «یک امر عبادیِ فردی» معرفی کند، که نهایتش جز خدمت به امپریالیسم نیست. 🔸محل نزاع همینجاست. این تشخیص درست محل نزاع است که روشن می‌کند اسلام ولو با رعایت حداکثری چارچوب‌هایش چگونه می‌تواند در خدمت استکبار قرار بگیرد؛ یا اینکه ولو با کمک حداقل‌هایی از احکام اسلام، در مقابل استکبار قد علم کند. از همین منظر است که ایده‌ی وحدت ملی را نه در کوتاه‌آمدن از چارچوب‌های دین، که با عزیمت به محل نزاع درست می‌توان برساخت و حتی ذیل پرچم حجاب بعنوان نماد مبارزه، وحدت جهانی علیه امپریالیسم شکل داد. ✍️ @Jazveh_fatemedadashi
🔸از تمام صحبت‌هایی که امروز رهبری پیرامون مساله حجاب و اغتشاشات داشتند، یک جمله برای من جالب و آرامش‌بخش بود. آنجا که فرمودند «به هرحال این مساله[حجاب] قطعاً حل خواهد شد.» @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺از نامسأله‌ی «حجاب شرعی» تا مسأله‌ی «حجاب سیاسی» در جمهوری اسلامی 🔸احتمالا شما هم این روزها چشم و
🔺توی این یادداشت از سلسله‌استوری‌هایی درباره‌ی معنا و تفسیر دیگری از حجاب -که در اینستاگرامم نوشته بودم- حرف زدم. لینک اینستاگرام در بیوی کانال درج شده است. اگر اینستاگرام دارید به هایلایت «تفسیر حجاب» مراجعه کنید. برخی مخاطبان که اینستاگرام ندارند پیام دادند که آن مطالب را درکانال هم بارگذاری کنم. ان شالله بزودی مطالب آن سلسله‌استوری‌ها را در یادداشت مستقلی در کانال می‌نویسم. سپاس از نظرات شما @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺 حقیقت شب قدر.... #التماس_دعا #فاطمه_داداشی @Jazveh_fatemedadashi
🔺کدام شب قدر؟ 🔸آنجا که در قرآن می‌فرماید انا انزلناه فی الیلة القدر؛ ما «آن» را در «شب قدر» نازل کردیم؛ اما چه چیز را؟ «ه» ضمیر غائب است. قبلش هم کلمه‌ای نیامده که ضمیر «ه» به آن اشاره کند. اما حقیقت «آن‌چیز» و حقیقت «شب قدر» چیست؟ عرفا می‌گویند حقیقت آنچه نازل شده، نه این قرآن و الفاظی‌ است که ما می‌شناسیم و ظاهر است؛ بلکه «ه» همان «هو» غیب و احدیت حق‌تعالی است(هو الله احد)، که در مقام احدیت، قرآن نام دارد. . 🔸اما حقیقت شب قدری که «هو» در آن تنزل یافته، چیست؟ شب قدر در مرتبه‌ی ظاهرش همین شب ۱۹و۲۱و۲۳ رمضان است که ظرف زمانی است؛ اما حقیقت شب قدر در مرتبه‌ی عالیه‌اش، وجود انسان کامل است؛ «هُم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها». اما نه آن فاطمه و محمد و علی و اولادش(علیهم‌السلام) که ما می‌شناسیم که: انّما أنا بشر مثلکم؛ من هم بشری مثل شما هستم، حالا مقداری برتر و اخلا‌ق‌مدارتر و درستکارتر! بلکه حقیقت انسان کامل، وجودی است در عالم هستی، که خداوندِ احد، از مقام ذات خود تنزل پیدا کرده و بواسطه‌ی اسما و صفات، ذات خودش را در وجود انسان کامل متجلی می‌کند. . 🔸حالا وقتی در دعای جوشن کبیر هزار اسم و صفت الهی را مرور می‌کنیم؛ تصور می‌کنیم این اسماء، خودِ خداوند است؛ درحالیکه من وصفه فقد حده؛ هر که خداوند را وصف کرد او را محدود کرد؛ تعالی الله عن ذالک! اگر ما خداوند را به اسماء و صفاتش -که تنها در انسان کامل متجلی است- صدا می‌زنیم؛ درواقع گفتگوی ما با ذات اقدس خداوند تنها بواسطه‌ی انسان کامل محقق می‌شود و مسیری غیر از این ندارد. ✍️ @Jazveh_fatemedadashi
🔺 برنامه‌ی محفل حقیقتا از این بابت متأسف شدم. غالب دهه‌ شصتیا و هفتادیا با صدای استاد خاطره دارن! ولی... @Jazveh_fatemedadashi
بعضی‌ها هم صرفا از روی سهل‌انگاری روزه نمی‌گیرن؛ نه از روی دشمنی با خدا. عید فطر رو به اونا هم تبریک می‌گم ☘️🌷 @Jazveh_fatemedadashi