eitaa logo
منبرک فاطمی
6.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
969 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد(ع) به نقل از کتاب شریف کافی فرمودند: «لا عَملَ اِلّا بِنیَّةٍ»، یعنی عمل جز به نیت نیست. با تکیه به این روایت شریف به یک سؤال رایج و شبهه مشهور می‌توان پاسخ داد. 🔻برخی می‌پرسند اگر فرد کار انجام دهد تکلیف او چیست؟ مثلاً اگر فردی خدای نکرده دین نداشته باشد اما با خود جامعه بشریت را از سختی نجات دهد چگونه به حساب او رسیدگی می‌شود؟ 🔺پاسخ در همین بیان نورانی امام سجاد(ع) نهفته است. مهم در اسلام و ملاک قبولی عمل، هر فرد است. «اِنَّما یَتقَبّلُ الله مِنَ المُتَّقین؛ خدا تنها از می‌پذیرد(سوره مائده/ آیه ۲۷)»؛ اگر فردی با نیت الهی دست به کاری بزند پاداش اخروی هم برای او منظور می‌شود و اگر نیت او کسب یا به اثبات رساندن توانمندی خود در به ثمر رساندن یک کار و نظایر آن باشد به دیگری مورد محاسبه قرار می‌گیرد. 🔺البته از آنجایی که برابر آیه هفتم سوره مبارکه زلزال «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ» کار خیر هم انجام شود در دستگاه محاسبه الهی فراموش نمی‌شود، ممکن است در همین دنیا شود. مثلاً در روایات هست که به‌دلیل خوش‌برخوردی با و باز بودن در اتاق محل حکومت، حدود ۴۰۰ سال دیرتر به مبتلا شد. این هم یک نوع محاسبه است که خدای سبحان در همین دنیا کار را تمام می‌کند تا پاداش‌دهی به روز موکول نشود و در آن روز سراغ نیت بد و اعمال ناشایست بروند. این در حالی است که برای مؤمنان که نیت الهی دارند علاوه بر پاداش دنیوی، در قیامت نیز پاداش داده می‌شود. 🔻طبیعی است که اگر نیت فردی فقط کسب دنیا باشد، برابر آیه ۲۰ سوره مبارکه شوری در همین دنیا هم حساب می‌شود و از آخرت بی‎نصیب خواهد بود. «مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ؛ كسى كه كشت آخرت بخواهد براى وى در كشته‏‌اش مى‏‌افزاييم و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‏‌دهيم ولى در آخرت او را نصيبى نيست». 🔺گاهی خدای سبحان با مرگ آسان، زندگی سرشار از و نظایر آن، در این دنیا می‌فرماید و او که نیت الهی نداشته پس از این تسویه حساب باید در انتظار رسیدگی به اعمال ناشایست و نیت سوء خود در روز قیامت باشد.
مردی نمى توانست اخلاص خود را حفظ کند، روزى چاره اندیشى کرد و با خود گفت: در گوشه شهر، مسجدى متروک هست که کسى به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمى کند، خوب است شبانه به آن مسجد بروم، تا کسى مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم . در نیمه هاى شب مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران مى آمد و رعد و برق و بارش، شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد، در وسط هاى عبادت، ناگهان شنید، با خود گفت: حتما شخصى وارد مسجد شد، خوشحال شد «که آن شخص فردا مى رود و به مردم مى گوید این آدم چقدر انسان خداشناس و وارسته اى است که در نیمه هاى شب به مسجد متروکه آمده و مشغول نماز و عبادت است» او بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود و همچنان با کمال خوشحالى تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتى که هوا روشن شد، و به آن کسى که وارد مسجد شده بود، زیر چشمى نگاه کرد، دید آدم نیست بلکه سگ سیاهى است که بر اثر رعد و برق و بارندگى شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است . پیش خود شد که ساعت ها براى سگ، عبادت مى کرده است ....
🔺حاج امام قلي نخجواني، استاد معارف آقاسيدحسين قاضي پدر مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي گويد: پس از آن كه به پيري رسيدم، ديدم با بالاي كوهي ايستاده ايم. من دست خود را بر گذاشتم و به او گفتم: مرا سن كهولت فرا رسيده، اگر ممكن است از درگذر. شيطان گفت: « اين طرف را نگاه كن». وقتي نظر كردم، اي بسيار عميق را ديدم كه از شدت خوف و هراس، عقل انسان مي ماند. شيطان گفت: « در دل من رحم و مروت و مهر قرار نگرفته است. اگر چنگال من به تو بند گردد جاي تو در ته اين دره خواهد بود كه تماشا مي كني!» 🔺ريشه ي بيشتر اختلاف ها، گرفتاري ها و نابساماني هاي جامعه ي ما، عدم اخلاص و فاقد هدف الهي بودن است. معمولاً يك طرف اختلاف و كشمكش - و در بعضي موارد هر دو طرف- بي اخلاصند.
عارف و اصل كامل، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي مي نويسد: از يكي از عالمان بزرگ نقل كرده اند كه او سي سال در صف اول نماز جماعت اقتدا مي كرد. پس از سي سال، روزي به عللي نتوانست خود را به صف اول برساند و در صف دوم ايستاد و از اين كه مردم او را در صف دوم ديدند گويا در خود خجالتي احساس كرد. از اين جا متوجه شد كه در اين مدت طولاني كه در پيشاپيش مردم و در رديف اول نماز مي خوانده از روي « ريا» بوده است. از اين تمام آن سي سال نماز را قضا كرد. مرحوم ملكي مي افزايد: برادرم! بنگر به اين عالم مجاهد و در مقام و منزلتش دقت نماي كه چگونه نماز جماعتش در اين زمان دراز، آن هم در صف اول، فوت نگرديد و با اين وصف، متصدي امامت جماعت نشد. نيز بنگر به احتياط او، كه چگونه براي يك شبهه اين همه نماز را قضا كرد و از اين جا عظمت اخلاص و اهميتي را كه علماي سلف براي آن قائل بودند درياب!
اخلاص و ویژه الهی خلوص نیت باعث می‌شود حضرت حق هدایت ویژه خود را در تمام امور بزرگ و کوچک زندگی شامل بنده خود نماید؛ چنان که رسول اکرم (ص) فرمودند: «طوبی للمُخلِصِینَ، اولئِکَ مَصابیحُ الهُدی، تَنجَلی عَنهُم کُلَّ فِتنَهٍ ظَلماء»؛ خوش به حال انسان های مخلص، آنها چراغ های هدایت هستند که هر فتنه و تاریکی از ایشان برطرف می‌شود.
1- اخلاص، شرط قبولی اعمال خداوند متعال عملی را می‌پذیرد که فقط برای او باشد؛ 🔸حتی اگر ذره‌ای ناخالصی و ریا در آن باشد آن را نمی‌پذیرد.در روایات آمده فرشتگانی که مامور و ثبت اعمال ما هستند، اعمال خوب بنده‌ای را با بالا می‌برند تا اینکه همه مراحل را طی کنند و به پیشگاه حضرت حق می‌رسند. آنگاه در نزد خدا شهادت می‌دهند که فلان بنده تو عمل انجام داد. حضرت حق می‌فرماید: «شما اعمال بنده مرا دیدید و حفظ کردید؛ اما من بر دل او آگاه هستم. او با این عمل مرا نکرد. پس من بر او باد. پس ملائکه هم می‌گویند: لعنت تو و لعنت ما بر او باد.» 🔹منقول است که حاجی برای عیادت بیمار می‌رفت و عده‌ای هم با او بودند. نزدیک منزل بیمار که رسید برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا اینجا آمدید و حالا برمی‌گردید؟ آقا جواب داد: به قلبم کرد که وقتی بیمار مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می‌گوید که سبزواری چه انسان والا و است که به عیادت من آمده است. حالا بر می‌گردم تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و تنها برای خدا به عیادت بیایم. 2- اخلاص، سرچشمه رسول خدا (ص) فرمودند: «چنانچه بنده‌ای چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند، خداوند متعال چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می گرداند». این در حالی است که قرآن کریم از حکمت چنین تمجید فرموده است: «وَ مَن یُوتِ الحِکمَهَ فَقَد أُوتِیَ خَیراً کَثیراً»؛بقره، 269.و به هر کسی حکمت عطا شود، خیر زیادی عطا شده است. 3- علاقه به اخلاص و تربیت خاص الهی پیامبر خدا (ص) فرمودند: «قَالَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَا أَطَّلِعُ عَلَی قَلبِ عَبدٍ فَأعلَمَ مِنهُ حُبِّ الإخلَاصِ لِطَاعَتی لِوَجهی وَ ابتِغَاءَ مَرضَاتِی إلّا تَوَلَّیتُ تَقوِیمَهُ وَ سِیاسَتَهُ»؛ خداوند متعال فرمودند: هرگاه بنده خود را بنگرم و در آن علاقه به شدن در عبادت ها ببینم، اصلاح و او را خود به عهده می‌گیرم. نکته زیبای این حدیث این است که نفرمود: اگر در دل بنده خود اخلاص را ببینم اصلاحش را به عهده می‌گیرم، بلکه فرمود: اگر در دل او به اخلاص را ببینم، تدبیر و تربیتش را به عهده خواهم گرفت. حدیث قدسی: هرگاه دل بنده خود را بنگرم و درآن علاقه به خالص شدن در عبادت‌ها ببینم، اصلاح و تربیت او را خود به عهده می‌گیرم. 4- اخلاص و حفظ شدن از شیطان سرسخت ترین دشمن انسان، شیطان و یاران او هستند. دشمنی که به عزت خدا قسم خورده که تمام انسان ها را گمراه خواهد کرد. با این دشمن چه باید کرد؟ راه های متعددی برای این منظور وجود دارد. یکی از راه های غلبه بر شیطان، به دست آوردن اخلاص در امور است؛ چنان که خود او هم اعلام کرده که: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأغوِینَّهُم أجمَعِینَ إلّا عِبادِکَ مِنهُم المُخلِصِینَ»؛ص 82 و 83.
1ـ در جنگ احد یکی از مسلمانان به نام ، بسیار با دشمن می جنگید، به طوری که شش یا هفت نفر از دشمن را به خاک هلاکت افکند، و بدنش پر از شد، اصحاب به طور مکرر به پیامبر(ص) می دادند که قزمان دلاورانه می جنگد، چندبار مجروح شده و... ولی پیامبر(ص) به جای از او می فرمود: «انّه من اهل النّار؛ او اهل دوزخ است.» سرانجام شخصی به رسول خدا(ص) عرض کرد: قزمان به شهادت رسید (او خیال کرد قزمان بر اثر شدت جراحات شهید شده، از این رو به پیامبر(ص) چنین خبر داد) پیامبر(ص) فرمود: «خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد.» یعنی همان گونه که گفتم خداوند او را داخل می کند. این موضوع برای آنان که می شنیدند شگفت آور بود، که چرا رزمنده قهرمانی این گونه سرزنش شده و به عنوان اهل جهنم معرفی می شود؟ اما طولی نکشید که معمّا حل شد، قزمان بر اثر جراحات جنگی در خانه خود بستری شد، مسلمانان به عیادت او می آمدند و او را به بهشت مژده می دادند، روزی او به مسلمانان گفت: «برای چه مرا مژده می دهید، سوگند به خدا من به نیت از با دشمن جنگیدم، و اگر این انگیزه نبود، هرگز نمی جنگیدم، اینجا بود که راز جهنمی بودن او از زبان پیامبر(ص) آشکار شد، چرا که نیت او برای خدا نبود، بلکه یک نوع گرایی انگیزه او برای جنگ بوده است. عجیب این که طولی نکشید که او بر اثر بی تابی کرد.»( 1) و این نیز نتیجه دیگری از نیت ناسالم او بود، که عاقبت او را تباه تر ساخت. 2ـ در عصر رسول خدا(ص) در یکی از جنگ ها، بین رزمندگان اسلام با سپاه کفر درگیری شدیدی به وجود آمد، در این میان، چشم یکی از رزمندگان اسلام به کافری افتاد که سوار بر چابک سفید رنگ شده بود، چهره زیبای الاغ، چشم آن رزمنده را خیره کرد، او با این نیت که صاحب آن الاغ شود به طرف الاغ رفت و با او درگیر شد، ولی ناکام شده و به هلاکت رسید، مسلمین به نیت آلوده او پی بردند و او را با عنوان الحمار (شهید راه الاغ) خوانده، و جنگ ناخالص او را محکوم کردند.(3) 3ـ عصر رسول خدا(ص) بود، یکی از مسلمانان با کمال شکوه و نشاط از کنار اصحاب عبور کرد، اصحاب به پیامبر(ص) عرض کردند: «اگر این گونه حرکت برای خدا باشد چقدر شایسته است؟» پیامبر(ص) فرمود: اگر او با این حرکت، برای تأمین هزینه زندگی کودکانش می رود، یا برای یاری رسانی به پدر و مادر پیرش تلاش می کند، و یا برای حفظ آبرو و شخصیت خود سعی می نماید، برای خدا و در راه خدا است و شایسته است، ولی اگر نیت و تلاشش ریا کاری و فخر فروشی است، برای شیطان و در راه شیطان است و بیراهه می رود.(4)
🔸كساني كه نزد مرحوم آية الله رحمه الله بودند نقل مي كنند كه آية الله پيش از وفاتشان خيلي ناراحت بود و مي گفت: عمر ما گذشت و ما رفتيم و نتوانستيم چيزي براي خود از پيش بفرستيم و عملي انجام دهيم. 🔸 يك نفرخيال كرد كه اين جا هم جاي تملق و چاپلوسي است و گفت: « آقا شما ديگر چرا؟! اين حرف ها را ما بيچاره ها بايد بزنيم، شما چرا؟ بحمدلله شما اين همه آثار خير از خود باقي گذاشته ايد، اين همه شاگرد تربيت كرده ايد، اين همه آثار كتبي به يادگار گذاشته ايد، مسجدي به اين عظمت ساخته ايد، مدرسه ها در كجا و كجا ساخته ايد و . . . » وقتي اين را گفت، آيه الله بروجردي اين حديث را فرمودند: 🔸 « أخلِص العَمَلَ؛ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ بَصيرٌ» عمل را بايد خالص انجام داد، نقاد آگاه آگاهي هست. تو خيال كردي اين اعمال كه در منطق مردم به اين شكل است، حتما در پيشگاه الهي هم همين طور است؟ 🔸بنابراين، تا پايان عمر بايد مواظب و مراقب بود تا شيطان انسان را به زير چتر خود نكشد و گوهر اخلاص را از كف آدمي نربايد.
🔹از آنجا که خدا از خودمان به خودمان است(ق، آیه 16) به طور نه تنها از آشکار ما بلکه سرّ و و اخفی نیز خبر دارد که جزو ضمیرناخودآگاه ما است و خودمان نیز از آن نداریم.(طه، آیه 7) از همین رو به انسان می‌دهد که از خدا بر باشند و هرکاری را یا عمل نکنند: وَ اعْلَمُوا اَنَّ الله یَعْلَمُ مَا فِی اَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ؛ بدانید که خدا آنچه در نفس‌های شما است می‌داند، پس از خدا حذر کنید. (بقره، آیه 235) 🔹کسی که نیت دارد، نشان می‌دهد که دارای باطن است. به طور طبیعی بخشی از انسان همان اوست، چنانکه بخشی از آن در عمل نیز خودش را نشان می‌دهد. البته عمل تنها فعل و بدنی نیست، بلکه نیت و ایمان و امور باطنی نیز است. بر همین اساس این باطن در قیامت و دنیا خودش را نشان می‌دهد و خدا نیز شخص را بدان می‌کند؛ ⬅️چنانکه اگر طیب باشد محاسبه نیز خواهد شد. خدا می‌فرماید : وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدً و کتاب [= کتابی که نامه اعمال همه انسان‌هاست‌] در آنجا گذارده می‌شود، پس گنهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است، ترسان و و می‌گویند:‌ای وای بر ما! این کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) اعمال خود را حاضر می‌بینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند..(کهف، آیه 49)
«قل کلٌ یعمل على شاکلت تفسیر على بن ابراهیم در تفسیر آیه مذکور، از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده فرمود: «در روز قیامت نامه هاى اعمالى را نزد بندگانى مى آورند، آنها اعمال نیکى را در آن نامه ها مى بینند که آنها را انجام نداده اند، به خدا عرض مى کنند: «خدایا به عزتت سوگند خودت مى دانى که ما این کارهاى نیک را انجام نداده ایم.» خداوند مى فرماید: «صدقتم نویتموها فکتبناها لکم ثمّ یثابون علیها؛ راست مى گویید، شما نیت انجام این کارها را نمودید، و ما آنها را براى شما در نامه هاى اعمالتان نوشتیم، سپس شما مشمول پاداش آنها مى شوید.»
اَالاِخلاصُ سِرٌ مِن اَسرارِي اِستَودَعتُهُ قَلبَ مَن اَحبَبتُ مِن عِباديِ؛ اخلاص يكي از اسرار من است كه در دل بندگان محبوب خويش به وديعت نهادم.
عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تباركَ وتعالى لا يَنظُرُ إلى صُوَرِكُم ولا إلى أموالِكُم ولكنْ يَنظُرُ إلى قُلوبِكُم وأعمالِكُم . حديث پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند تبارك و تعالى، به چهره هاوداراييهاى شما نمى نگرد، بلكه به دلها و كرده هاى شما مى نگرد.
﷽▬ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 ⛔️ زکات⛔️ ❌ زکات و و و وقتی واجب می‌شود که به مقدار برسند و نصاب آنها حدود 👈 ۸۴۷ 👉 کیلو گرم می‌شود. ✅ آیات عظام ای و : را که برای گندم و جو و خرما و انگور کرده است، نمی‌تواند از حاصل نموده و ملاحظه نصاب نماید، پس چنانچه یکی از آنها پیش از به مقدار نصاب برسد، باید زکات آن را بدهد. ✅آیت الله : ابتدا را کسر کنند؛ اگر باقیمانده به اندازه نصاب بود را محاسبه کنند. 👈برای این که مقدار زکات مشخص شود باید نوع آبیاری 🌊 محصولات را ملاحظه نمود، بنابراین :👇 1️⃣👈 مقدار زكات گندم و جو و خرما و انگور در صورتى كه از آب 🌨 يا قنات و و و يا رطوبت زمين مشروب شود، یک است. 2️⃣ 👈مقدار زكات گندم و جو و خرما و انگور در صورتى كه با آب هاى‏ عميق و نيمه عميق و كم عمق، يا به ‏وسيله و و حيوان از چاه يا رودخانه 🌊 آب بكشد و آن را آبیاری سازد زكات آن یک است. 3️⃣ اگر زراعتى با هر دو ✌️ نوع مذکور شود در حالی که زمین نیازی به آبیاری نوع دیگر نداشته یا اینکه آبیاری نوع دیگر به قدرى كم باشد كه به حساب نيايد یا اصلاً اين كار تاثيرى در نداشته باشد بايد مطابق آن‏كه آبیاری شده زكات بدهد، ولى اگر از هر دو ✌️ به مقدار قابل توجهى شده است، مثلًا يا مدّت با آب باران 🌨 و بقيّه با آب چاه مشروب شده، بايد زكات آن را نيمى به حساب یک و نيمى به حساب یک بدهد. 📗 : ۱. اجوبه الاستفتائات س 1880 ۲. توضیح المسائل سیستانی م 1897 ۳. توضیح المسائل مکارم احکام زکات •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🔺در دوران جـوانی در پـایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشـتم. روزهـا و شـب‌ها با دوستانمان با هم بودیم. شـب‌های جمعه همگی در پایگاه بسیج دور هم جمع بـودیم و بـعد از جلسه قرآن، فعالیت نظامی و گشت و بـازرسی و... داشـتیم. 🔺در پشت محل پایگاه بسیج، قـبرستان شـهر ما قرار داشت. ما هم بعضی وقت‌ها، دوسـتان خودمان را اذیت می‌کردیم! البته تاوان تمام ایــــــــن اذیــــــــت‌ها را در آنـــــــجا دادم. 🔻برخی شبهای جمعه تا صبح در پایگاه حضور داشتیم. یـک شـب ، برف سنگینی آمده بود. یکی از رفـقا گـفت: 🔻 کسی جرئت داره الان تا انتهای قبرستان برود؟! گفتم: اینکه کار مهمی نیست. من الان می‌روم. 🔺او هـم بـه مـن گـفت: باید یک لباس بپوشی! مـن سـرتا پـا سـفید پـوش شـدم و حـرکت کـردم. خـس‌خس صـدای پـای مـن بر روی برف، از دور هم شـنیده مـی‌شد. مـن به سمت قبرستان رفتم! اواخـر قـبرستان که رسیدم، قرآن شخصی را از دور شـنیدم! 🔻 یـک پـیرمرد روحـانی که از سادات بود، شـب‌های جـمعه تـا سـحر، در انـتهای قبرستان و در داخـل یـک قـبر مشغول و قرائت قرآن می‌شد. فـهمیدم کـه رفـقا مـی‌خواستند بـا ایـن کار، با سید شـوخی کـنند. مـی‌خواستم برگردم اما با خودم گفتم: الـان بـرگردم، رفـقای من فکر می‌کنند ترسیده‌ام. بـــرای هـــمین تـــا انـــتهای قــبرستان رفــتم. هرچه صدای پای من نزدیک‌تر می‌شد، صدای قرائت قـرآن سـید هـم بلندتر می‌شد! 🔺 از لحن او فهمیدم که ولـی بـه مسیر ادامه دادم. تا اینکه به بالای قـبری رسـیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. یکباره تا مرا دید فریادی زد و حسابی ترسید. من هم کـــه تـــرسیده بـــودم پــا بــه فــرار گــذاشتم. پـیرمرد سید، رد پای مرا در داخل برف گرفت و دنبال مـن آمد. 🔺 وقتی وارد پایگاه شد، حسابی عصبانی بود. ابـتدا کتمان کردم، اما بعد، از او معذرت‌خواهی کردم. او بـا نـاراحتی بـیرون رفت. حالا چندین سال بعد از ایـن مـاجرا، در نـامه عـملم حکایت‌آن شب را دیدم. نـمی‌دانید چـه حـالی بـود ، وقتی گناه یا اشتباهی را در نـامه عملم می‌دیدم، خصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم، از درون می‌کشیدم. گویی خودم به جــــــای آن‌طــــــرف اذیــــــت مـــــی‌شدم. از طـرفی در ایـن مـواقع، بـاد سـوزان از سمت چپ وزیدن می‌گرفت، طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می‌شد! وقـتی چـنین اعمالی را مشاهده می‌کردم، به گونه‌ای را در نزدیکی خودم می‌دیدم که چشمانم دیگر تحمل نداشت. هـمان مـوقع دیدم که آن پیرمرد سید، که چند سال قـبل مـرحوم شـده بود، از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. سـید بـه آن جوان گفت: من از این مرد . او مرا اذیت کرد. او مرا ترساند. مـن هـم گفتم: به خدا من نمی‌دانستم که سید داخل قـبر عـبادت مـی‌کند. 🔺جوان رو به من گفت: اما وقتی نـزدیک شـدی فـهمیدی کـه مـشغول قرآن خواندن اسـت. چـرا همان برنگشتی؟ دیگه حرفی برای گـفتن نداشتم. خلاصه پس از التماس‌های من، ثواب دو سـال عـبادت‌های مـرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضی شود. 😔دو سـال نـمازی کـه بـیشتر به جماعت بود. دو سال عـبادت را دادم بـه خـاطر اذیت و آزار یک مؤمن! (۱) 🔰در لـابه‌لای صـفحات اعـمال خـودم بـه یک ماجرای دیگر از آزار مؤمنین برخوردم. شخصی از دوستانم بود کـه خـیلی با هم می‌کردیم و همدیگر را سرکار مـی‌گذاشتیم. یـکبار در یـک جمع با او شوخی کــــردم و خــــیلی بــــد او را ضـــایع کـــردم. خـودم هـم فهمیدم کار بدی کردم، برای همین سریع از او کـردم. او هـم چـیزی نـگفت. گذشت تا روز آخر که می‌خواستم برای عمل به بیمارستان بروم. دوبـاره بـه هـمان دوسـت دوران جوانی زنگ زدم و گـفتم: فـلانی، مـن خیلی به تو بد کردم. یکبار جلوی جـمع، تـو را ضـایع کـردم. خواهش می‌کنم مرا حلال کــن. مــن شــاید از ایــن بــیمارستان بــرنگردم. بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره به او التماس کـردم تا اینکه گفت: کردم، ان‌شاءالله که سالم و خوب برگردی. آن روز در نـامه عـملم، هـمان مـاجرا را دیـدم. جوان پـشت مـیز گـفت: این دوست شما همین دیشب از شـما راضی شد. اگر رضایت او را نمی‌گرفتی باید تمام خوب خودت را می‌دادی تا رضایتش را کسب کـنی، مـگر شـوخی است، یک انسان مؤمن را بردی.(۲) ادامه مناسب جهت مطالعه👇👇
🔰امـام صـادق عـلیه الـسلام فرمودند: مؤمن حـتی از بالاتر است. مصاحبه با راوی این کتاب، بـارها بـه خـاطر ایشان قطع شد. یادآوری ایـــن خـــاطرات بــرایش بــسیار ســخت بــود. ۲. بعدها مطلبی از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدم که تأثیرگذار بود. روزی آن حضرت بـه کـعبه نـگاه کردند و فرمودند: «ای کعبه! به حـال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشـته! به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است، زیـرا خـداوند تـنها یـک چـیز را از تو حرام کرده، ولی از مـؤمن چـیز را حرام کرده: مال، جان و آبرو، تا کـسی به او گمان بد نبرد» روضة الواعظین، ج ۲، ص۲۹۳ ____________________________ ادامه دارد👇
🔰تحریم آزار رساندن به مؤمن 1- هشام بن سالم گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: خدای عزّ و جل فرماید: آن که بنده مؤمن مرا بیازارد به من جنگ دهد. و هر که بنده مرا اکرام نماید از خشم و غضب من آسوده خاطر باشد. 2- مفضّل بن عمر گوید که امام صادق (ع) فرمود: چون روز قیامت شود، از جانب خدا فریاد زند، آنان که از من روگردانده بودند کجایند؟ گروهی بر می خیزند که رخسارشان ندارد، پس گفته شود، اینها کسانی هستند که به مؤمنین آزار رسانده، و با آنان دشمنی کرده و ورزیده اند و در امور دینی آنها را با تندی سرزنش کردند، سپس دستور داده شود که آنها را به ببرند. 3- روایت فوق با سند دیگر چنین بیان شده: به خدا سوگند اینها کسانی بودند که در گفتارشان با مؤمنین یکی بوده ولی آنان را منع کردند، و اسرار مؤمنین را فاش نمودند. ادامه دارد👇
🔰پیامبر اکرم (ص): قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى : لِيَأذَن بِحَربٍ مِنّي مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ ، وَليَأمَن مِن غَضَبي مَن أكرَمَ عَبدِيَ المُؤمِنَ . 🔺خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود : «هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد ، به من اعلان مى دهد ، و هر كس بنده مؤمن مرا احترام كند ، از خشم من در امان است» . ➕مـی‌خواستم بـنشینم و همان‌جا زار زار کنم. برای یـک شـوخی بـی‌مورد سـال عبادت‌هایم را دادم. بـرای یـک بـی‌مورد، بـهترین اعمال من محو می‌شد. 🔺 چقدر حساب خدا دقیق است. چقدر کارهای نـاشایست را بـه حـساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم. ➖در ایــن زمـان، جـوان پـشت مـیز گـفت: ایـنجاست که ساله منتظر شماست! این شخص اعـمال خوبی داشته و باید به برزخی برود، اما مـعطل شـماست. بـا گفتم: از چه کسی حرف می‌زنید؟ یـکی از پـیرمردهای مسجدمان را دیدم که در مـقابلم و در کـنار هـمان جـوان ایستاده. خیلی ابراز ارادت کرد و گفت: کجایی؟ چند ساله منتظرت هستم. بـعد از کمی صحبت، این پیرمرد ادامه داد: 👌زمانی که شـما در مـسجد و بـسیج، مـشغول فعالیت فرهنگی بـودید، را در جـمع بـه شما زدم. برای همین آمده‌ام که حلالم کنید. آن صـحنه برایمی‌ادآوری شد. من مشغول فعالیت در مـسجد بودم. کارهای فرهنگی بسیج و... این پیرمرد و چـند نـفر دیگر در نشسته بود. بعد پشت ســـر مـــن حـــرفی زد کــه واقــعیت نــداشت او بـه مـن بدی زد. او ما را زیر سؤال برد. عـجیب‌تر اینکه، زمانی این تهمت را به من زد که من ابــتدای در بـسیج بـود و نـوجوان بـودم!! آدم خـوبی بـود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بـود. بـه جـوان پـشت میز گفتم: 😊 درسته ایشان آدم خوبی است، اما من همین‌طوری نمی‌گذرم. دست من خــالی اســت. هــر چــه مــی‌توانی از او بـگیر.(۱) جـوان هـم رو بـه من کرد و گفت: این بنده خدا یک انجام داده که خیلی بابرکت بوده و ثواب زیادی برایش می‌آید. او یـک را در شـهرستان شما، خالصانه برای رضـای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می‌کنند. اگـر بـخواهی ثواب کل حسینیه‌اش را از او می‌گیرم و در نــامه عــمل شــما مــی‌گذارم تـا او را بـبخشی. بـا خـودم گفتم: «ثواب ساخت یک حسینیه به‌خاطر یـک تـهمت؟! خـیلی خـوبه.» بـنده خدا این پیرمرد، خـیلی نـاراحت و افـسرده شـد، اما چاره‌ای نداشت. ثـواب یـک وقـف بـزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفـت بـه سـمت بـهشت بـرزخی. برای تهمت به یک نوجوان، یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بود، داد و رفت! امـا تـمام حـواس مـن در آن لـحظه بـه این بود که وقتی کسی به‌خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خـیراتی را از دسـت مـی‌دهد، پـس مـا که هر روز و هـرشب پـشت سـر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که بـه‌راحتی پـشت سـر مسئولین و دوستان و آشنایان خــــودمان هـــرچه مـــی‌خواهیم مـــی‌گوییم... بـاز جـوان پـشت مـیز به عظمت آبروی مؤمن اشاره کرد.(۲) ۱.تـازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم «هرکسی (در روز جــزا بـرای خـودش) گـرفتاری دارد و هـمان گـرفتاری خـودش بـرایش بـس اسـت و مـجال این نـــیست کــه بــه فــکر کــس دیــگری بــاشد.» ۲.آیـه ۱۹ سـوره نـور مـی‌فرماید: «کسانی که دوست دارنـد زشتی‌ها در میان مردم باایمان رواج یابد، برای آنــان در دنـیا و آخـرت عـذاب دردنـاکی اسـت ...» امـام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می‌فرماید: هر کس آنچه را درباره‌ی مؤمنی ببیند یا بشنود، برای دیــگران بــازگو کـند، از مـصادیق ایـن آیـه است کتاب سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/fatemi222/1991