0⃣1⃣✅سختیها و مشقات تحول افرینی
•❌اگرچه تحول افرینی شیرین هست اما #سختهای زیادی در مسیر تحولخواهی وجود دارد.
🔶مسلم بن عقیل، #مأموریت پیدا کرد اولین قدم را برای #تحول جامعه بردارد. به سمت کوفه حرکت کرد.
🔷مردم اعلام آمادگی کردند برای اینکه پای تحول بزرگی که اباعبدالله
قرار هست به کمک آنها رقم بزند بایستند اما در #وسط راه پا پس کشیدند.
⚫️مسلم بنعقیل اولین شهید راه تحول افرینی حماسه اباعبدالله بود.
✔️مسلم بن عقیل شهید راه تحول
• شهادت مسلم بن عقیل #نشان داد، چه کسی #آماده تحول هست و چه کسی #مدعی تحول هست؟
وقتی سنگها را به #پیشانی مسلم بن عقیل میزدند #دل حضرت مسلم
شکست خدا میداند فرمود #چرا مرا سنگباران میکنید مگر در اسلام حکم سنگسار کردن بر من جاری هست؟
• آخ بمیرم مسلم! اینجا تو را #سنگباران کردند، یک روزی هم #زینب مفسر این شهر را
مردم شروع کردند از بالای بام #سنگ زدند. یکی از این خانم هایی که سنگ می زد
نا راحت شد از بالای پشتبام آمد پایین گفت بگذار به اینها تذکری بدهم رفت جلو گفت آی خانمها اینجا شهر مسلمانان هست این چه وضع حجابی هست که شما دارید؟
خانمی و بانویی برگشت به او گفت ساکت شو! میدانی ما چه کسانی هستیم؟
ما خاندان #پیغمبر هستیم. بلافاصله این خانم رفت درب خانه همسایه ها را زد گفت خانمها هرچه
#چادر رو روسری دارید بیاورید. اینها اهلبیت رسول الله ص هستند.
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
https://eitaa.com/fatemi222/1224
🔰سـال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و ماه #شعبان، زائـر مـکه و مـدینه بـاشم. مـا مُحـرم شـدیم و وارد مـسجدالحرام شدیم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمـدم.
🔺روحانی کاروان به من گفت: سه تا از #خواهران
الـان آمدند، شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای
طواف ببرید.
🔺خسته بودم، اما قبول کردم. سه تا از خانمهای جوان #کـاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها افتاد، #سرم را پایین انداختم.
یـک #حوله اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم #گـرفتم و سـر دیـگرش را در اخـتیار آنهـا قرار دادم.
🔻گـفتم: مـن در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم بـهخاطر مـاه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید.
🔺یـکی دو سـاعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار #کـاروان بـرگشتم. در کل این مدت، اصلاً به آنها نگاه نکردم و حرفی نزدم.
🔺وظـیفهای بـرای انـجام طواف آنها نداشتم، اما فقط برای #رضای خدا این کار را انجام دادم. در روزهایی که در مکه مستقر بودیم، خیلیها مرتب به #بازار میرفتند
و... امـا مـن بـه جای اینگونه کارها، #چندین بار برای
طـواف اقدام کردم. ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و
سـپس بـه نیابت #شهدا، مشغول شدم و از فرصتها بــــرای کـــسب مـــعنویات اســـتفاده کـــردم.
🔻در آن لـحظاتی کـه اعمال من #محاسبه میشد، جوان پـشت #مـیز بـه این موارد اشاره کرد و گفت: بهخاطر #طـواف خالصانهای که همراه آن خانمها انجام دادی، ثــواب #حــج واجــب در نـامه اعـمالت ثـبت شـد!
🔺بـعد گـفت: ثواب #طوافهایی که به نیابت از دیگران
انـجام دادی، #دو بـرابر در نـامه اعـمال خـودت ثـبت
میشود...
🔰اوایـل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز
صـبح در حـالی که مشغول زیارت #بقیع بودم، متوجه
شـدم کـه #مـأمور وهـابی دوربین یک پسر بچه را که
مـیخواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته، جلو رفتم و بـه سرعت #دوربین را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحویل دادم.
🔺بـعد بـه انـتهای #قـبرستان رفتم. من در حال خواندن زیـارت عـاشورا بـودم که به مقابل قبر #عثمان رسیدم.
هـمان مأمور وهابی #دنبال من آمد و چپچپ به من نـگاه مـیکرد. یکباره کنار من آمد و دستم را گرفت و بـه فـارسی و بـا صدای بلند گفت : چی گفتی!؟ #لعن میکنی؟
🔻گـفتم: نـهخیر. دسـتم رو ول کن. اما او همینطور داد مـیزد و بـا سـر و صدا، بقیه مأمورین را دور خودش جـمع کـرد. در همین حال یکدفعه به من نگاه کرد و حـرف #زشتی را به #مولا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) زد.
🔺مـن دیگر سکوت را #جایز ندانستم. تا این حرف زشت
از دهـان او خـارج شـد و بـقیه #زائران شنیدند، دیگر
سـکوت را #جـایز نـدانستم. یکباره #کشیده محکمی به صورت او زدم. بلافاصله چهار مأمور به سر من ریختند
🔻و شـروع بـه زدن کـردند. یـکی از مـأمورین ضـربهی مـحکمی بـه #کـتف مـن زد که درد آن تا ماهها اذیتم مـیکرد.
🔺 چـند نـفر از زائـرین جـلو آمدند و مرا از زیر
دســت آنهــا #خـارج کـردند و سـریع #فـرار کـردم.
🔺امـا در لـحظات بـررسی اعـمال، مـاجرای درگـیری در قـبرستان بـقیع را بـه مـن #نشان دادند و گفتند: شما خـالصانه و فـقط بـه #عشق مولا علی (علیهالسلام) با آن مـأمور درگـیر شدید و کتف شما آسیب دید.
🔺برای هـمین ثواب #جانبازی در رکاب مولا علی (علیهالسلام) در نـــامه عـــمل شـــما ثــبت شــده اســت! (۱)
۱. الـبته ایـن مـاجرا نـباید دستاویزی برای برخورد با
مــــــأمورین دولــــــت #ســـــعودی گـــــردد.
____________________________
متن بالا از نرمافزار کتاب سه دقیقه در قیامت ست
https://cafebazaar.ir/app/com.threedaghighe.book/?l=fa
https://eitaa.com/fatemi5/2080
✅سختیها و مشقات تحول افرینی
•❌اگرچه تحول افرینی شیرین هست اما #سختهای زیادی در مسیر تحولخواهی وجود
دارد.
🔶مسلم بن عقیل، #مأموریت پیدا کرد اولین قدم را برای #تحول جامعه بردارد. به سمت
کوفه حرکت کرد.
🔷مردم اعلام آمادگی کردند برای اینکه پای تحول بزرگی که اباعبدالله
قرار هست به کمک آنها رقم بزند بایستند اما در #وسط راه پا پس کشیدند.
⚫️مسلم بنعقیل اولین شهید راه تحول افرینی حماسه اباعبدالله بود.
✔️مسلم بن عقیل شهید راه تحول
• شهادت مسلم بن عقیل #نشان داد، چه کسی #آماده تحول هست و چه کسی #مدعی
تحول هست؟
وقتی سنگها را به #پیشانی مسلم بن عقیل میزدند #دل حضرت مسلم
شکست خدا میداند فرمود #چرا مرا سنگباران میکنید مگر در اسلام حکم سنگسار
کردن بر من جاری هست؟
• آخ بمیرم مسلم! اینجا تو را #سنگباران کردند، یک روزی هم #زینب مفسر این شهر را
مردم شروع کردند از بالای بام #سنگ زدند. یکی از این خانم هایی که سنگ می زد
نا راحت شد از بالای پشتبام آمد پایین گفت بگذار به اینها تذکری بدهم رفت جلو
گفت آی خانمها اینجا شهر مسلمانان هست این چه وضع حجابی هست که شما دارید؟
خانمی و بانویی برگشت به او گفت ساکت شو! میدانی ما چه کسانی هستیم؟ ما خاندان
#پیغمبر هستیم. بلافاصله این خانم رفت درب خانه همسایه ها را زد گفت خانمها هرچه
#چادر رو روسری دارید بیاورید. اینها اهلبیت رسول الله ص هستند. 6
الا لعنه الله علی القوم الظالمین