eitaa logo
منبرک فاطمی
6.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
988 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمانم هر صبح و شام غرق عزا گریه می کنی با روضه های کربلا گریه می کنی در حیرتم که با دلت این غم چه می کند شبهای داغ و ماتم و شیون چه می کند با چشمهایت _اشک دمادم چه می کند زخمی ترین غروب محرم چه می کند
گفتم امام رضا ع اومد و در کوچه عبایش روی سرش بود گه دست به دیوار و گه به کمرش بود آقا صدا می زنه اباصلت فرشهای حجره را جمع کن التش گرفتم.... 😭😭 می خوام غریبانه مثل جدم جان بدم
سلام ما به خراسان رضا ع سلام ما به گنبد زیبای رضاع سلام ما بر امام رضا علیه السلام هرگاه که کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا هرشب دلم بیمار شد گفتم علی موسی الرضا وقتی گره در کار شد گفتم علی موسی الرضا
صدا زد اباصلت من جواد بن الرضا هستم به من بگو پدرم کجاست؟ اباصلت میگه امام جواد ع جلو می رفت و منم پشت سرش وارد حجره شدیم وقتی امام. جواد وارد حجره شد امام رضا بلند. شد و جوادش را در آغوش گرفت با یاد شهدا و به یاد فرزندان شهدا و به یا. حاج قاسم و شهید هادی و شهید تورجی زاده و شهید حججی😭
اباصلت میگه در حجره را بستم و میدیدم که آقا به خودش می پیچه ناگاه آقا زاده ای گوشه حیاط پیدا شد گفتم من در را بسته بودم شما چطور وارد شدید؟
آقا جوادش را در اغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید و گریه طولانی کرد حالا دیگه حضرت رضا ع از شدت ازهر صورت‌ش کبود شده اینجا روضه رسیذن یادم اومد وقتی امام حسن ع صدا زد حسینش اومد امام حسین ع تا صورت داداشش را نگاه کرد به گریه افتاد امام حسن ع صدا زد حسین جان اینطوری گریه نکن دلم را تیش می زنی 😭 چقدر این دو برادر گریه کردن 😭
تو حرم مثل یه کبوتر یا رضا جان می زنم پر اینور و اونور یا رضا جان کفتر صحن و سراتم خاک پای زائرا تم تو اگر قابل بدونی من یکی از نوکرتم تو حرم مثل یه کبوتر یا رضا جان می زنم پر اینور و اونور یا رضا جان
امام رضا سرش به دامن امام جواد ع بود که سینه اش سنگین شد کسی که می خواد از دنیا بره نباید روی سینه اش چیزی گذاشت امان از دل زینب تا روضه رسید اینجا دلم لرزید آخرین حرفمه _چکار کنم. امام رضا ع خودش فرموده آخر روضه برید به کربلا
تاثیر محبت👇
✅ در زیارت جامعه کبیره📜 🔷هرکسی ولایت شما رو قبول داره 🔷 به شما تمسک داره 🔷 در زندگیش چهار اثر مهم داره  🔹🔶وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ🔶🔹   ◾️طيبا لِخَلْقِنَا 🔚 ازنشانه های حلال زادگی محبت💝 اهل بیت وامیرالمومنین هست، ما اهل بيت را ، جز كسانى كه ولادتى پاكيزه داشته باشند ، دوست ندارند.  ◾️طَهارَةً لأِنْفُسِنَا 🔚 نفسش طیّب، 🔺حرم امام می ره🕌، 🔻کربلا می ره🕋 🔺شب قدری میاد پشیمون می شه ازکاراش🙇 🔻جرات عذر خواهی داره🤷‍♂ ♨️چرا؟❓زيرا دوستى بااهل بیت، شباهت مى آورد ◾️تَزْكِيَةً لَنا 🔚 زنگارها، کینه وکدورتا از بین می ره ◾️كفّارَةً لِذُنُوبِنا https://eitaa.com/fatemi5/2079
🔰سـال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و ماه ، زائـر مـکه و مـدینه بـاشم. مـا مُحـرم شـدیم و وارد مـسجدالحرام شدیم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمـدم. 🔺روحانی کاروان به من گفت: سه تا از الـان آمدند، شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای طواف ببرید. 🔺خسته بودم، اما قبول کردم. سه تا از خانم‌های جوان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آن‌ها افتاد، را پایین انداختم. یـک اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم و سـر دیـگرش را در اخـتیار آن‌هـا قرار دادم. 🔻گـفتم: مـن در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم بـه‌خاطر مـاه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید. 🔺یـکی دو سـاعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار بـرگشتم. در کل این مدت، اصلاً به آن‌ها نگاه نکردم و حرفی نزدم. 🔺وظـیفه‌ای بـرای انـجام طواف آن‌ها نداشتم، اما فقط برای خدا این کار را انجام دادم. در روزهایی که در مکه مستقر بودیم، خیلی‌ها مرتب به می‌رفتند و... امـا مـن بـه جای اینگونه کارها، بار برای طـواف اقدام کردم. ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سـپس بـه نیابت ، مشغول شدم و از فرصت‌ها بــــرای کـــسب مـــعنویات اســـتفاده کـــردم. 🔻در آن لـحظاتی کـه اعمال من می‌شد، جوان پـشت بـه این موارد اشاره کرد و گفت: به‌خاطر خالصانه‌ای که همراه آن خانم‌ها انجام دادی، ثــواب واجــب در نـامه اعـمالت ثـبت شـد! 🔺بـعد گـفت: ثواب که به نیابت از دیگران انـجام دادی، بـرابر در نـامه اعـمال خـودت ثـبت می‌شود... 🔰اوایـل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز صـبح در حـالی که مشغول زیارت بودم، متوجه شـدم کـه وهـابی دوربین یک پسر بچه را که مـی‌خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته، جلو رفتم و بـه سرعت را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحویل دادم. 🔺بـعد بـه انـتهای رفتم. من در حال خواندن زیـارت عـاشورا بـودم که به مقابل قبر رسیدم. هـمان مأمور وهابی من آمد و چپ‌چپ به من نـگاه مـی‌کرد. یکباره کنار من آمد و دستم را گرفت و بـه فـارسی و بـا صدای بلند گفت : چی گفتی!؟ می‌کنی؟ 🔻گـفتم: نـه‌خیر. دسـتم رو ول کن. اما او همینطور داد مـی‌زد و بـا سـر و صدا، بقیه مأمورین را دور خودش جـمع کـرد. در همین حال یکدفعه به من نگاه کرد و حـرف را به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) زد. 🔺مـن دیگر سکوت را ندانستم. تا این حرف زشت از دهـان او خـارج شـد و بـقیه شنیدند، دیگر سـکوت را نـدانستم. یکباره محکمی به صورت او زدم. بلافاصله چهار مأمور به سر من ریختند 🔻و شـروع بـه زدن کـردند. یـکی از مـأمورین ضـربه‌ی مـحکمی بـه مـن زد که درد آن تا ماه‌ها اذیتم مـی‌کرد. 🔺 چـند نـفر از زائـرین جـلو آمدند و مرا از زیر دســت آن‌هــا کـردند و سـریع کـردم. 🔺امـا در لـحظات بـررسی اعـمال، مـاجرای درگـیری در قـبرستان بـقیع را بـه مـن دادند و گفتند: شما خـالصانه و فـقط بـه مولا علی (علیه‌السلام) با آن مـأمور درگـیر شدید و کتف شما آسیب دید. 🔺برای هـمین ثواب در رکاب مولا علی (علیه‌السلام) در نـــامه عـــمل شـــما ثــبت شــده اســت! (۱) ۱. الـبته ایـن مـاجرا نـباید دستاویزی برای برخورد با مــــــأمورین دولــــــت گـــــردد. ____________________________ متن بالا از نرم‌افزار کتاب سه دقیقه در قیامت ست https://cafebazaar.ir/app/com.threedaghighe.book/?l=fa https://eitaa.com/fatemi5/2080