مژدهٔ روشنای فردا بود
در نگاهش ستاره پیدا بود
مثل یک سیب روی شاخهٔ دور
خندههایش بلندبالا بود
سبزهٔ گلگلی پیرهنش
خانهٔ امن شاپرکها بود
دخترک صبح، صبح آدینه
دخترک شب، شبی که یلدا بود
دخترک نام کوچکش ساحل
دخترک آرزوی دریا بود
موج میزد غرور در چشمش
سر درسی که آب بابا بود
قاب عکسش همیشه با پدرش
در سفرهای دور دنیا بود
«قهرمان کیست؟» او نوشت: پدر!
دخترک سخت گرم انشا بود
اشکهایش چکید بر دفتر
خط دلتنگیاش چه خوانا بود…
#فاطمه_عارفنژاد
#ناوگروه۸۶ #نیرو_دریایی_ارتش
@fatemeh_arefnejad