11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف👈🏻 کجای زندگی ماست؟!
🔸استاد عالی
🍃🌹🍃
@fatemi222
🎙 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
🔹 إنَّ اللّه تعالی لَیَسْألُ العَبدَ فی جاهِهِ کَما یَسألُ فی مالِهِ، فیقولُ: یا عَبدی، رَزَقتُکَ جاها فهلْ أعَنْتَ بهِ مَظلوما، أوْ أغَثْتَ بهِ مَلْهوفا؟
🔸 همان گونه که خداوند درباره دارایی بنده از او سؤال میکند، درباره مقام و موقعیت او نیز میپرسد و میفرماید: بنده من! من، مقام و موقعیت، روزی تو کردم. آیا به وسیله آن ستمدیدهای را یاری رساندی؟ یا به فریاد غمزدهای رسیدی؟
📚 مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۲۹
#انتخابات
🍃🌹🍃
@fatemi222
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 چگونه با امام زمان مرتبط شویم؟
🔘دستورالعمل ویژه آیت الله بهجت رحمة الله علیه
📌حجت الاسلام و المسلمین دسمی
#امام_زمان عج
🍃🌹🍃
@fatemi222
منبرک فاطمی
🔺امام هادی علیه السلام وتصوف https://eitaa.com/fatemi222/2284 🔺تنبلی درنگاه امام هادی علیه السلام 🔺م
پیشاپیش ولادت امام هادی علیه السلام را تبریک عرض میکنم
✍جهت مطالعه
https://eitaa.com/fatemi222/9285
١.
⚡هجوم به خانه امام هادی (ع)
مردکی به نام بطحایی پیش متوکل عباسی از امام هادی علیه السلام سخن چینی کرد که اسلحه و پول و نیرو فراهم آورده و قصد قیام دارد.
متوکل به سعید حاجب دستور داد شبانه به خانه امام هجوم ببرد و هر چه پول و اسلحه بیابد ضبط کرده، بیاورد.
سعید میگوید: شبانه به خانه آن حضرت رفتم نردبانی نیز همراه خود بردم، به وسیله آن خود را بالای پشت بام رساندم.
سپس از پلکان پایین آمدم، شب تاریک بود در این فکر بودم که چگونه وارد اتاق شوم، ناگهان از داخل اتاق مرا صدا زد، فرمود:
سعید! همانجا بمان! تا برایت شمع بیاورند.
فوری شمع آوردند، داخل اتاق شدم دیدم امام جبه ای از پشم به تن دارد و شب کلاهی بر سر گذاشته و جانماز را روی حصیر گسترده و مشغول مناجات است.
به من فرمود:
این اطاقها در اختیار شماست میتوانی همه را بگردی! وارد اتاقها شدم همه را بازرسی کردم ولی چیزی در آنها نیافتم.
تنها کیسهای که به مهر مادر متوکل مهر خورده بود پیدا کردم و کیسه ای مهر شده دیگر نیز با آن بود. هر دو را برداشتم. آنگاه امام فرمود: زیرا این جانماز را نیز نگاه کن! جانماز را بلند کردم، شمشیری که داخل غلاف بود دیدم، آن را نیز برداشته، همه را نزد متوکل بردم.
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285
٢.
هنگامی که چشم متوکل بر مهر مادرش روی کیسه افتاد، مادرش را خواست و جریان کیسه را از او پرسید.
مادرش گفت: آن وقت که بیمار بودی نذر کردم هرگاه تو بهتر شدی ده هزار دینار از مال خودم به ابوالحسن (امام هادی) بدهیم.
پس از بهبودی شما آن را در همین کیسه گذاشته به او فرستادم که ابوالحسن حتی باز هم نکرده است.
متوکل کیسه دومی را باز کرد. آن چهارصد دینار بود.
آنگاه به من دستور داد یک کیسه دیگر روی کیسه زر مادرش گذاشته، هر دو کیسه را با آن شمشیر به ابوالحسن باز گردان.
سعید میگوید: من کیسهها و شمشیر را به خدمت امام باز گرداندم. اما از حضرت خجالت میکشیدم، از این رو عرض کردم:
سرورم! بر من گران بود بدون اجازه شما وارد خانه شوم اما چه کنم که مأمور بودم و توان سرپیچی از فرمان امیر نداشتم.
امام علیه السلام فرمود:
(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون): به زودی ستمگران خواهند فهمید به کجا برگشت مینمایند.
📔 بحار الأنوار: ج۵٠، ص١٩٩
#امام_هادی #داستان_بلند
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285
.
♦️ چون بلا نازل شود، دیگر نباشد چارهای
شیخ مفید از سلیمان بن داوود جعفری روایت نموده که گفت: شنیدم ابوالحسن (امام رضا یا امام هادی) علیه السلام به پدرم میفرمود: از چه رو تو را نزد عبدالرحمان بن یعقوب دیدم؟
پدرم گفت: او دائی من است.
امام ابوالحسن فرمود: او سخن - ناشایسته - هول انگیزی درباره خدا میگوید، خدا را - برخلاف آنچه باید و هست - به وصف درمی آورد و محدود (به زمان، مکان یا دیگر شئون مخلوقات) میکند، در حالی که خدا به وصف درنیاید (و به هیچ حدّی محدود نباشد)،
پس یا با او همنشین شو و ما را رها کن، و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن - و خلاصه جمع بین ما و او نشاید -.
پدرم گفت: او هرچه میخواهد بگوید، در صورتی که آنچه را او میگوید، من آن را نگویم، چه ضرری از ناحیه وی به من خواهد رسید؟!
امام ابوالحسن فرمود: آیا نمی ترسی بلائی بر او نازل گردد و هردو شما را فراگیرد؟
آیا داستان آن شخصی که از اصحاب موسی بود و پدرش از دارودسته فرعون، ندانسته ای که چون لشکر فرعون درصدد تعقیب و دنباله رویِ موسی برآمد، او از موسی تخلُّف و عقبگرد نمود تا پدرش را موعظه کند و به حضرت موسی گرایش دهد، و در حالی موسی برخورد با وی نمود که پدرش با او در ستیز بود، بالاخره آن پدر و پسر باهم به دریا رسیدند و جزو دارودسته فرعون غرق و هلاک شدند، و چون ماجرای غرق شدن فرعون و اتباعش به اطلاع موسی رسید از جبرئیل سراغ آن جوان را گرفت.
جبرئیل گفت: غرق شد، خدای رحمتش کند! او برعقیده پدرش نبود، امّا وقتی بلا نازل شود، برای کسی که (به هرانگیزه، حق یا باطل) در معرض آن قرارگرفته و به گنه کار نزدیک باشد، راه چاره و گریزی نخواهد بود.
📔 کافی، ج۲، ص٣٧۴
#امام_رضا #امام_هادی #داستان_کوتاه
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285
.
💍 نگین انگشتر
یونس نقاش، در سامرا همسایه امام هادی علیه السلام بود، پیوسته به حضور امام علیه السلام شرفیاب میشد و به آن حضرت خدمت میکرد.
یک روز در حالی که لرزه اندامش را فرا گرفته بود محضر امام آمد و عرض کرد:
سرورم! وصیت میکنم با خانوادهام به نیکی رفتار نمایید!
امام فرمود:
- چه شده است؟
عرض کرد:
- آماده مرگ شده ام.
امام با لبخند فرمود: چرا؟
عرض کرد:
موسی بن بغا (از سرداران قدرتمند متوکل عباسی بود)، نگین پر قیمتی به من فرستاد تا روی آن نقشی بندازم. موقع نقاشی نگین شکست و دو قسمت شد. فردا روز وعده است که نگین را به او بدهم، موسی بن بغا که حالش معلوم است اگر از این قضیه آگاه شود، یا مرا میکشد، یا هزار تازیانه به من میزند.
امام علیه السلام فرمود:
برو به خانهات جز خیر و نیکی چیز دیگر نخواهد بود.
فردای آن روز یونس در حال لرزان خدمت امام رسید و عرض کرد:
فرستاده موسی بن بغا آمده تا نگین انگشتر را بگیرد.
امام فرمود:
نزد او برو جز خوبی چیزی نخواهی دید.
یونس رفت و خندان برگشت و عرض کرد:
سرورم! چون نزد موسی بن بغا رفتم، گفت: زنها بر سر نگین با هم دعوا دارند ممکن است آن را دو قسمت کنی تا دو نگین شود؟ اگر چنین کنی تو را بی نیاز خواهم کرد.
امام علیه السلام خدا را سپاسگزاری کرد و به یونس فرمود:
به او چه گفتی؟
- گفتم: مرا مهلت بده تا درباره آن فکر کنم که چگونه این کار را انجام دهم.
امام فرمود: خوب پاسخ دادی.
بدین گونه، یونس نقاش، از مشکلی که زندگی او را تهدید میکرد رهایی یافت.
📔 بحار الأنوار: ج۵٠، ص١٢۵
#امام_هادی #داستان_بلند
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285
.
💠 جایگاه دانش از دیدگاه امام هادی (ع)
یکی از دانشمندان بزرگ شیعه، با یک نفر ناصبی (دشمن شیعه) مناظره کرده، او را محکوم و رسوا نموده بود،
اتفاقا روزی در مجلس باشکوهی که گروهی از علویان و بنی هاشم در آن حضور داشتند، به خدمت امام هادی (علیه السلام) رسید،
حضرت برخاست او را در صدر مجلس نشانید و خود در کنار او نشست و با او مشغول صحبت شد. (این کار بر علویان و بنی هاشم گران تمام شد).
در این وقت یکی از بزرگان بنی هاشم اعتراض کرد و گفت:
یابن رسول الله! چرا یک نفر انسان عامی (بی حسب و نسب) را بر سادات بنی هاشم مقدم میداری؟
امام هادی (علیه السلام) در پاسخ او فرمود: آیا راضی هستید در این موضوع کتاب خدا (قرآن) بین ما قضاوت کند؟
در پاسخ گفتند: چرا، راضی هستیم.
امام هادی (علیه السلام) فرمود: خداوند در قرآن میفرماید:
«ای مؤمنان هرگاه به شما گفته شود مجلس را وسعت دهید (به تازه واردها جا دهید) و شما چنین کنید، خداوند نیز در کارهایتان وسعت میدهد،
تا آن جا که خداوند میفرماید:
یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (١)
خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنها داده شده، درجات رفیعی میبخشد.
بنابراین خداوند دانشمند مؤمن را بر مؤمن غیر دانشمند، و مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است.
و چنین نگفته است:
یرفع الله الذین أوتوا شرف النسب درجات، خداوند صاحبان حسب و نسب را بر دیگران برتری داده است.
و باز مگر خداوند در این آیه نمیفرماید:
«هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» (٢)
آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟ دانایان بر نادانان امتیاز دارند.
پس چرا ناراحتید و اعتراض بر من میکنید، از اینکه من یک نفر عالم را به خاطر اینکه خدا مقام او را بالا برده است، احترام کرده و امتیاز برایش قائل شدهام؟
این فقیه بزرگوار، فلان دشمن ناصبی را در مناظرهاش با دلیلهای محکم در هم شکسته و درمانده کرده، تنها همین کار او فضیلتی بسیار بزرگ و بهتر از شرافت نسبی است.
------------------------
(١): سوره مجادله، آیه ۱۱
(٢): سوره زمر آیه ۹
📔 بحار الأنوار، ج٢، ص١٣
#امام_هادی #داستان_بلند
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285