دلتنگ، خطاکار و فقیر آمده بودم
در حلقهٔ گیسوش اسیر آمده بودم
از باغترین کوچهٔ فردوس، خدایا!
آخر به امیدی به کویر آمده بودم
من بودم و عهد ازل و رنج هبوطم
مأمور به یک امر خطیر آمده بودم
تا کشف کنم راز شب تار چه بوده
زیر علم ماه منیر آمده بودم
محتاج به آیات کریمانهٔ تطهیر
مشتاق به آن خیر کثیر آمده بودم
از صبحدم غار حرا و شب معراج
از ظهر تماشای غدیر آمده بودم
شاید که گدا را بنوازد به نگاهی…
با گریه سر راه امیر آمده بودم
سردرگم و بیچاره و بیتاب نفسهاش
پر واهمه با کاسهٔ شیر آمده بودم
او را چقدر زود گرفتند از عالم
ای وای به من! وای چه دیر آمده بودم…
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
مهربانماه من! خداحافظ!
اشک من! آه من! خداحافظ
ای تو اندوه تا ابد شیرین
غم دلخواه من خداحافظ
باز بغض یتیمیام گل کرد...
پرورشگاه من! خداحافظ
باید اینجا جدا شویم از هم
یار همراه من! خداحافظ
نرسید آخرش به دامن تو
دست کوتاه من... خداحافظ
من ستاره ستاره دلتنگم
ماه من! ماه من! خداحافظ
#فاطمه_عارفنژاد
#ماه_رمضان
#وداع
@fatemeh_arefnejad
مبارک است که از چنگ شب رها شدهای
طلوع کرده و با صبح آشنا شدهای
برای خالیِ دیوار ناامیدیها
شبیه پنجره رو به بهار وا شدهای
آهای سرو بلندم! من از تو ممنونم
که سرپناه حیای بنفشهها شدهای
فرشته آمده از آسمان به بدرقهات
سفر بخیر! بگو راهی کجا شدهای؟
به لحن خون و جنون گرم گفتگو با تیغ
هزار حنجره جوشیدهای، صدا شدهای
چطور شد که گذارت به قتلگاه افتاد؟
چگونه شد که سر کوچه کربلا شدهای؟
«شهید» راز بزرگیست در دل تقدیر
تو از قضا وسط شهر برملا شدهای
#فاطمه_عارفنژاد
#شهید_حمیدرضا_الداغی
#جوانمرد
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از 🎧پادکست شعر پارسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«گفتند شعر پارسی و زنده شد زبان»
🎙به زودی، فصل اول پادکست شعر پارسی
🎧در هر اپیزود از این پادکست، سراغ شاعران مطرح تاریخ شعر پارسی، از شاعران کلاسیک تا شاعران معاصر میرویم که زندگی و یکی از مشهورترین اشعار هر یک را بررسی کنیم.
تقدیم به تمامی دوستداران شعر و ادب پارسی🌹
مدیر پروژه: محمدرضا معلمی
شعرخوانی: زینب بیات
مدیر هنری: مهدی یدالله نژاد
ویرایش و تنظیم: سیدمهدی احمدی، مهدی صادقی، یاسین بستانچی
💠 پادکست شعر پارسی را دنبال کنید:
https://eitaa.com/joinchat/274137479Cabc06a38e6
بسم الله الرحمن الرحیم
#شبانماه
اولین #مجموعه_شعر من با ۴۰ غزل
بالأخره امروز از راه رسید؛
بعد از ماجراها و پیچوخمهای بسیار.
و من بهخاطرش باید ممنون باشم از
مجموعهٔ شهرستان ادب،
تمام دوستان عزیز و اساتید بزرگوارم،
به خصوص جناب آقای دکتر #محمدحسین_نجفی که در طول این مسیر از همراهیها، نقدها و راهنماییهاشون بسیار استفاده کردم.
#الحمدلله
حالا میتونید _اگه دوست داشتید_ #شبانماه رو در روزهای پایانی نمایشگاه کتاب تهران، از انتشارات #شهرستان_ادب (راهروی ۱۳ غرفهٔ ۱۸) تهیه کنید.
#فاطمه_عارفنژاد
#مجموعه_غزل
@fatemeh_arefnejad
مژدهٔ روشنای فردا بود
در نگاهش ستاره پیدا بود
مثل یک سیب روی شاخهٔ دور
خندههایش بلندبالا بود
سبزهٔ گلگلی پیرهنش
خانهٔ امن شاپرکها بود
دخترک صبح، صبح آدینه
دخترک شب، شبی که یلدا بود
دخترک نام کوچکش ساحل
دخترک آرزوی دریا بود
موج میزد غرور در چشمش
سر درسی که آب بابا بود
قاب عکسش همیشه با پدرش
در سفرهای دور دنیا بود
«قهرمان کیست؟» او نوشت: پدر!
دخترک سخت گرم انشا بود
اشکهایش چکید بر دفتر
خط دلتنگیاش چه خوانا بود…
#فاطمه_عارفنژاد
#ناوگروه۸۶ #نیرو_دریایی_ارتش
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فلانی
یا فتحُ
نحن مکةُ
تنتظر الرسولا
ای فتح!
ما مکهایم
که منتظر پیامبر است
#نزار_قباني
ازل؟ ابد؟ تو بگو بیزمانی او بود
زمین و هرچه در آن، آسمانی او بود
چقدر ابر که بارانی محبت او
چقدر کوه که آتشفشانی او بود
بهار حادثهای سبز کنج ایوانش
بهشت جلوهای از باغبانی او بود
سفر سفر همهٔ جادهها پر از شوقش
افق افق همهسو بیکرانی او بود
و هرچه دشت، گمانم جنون او را داشت
و هرچه رود، گمانم روانی او بود
و حرف میزد و مضمون تازه میآورد
و آرزوی غزل، همزبانی او بود
شهود و کشف من و راز سیب لبخندش
شروع جاذبهٔ مهربانی او بود
به هرکجا که قدم میگذاشت احساسم
درون دایرهٔ حکمرانی او بود
و عاشقش شدم و بعد از آن؟ نمیدانم...
تمام همّ و غمم شادمانی او بود
#فاطمه_عارفنژاد
#شبانماه
📙️ مجموعه غزل شبانماه را میتوانید از سایت ادببوک تهیه کنید.
@fatemeh_arefnejad
چهارمین نشست
《کتاب شهر》
معرفی، تحلیل و جشن امضای مجموعه غزل #شبانماه
با حضور:
دکتر حسین محمدی مبارز
سیدمحمدجواد شرافت
فاطمه عارفنژاد
شنبه، ۲۷ خردادماه، ساعت ۱۶
خیابان شهدا، کوچه ۳۰، خانه موزه شهیدان زین الدین
@adabqom
@fatemeh_arefnejad
هو اللطیف
🔸فروش ویژه مجموعه غزل #شبانماه
میتونید کتاب رو با تخفیف از سایت ادببوک به نشانی زیر تهیه کنید 🌱
https://adabbook.com/%d8%b4%d8%a8%d8%a7%d9%86%d9%85%d8%a7%d9%87
#شهرستان_ادب
#ادببوک
@fatemeh_arefnejad
پر از طراوت و لبخند و خوشخیالی بود
چه روزهای لطیفی… چقدر عالی بود…
تمامقد همهٔ فصل نوجوانی من
شبیه خندهٔ پاییز پرتقالی بود
اگرچه باغ پدر تشنه ماند گهگاهی
اگرچه در ده ما حرف خشکسالی بود
دو شاهزاده، دو آهو، دو بوته گل، دو ترنج…
هزار قصهٔ نو روی دار قالی بود
تو بودی و من و شبهای برفی و کرسی…
فقط چه حیف که جای بهار خالی بود
چه روزها که لب چشمه شعر میخواندیم
و روی شانهیمان کوزهای سفالی بود
و لِیلِی از دل صحرا عبور میکردیم
به پشتگرمی کوهی که آن حوالی بود
تو از فضای خیالم بزرگتر بودی
همیشه لحن نگاهم به تو سوالی بود
ای آسمان من! افسوس دیر فهمیدم
که سرنوشتم از اول شکستهبالی بود
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad